شکار فرماندهان «محور مقاومت» تکمیل می‌شود؟

دستگاه‌های امنیتی و نظامی اسرائیل چهار ماه پس از آغاز عملیات در غزه کارزاری ویژه‌ را برای ترور فرماندهان ارشد حماس و حزب‌الله پیش می‌برند که بی‌سابقه است.

بجز شمار معدودی از این فرماندهان مثل صالح العاروری نفر دوم حماس، اغلب آنها گمنام بوده‌اند اما بعد از ترورشان مشخص شد که نقش و مسئولیت‌های مهم میدانی داشتند. حتا برخی از آنها با قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از نزدیک در ارتباط بودند و بعد از او نیز با اسماعیل قاآنی و «سپاه قدس» بطور مستقیم کار می‌کردند.

انتقام سختِ اسرائیل علیه «محور مقاومت»

علی‌اکبر ولایتی مشاور عالی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به حذف فرماندهان ارشد گروه‌های شبه‌نظامی که توسط جمهوری اسلامی تأمین مالی و تسلیحاتی می‌شوند گفت که با این «ترورهای بزدلانه» جریان مقاومت اسلامی نه تنها متوقف نخواهد شد بلکه روز به روز قدرتمندتر و مقتدرتر می‌شود.

در این میان، اگرچه تب «انتقام سخت» علیه اسرائیل به ویژه بعد از ترور رضی موسوی مسئول تدارکات «سپاه قدس» در سوریه بین هواداران نظام بالا گرفته است اما دست‌کم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مواضع رسمی خود چنین وانمود می‌کند که عجله‌ای برای تلافی ندارد. در همین ارتباط این نهاد نظامی- ایدئولوژیک ۱۳دی‌ماه در بیانیه‌ای اعلام کرد «صبر راهبردی مقاومت و حزب‌الله تحت تاثیر آمال و آرزوهای شوم رژیم صهیونیستی و حامیان آن، از مدار عقلانیت و منطق و نگاه به الزامات غلبه بر اشغالگران قدس و غاصبان فلسطین دور نخواهد شد.»

اسرائیل در دو جبهه با حماس در غزه و حزب‌الله در جنوب لبنان در جنگ است اما همزمان عملیات خود را علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه‌های شبه‌نظامی وفادار و وابسته به سپاه در سوریه و مرز عراق افزایش داده است.

شماری از ناظران می‌گویند اسرائیل روش نبرد با دشمنان منطقه‌ای خود را تا حدود زیادی نسبت به گذشته تغییر داده است.

خبرگزاری رویترز ۱۹‌دی‌ماه ۱۴۰۲ به نقل از چند منبع امنیتی گزارش داد استراتژی اسرائیل در حملات بعد از «هفت اکتبر» تغییر یافته و مرگبارتر شده و در تحمیل تلفات سنیگن به حزب‌الله دیگر «محتاط» نیست و همچنین در حملات هوایی با بمباران سنگین سیستم‌های دفاعی و تسلیحاتی وابسته به [رژیم] ایران را در سوریه هدف قرار می‌دهد.

اسرائیل در منطقه و جهان تنها نیست

اسرائیل در جنگ علیه تروریسم از بالاترین سطح حمایت‌ از سوی متحدان خود برخوردار است. از نخستین روزهای آغاز عملیات «شمشیرهای آهنین»، آمریکا با هواپیماهای غول‌پیکر باری ده‌ها تُن سلاح و مهمات به اسرائیل منتقل کرد. آلمان صدور مجوز ارسال تسلیحات برای اسرائیل را ۱۰ برابر کرده و بعد از «هفت اکتبر» درخواست‌های اسرائیل برای سلاح و مهمات را در اولویت قرار داده است. شرکت‌های تسلیحاتی بریتانیایی نیز با وجود اعتراض گسترده فلسطینی‌های حامی حماس در این کشور با وجود عدم رضایت دولت، اقدام به صادرات انواع سلاح و مهمات برای اسرائیل می‌کنند.

