کسی که همچنان مدافع انقلاب ۵۷ است، باز هم از خمینی و جمهوری اسلامی علیه پهلوی دفاع می‌کند

چهل و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی در حالی فرا می‌رسد که شرایط اقتصادی و اجتماعی‌ ایران به بالاترین سطح فلاکت‌ تا کنون رسیده، منطقه و جهان در یکی از پر‌آشوب‌ترین دوران خود بسر می‌برد و جمهوری اسلامی برخلاف ادعای رهبر و زمامداران تبهکارش بیش از پیش به پایان نزدیک است.

در این مدت جامعه نیز ساکن نبوده و تجربه‌ای را از سر گذرانده که امکان ندارد بتوان تأثیرات عمیق آن را در تفکر و رفتار اجتماعی شهروندان خنثی کرد و یا به عقب برگرداند؛ از موضوع پوشش عادی گرفته تا تغییر رویکرد نسبت به مذهب و روحانیت و جریانات سیاسی و همچنین مفهوم آزادی و میهن. این تجربه و نتایج آن که در جنبش ملی ۴۰۱ در ابعادی گسترده به نمایش گذاشته شد، یک مسیر مشخص را نشان می‌دهد:

رد انقلاب ۵۷ به مثابه یک تفکر با نتایج ویرانگر و علیه نیروهایی که نه تنها در آن شرکت داشتند بلکه با وجود سرکوب، همچنان به رژیم وفادار مانده و نقش «خندق» حفاظت از آن را نیز بر عهده گرفتند تا ناراضیان نه به مدافعان سرنگونی جمهوری اسلامی و آنطور که در سال‌های اخیر معروف شده، براندازان، بپیوندند بلکه در دامان اصلاح‌طلبان چپ و اسلامی و ملی-مذهبی بیفتند که البته بیش از دو دهه موفق نیز بود!

این خندق اما با آوار تخریب‌های فراگیر و پیکر اعدام‌شدگان و کشته‌شدگان معترض در خیابان‌ها پر شد و در نتیجه بسیاری از هواداران اصلاحات به براندازان و عمدتا به طرفداران ملی‌گرایی و دموکراسی پیوستند. فعالان سیاسی و مدنی، و نه مقامات این جریان نیز، اگر سردمداران آنها به دنبال یک جریان‌سازی تازه برای تطبیق خود با تغییرات و خواست‌های مردم نباشند، دیر یا زود می‌بایست صف خود را مشخص کنند چرا که نیروهای سیاسی مخالف رژیم هرقدر هم که متنوع به نظر برسند اما در نهایت در دو صف قرار می‌گیرند: یا همچنان مدافع انقلاب ۵۷ هستند که جمهوری اسلامی و ۴۵ سال تخریب و کشتار حاصل آنست؛ یا ضدانقلاب ۵۷ به عنوان علت و منشاء این تخریب و کشتار.

در همین نقطه‌ است که یکسری مخالفان، گذشته از اینکه قائل به چه آینده و جایگزینی برای این رژیم باشند، وقتی پای انقلاب ۵۷ به میان می‌آید، به دلیل اعتقاد خود به ضرورت آن انقلاب جهت برانداختن سلطنت و پهلوی، دوباره عین ۵۷ کنار هم قرار گرفته و بجای مبارزه با جمهوری اسلامی، همچنان با پهلوی می‌جنگند که نه تنها در قدرت نیست بلکه شاخص‌ترین، راسخ‌ترین و قدیمی‌ترین مخالف آزادیخواه آنست! آنها درواقع با قدرتی که فکر می‌کنند در آینده ممکن است روی کار آید مبارزه می‌کنند و همین آنها را در کنار جمهوری اسلامی قرار می‌دهد.

چرا چنین است؟ واقعا اگر به فرض، موضوع پادشاهی و پهلوی منتفی شود، این نیروها دست در دست هم و شاد و خندان جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و بعد ایران را به جمهوری فرانسه و آلمان و آمریکا تبدیل خواهند کرد یا اینکه در «بهترین» حالت کشور به ترکیه و عراق و لبنان تبدیل خواهد شد؟! چون ادعای تبدیل شدن به سه جمهوری اولی با نیروهای مدافع۵۷ غیرممکن است (کارنامه و عملکردشان این را اثبات کرده) در اینصورت آیا واقعا ترکیه و عراق و لبنان قرن ۲۱ بهتر از دوران پهلوی قرن بیست است که این افراد و جریانات برخلاف خواست جامعه بر دفاع از انقلاب۵۷ چنین پای می‌فشارند؟ پاسخ به این پرسش برای خودشان می‌بایست مهم باشد زیرا صفی که جامعه و مردم در حال تحمیل آن به نیروهای سیاسی هستند در اینسو و آنسوی انقلاب ارتجاعی ۵۷ نه اینکه شکل می‌گیرد بلکه تشکیل شده است.

برگرفته از کیهان لندن

 
دیدگاه مطرح شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading