
چشم می پوش
سروده منوچهر برومند م ب سها زبمب باران ایران چشممی پوشخردورزی کن و عقلانه می کوش گزندی گر رسد بر خاک ایرانجهان یابد بسی ویرانی ازآن سزا باشد کنی آویزه ی گوشدهد پندتسروش غیب بنیوش بود ایران سرایِ شیر مردانبترس از شیر و رویت را بگردان سکندر دیده است و ترک و تازیهراسان کی شود…