همزمان بخشی از همکاری‌ دولت‌های خارجی با اسرائیل در حوزه اطلاعاتی پیش می‌رود. موازی با این تحولات، ارتش اسرائیل در همکاری با ارتش اردن باندهای قاچاق سلاح و مواد مخدر مرتبط با جمهوری اسلامی را در مرز با اردن هدف قرار می‌دهد.

اسرائیل فهرستی از اهداف خود را برای این عملیات اعلام کرده که اصلی‌ترین آن نابودی حماس در غزه است اما این را نیز تأیید کرده که زمان دستیابی به این هدف مشخص نیست. روزنامه «تایمز» می‌نویسد «این وضعیت تقریباً در همه جنگ‌های اسرائیل از سال ۱۹۴۸ وجود داشته است، زیرا مشکلات این کشور ماهیت سیاسی دارند و نه فقط چیزی که نیروی نظامی به تنهایی قادر به حل آن باشد. این واقعیت به این معنی است که بجای اینکه عملیات «شمشیرهای آهنین» پس از تکمیل اهداف اسرائیل به پایان برسد، زمانی به پایان خواهد رسد که دولت‌های پیشرو (اغلب آمریکا) تشخیص دهند که ارتش اسرائیل از حد فراتر رفته است. در اینصورت- مانند دیگر جنگ‌های اسرائیل- این جنگ نیز پایان خواهد یافت.»

شکار فرماندهان شبه‌نظامیان و تروریست‌های نیابتی

اما با توجه به وضعیت موجود این پرسش مطرح می‌شود که آیا ترور فرماندهان ارشد گروه‌های شبه‌نظامی و تروریستی نیابتی می‌تواند تهدیدات علیه اسرائیل را مهار کند؟

شماری از تحلیلگران معتقدند اسرائیل برای پیشبرد اهداف خود در غزه و حتا در راهبردهای میدانی با محدودیت‌های بازدارنده‌ی بسیاری حتا از سوی متحدان خود روبروست. تاکتیک ضدبشری «سپر انسانی» که محور دفاع گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به جمهوری اسلامی است کار را برای یگان‌های نظامی اسرائیل بسیار دشوار می‌کند.

از سوی دیگر تقریباً در همه رده‌های فرماندهی میان اعضای ارشد گروه‌های نیابتی رقابت زیادی برای گرفتن موقعیت جریان دارد. به این معنا که حذف یک یا چند نفر از آنها به معنای مختل شدن فعالیت‌ آنها نیست و همیشه افرادی هستند که مشتاقانه منتظر جانشینی آنها بوده‌اند! آموزش‌های مکتبی و ایدئولوژیک از یکسو و دسترسی به منابع مالی و امکانات بیشتر، انگیزه‌ی افراد را برای جانشینی فرماندهانی که ترور می‌شوند افزایش می‌دهد. بنابراین خلاء آنها در کوتاه‌مدت جبران خواهد شد. فراتر از اینها برای رژیم اسلامی در ایران به عنوان کارفرما، از بین رفتن این مهره‌ها چندان اهمیت ندارد زیرا تا زمانی که بر سر قدرت است، برنامه‌های خود را علیه اسرائیل از کانال‌های دیگر و در موقعیت‌های دیگر می‌تواند دنبال ‌کند.

به این ترتیب، حتا اگر ترورها به مرحله‌ای برسد که اسماعیل هنیه یا حسن نصرالله هدف نهایی آن قرار گیرند، باز هم نمی‌تواند برای خنثی کردن تهدیدات علیه اسرائیل، راه حل نهایی باشد. ضمن اینکه بعضی از دولت‌های منطقه و حتا غربی‌ها ترجیح می‌دهند موقعیت شماری از رهبران و فرماندهان گروه‌های شبه‌نظامی تغییر نکند زیرا توانسته‌اند پل‌های ارتباطی با آنها برقرار کنند که در مواردی تأمین کننده منافع آنهاست و نمی‌خواهند این موقعیت به خطر بیفتد. به عنوان مثال در شرایطی که همه آماده بودند حزب‌الله بعد از «هفت اکتبر» با اسرائیل یک درگیری تمام‌عیار را آغاز کند، از چند مسیر به این گروه پیام داده شد که با آتش بازی نکند و تا حدود زیادی نیز این پیام هشدار دریافت شد.

