
گرگ درون
سروده فریدون مشیری گفت دانایى که گرگى خیره سرهست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جارى است پیکارى بزرگروز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیستصاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریشسخت پیچیده گلوى گرگ خویش اى بسا زورآفرین مردِ دلیرمانده در چنگال گرگ خود…