تروریسم دولتی

واقعیت اینست که تنش درخاورمیانه برای برخی بازیگران دولتی و غیردولتی منفعت دارد. اینکه شریان‌های اقتصادی غرب و شرکای آن دائم در تهدید باشند یا زیان‌ بدهند، به نفع چین و روسیه است. همچنین کم نیستند کارتل‌ها اقتصادی و دلال‌های بین‌المللی که در مواقع بحران، نفوذ و انگیزه‌ی آنها برای تشدید بحران به مراتب از سیاستمداران که برای آرام کردن اوضاع تلاش می‌کنند، بیشتر است.

حزب‌الله، حماس، حشدالشعبی و حوثی‌ها با القاعده و داعش تفاوت دارند. گروه‌های شبه‌نظامی که جمهوری اسلامی پشت آنها هستند در عمل توسعه‌دهنده‌ی تروریسم دولتی‌اند و از همان دولت‌ها نیز مستقیم و غیرمستقیم تأمین مالی و تسلیحاتی می‌شوند. هر کدام از آنها نیز با دولت‌های خودشان در پیوند قرار دارند. حشدالشعبی بخشی از نیروهای مسلح عراق است. اعضای حزب‌الله در کابینه لبنان وزیر و در مجلس آن کشور نماینده دارند. تروریست‌های حماس تا پیش از این در غزه حکومت را در دست داشتند و دولت‌هایی مثل قطر و مصر با رهبران آنها مراوده داشتند. حوثی‌ها ‌نیز عملاً بخش عمده‌ای از خاک یمن را در اختیار دارند و پایتخت را اداره می‌کنند.

تروریسم دولتی در دل خاورمیانه ریشه‌ دوانده‌ است و عملیات نظامی و یا ترور صرفاً می‌تواند گام‌های موقت ابتدایی برای مهار دائمی و در بلندمدت نابودی قطعی آنها باشد.

از میان برداشتن فرماندهان «محور مقاومت» و خنثی کردن نیروهای آن به راهکارهای تکمیلی نیاز دارد چرا که تا منشاء مالی و تسلیحاتی و پایگاه سیاسی- عقیدتی آنها از بین نرود، رویش و زایش آنها ادامه خواهد شد. چنانکه مقامات اسرائیل بارها تأکید کره‌اند سر اختاپوس در تهران است و همه این گروه‌ها با وقوع انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران مثل قارچ تأسیس و تأمین شده‌اند.

به نظر می‌رسد، فشار حداکثری و تشدید تحریم‌ها و نظارت بر انجام درست آنها علیه حکومت و زمامداران ایران و تقویت و حمایت از مردم معترض در ایران با حمایت حداکثری در مقابل رژیم سرکوبگر که به تغییرات بنیادی توسط خود مردم در کشور منجر شود، نه فقط تنها گزینه اسرائیل و متحدان آن برای بازگرداندن ثبات به خاورمیانه است، بلکه راه رشد و رفاه و همکاری‌های منطقه‌ای از جمله تقویت «پیمان ابراهیم» و شکل گرفتن «پیمان کوروش» جز با تغییر رژیم در ایران به یک حکومت سکولاردموکراتیک ممکن نیست. البته اگر منافع سیاسی و اقتصادی بازیگران منطقه‌ای و جهانی در گرو استمرار بحران فعلی در خاورمیانه نباشد!
برگرفته از کیهان لندن

 
دیدگاه مطرح شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading