- رضا تقیزاده
حمله موشکی سپاه علیه هدفهایی در اربیل، مرکز کردستان عراق، به بهانه انتقام از «داعش و موساد»، چند روز بعد از حمله نظامی معنیدار غرب علیه چهار شهر صنعا، الحدیده، صعده و ذمار که به انهدام حجم قابل توجهی از ظرفیتهای پهپادی و موشکی انصارالله، بازوی نظامی حوثیهای مورد پشتیبانی تهران، انجامید، نشان داد که جمهوری اسلامی، محروم از ظرفیتهای لازم برای تلافیجویی مستقیم از آمریکا و اسرائیل، به مصداق ضربالمثل گناه آهنگر در بلخ و گردن زدن مسگر در شوشتر، به نقطه کور رسیده و بهدنبال جبران هزینه اشتباه محاسبه در راهبردهای منطقه خود در یک نقطه بیربط و در یک زمان نامناسب است!
حکومت تهران نگران بود و هست که نیروهای نظامی اسرائیل بعد از تثبیت نسبی وضعیت جنگ در غزه، حزبالله را در جنوب لبنان هدف حمله قرار دهند.
حزبالله لبنان با داشتن نفرات و تجهیزات نظامی دستکم ۱۰ برابر آنچه پیش از حمله تروریستی ۷ اکتبر، حماس در اختیار داشت، با اهمیتترین بخش از جبهههای مرکب و پیوستهای است که جمهوری اسلامی در اطراف اسرائیل تدارک دیده و آنها را «محور مقاومت» میخواند.
جمهوری اسلامی محو اسرائیل را هدف راهبردی خود معرفی کرده و در عین حال، از هر نوع رویارویی مستقیم با آن کشور برای رسیدن به هدف اعلامشده اجتناب میکند.
ادامه رفتارهای انفعالی و متناقض با سیاست اعلامشده حکومت تهران در قبال اسرائیل، تنها زمانی قابل لاپوشانی است که ظرفیتهای ایذایی تهران در جبهههای جنگ نیابتی محفوظ بمانند.
از دست دادن ظرفیتهای نظامی حزبالله در لبنان و حذف نفوذ سیاسی آنها در بیروت هزینهای نیست که جمهوری اسلامی ایران بتواند آن را تحمل کند.
به همین دلیل و به شرط اجتناب از رویارویی مستقیم با اسرائیل و آمریکا، تلاش تهران متوجه این منظور است که نگرانیهای دولت آمریکا را بابت گسترده شدن جنگ غزه در منطقه افزایش داده و به این ترتیب برای حزبالله حاشیه امنیت ایجاد کند.
داخل نشدن جدی حزبالله در جنگ غزه و بسنده کردن تهران به ادامه حملههای تبلیغاتی و شعار دادن علیه اسرائیل و آمریکا، حتی بعد از به کشته شدن رضی موسوی، مسئول تدارکات و لجستیک نیروهای قدس سپاه در سوریه، کشتن صالح العاروری، معاون دفتر سیاسی حماس، و چهار فرمانده گردانهای القسام طی حمله هوایی اسرائیل به جنوب بیروت در دوم ژانویه، حمله پهپادی آمریکا در عراق علیه مقر جنبش نجبا که به قتل ابو تقوی السعیدی، معاون فرماندهی عملیات حشد الشعبی، در بغداد انجامید و همچنین بعد از حمله هوایی اسرائیل به روستای مجدل سلم در جنوب لبنان که طی آن وسام الطویل، یکی از فرماندهان نیروهای تکاوری رضوان حزبالله به قتل رسید، همچنان ادامه یافت و انتقادهای تندی را در افکار عمومی کشورهای عرب برانگیخت.
انتقادها از مجموعه رفتارهای انفعالی حکومت تهران در ادامه «جنگ عادلانه علیه استکبار» نه تنها در رسانههای اجتماعی کشورهای عرب که به محافل داخلی ایران نیز کشیده شده چنانکه غلامرضا قاسمیان، روحانی شاغل و شناختهشده حکومت که شریک سیاسی و رفیق راه محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس اسلامی، است و منصب رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس را نیز در اختیار دارد، در مراسم یادبود قاسم سلیمانی و کشتهشدگان حادثه تروریستی کرمان اظهار داشت: «اجرای هواپیمای اوکراینی تقاص عملیات فیک عینالاسد بود. مگر خدا از این چیزها میگذره؟ وقتی که نمیآیی آن کاری که باید بکنی، بکنی، خدا هم تو کاسهات میگذاره . تو چک رو بزن؛ محکم بزن، یک جوری نوازش نکن که همه بفهمند و هیچ کس هم نمیفهمه منظور از انتقام سخت که همه مسئولین میگویند چیه…»
هدف دیگر حکومت ایران از گشودن جبهه نیابتی تازهای در خاورمیانه آرام کردن انتقادها از رفتارهای انفعالی در قبال اسرائیل و پرهیز از پشتیبانی مستقیم و معنادار از حماس بود.
رسانههای داخلی و بهخصوص وابسته به جناح تندرو، بعد از انجام حملههای موشکی حوثیها در دریای سرخ موج تبلیغاتی تازهای به راه انداختند و عملیات انصارالله یمن در دریای سرخ را مورد تجلیل قرار دادند.
حملههای موشکی، پهپادی و تدارک اقدامهای تروریستی علیه کشتیهای تجاری در دریای سرخ، در نگاه طراحان امنیتی تهران، ظاهرا حرکت محدود و محاسبه شده بود که ضمن نداشتن خطر تلافیجویی مستقیم آمریکا علیه «آمران»، میتوانست نتایج ایذایی آن را به حساب آنها واریز کند.
حملههای نیرویهای هوایی و دریایی آمریکا و بریتانیا علیه حوثیها که روز بعد نیز تکرار شد، محاسبات تهران را زیر سوال برد و نشان داد که تهران در درک خط قرمزهای غرب و حساسیتهای مرتبط با امنیت تجارت جهانی محاسبات درستی نداشته است.
بعد از دومین روز حملههای نظامی غرب علیه حوثیها در درون خاک یمن، لرد کمرون، نخستوزیر پیشین و وزیر خارجه کنونی بریتانیا، اظهار داشت که پیام حمله نظامی علیه حوثیها «همراه کردن حرف با عمل بود،»؛ موضوعی که او طی گفتوگوی جامع با نماینده ایندپندنت فارسی، بار دیگر مورد تاکید قرار داد و یادآور شد که در صورت ضرورت این حملهها تکرار خواهند شد.
کمرون طی مصاحبه دیگری (با کانال یک بیبیسی) گفت : «سخت است بیاد بیاوریم زمانی را بیثباتتر، خطرناکتر و متزلزلتر از امروز: چراغ قرمزهای امنیت جهانی با در نظر داشتن جنگ اوکراین، جنگ در خاورمیانه و جنگ در آفریقا چشمک میزنند. ما به آنها به دفعات هشدار دادیم و در نهایت به نیروهای آمریکا پیوستیم و بهمنظور دفاع از خطوط کشتیرانی، آنها را هدف قرار دادیم و در صورت لزوم، این حملهها را تکرار میکنیم.»
با وجود دوقطبی بودن جامعه و سیاست داخلی آمریکا بهخصوص در سال انتخابات ریاستجمهوری و کنگره آن کشور، سیاست خارجی آمریکا در دفاع از امنیت منطقه و امنیت خطوط ارتباطی تجارت جهانی به هر قیمت، متحد به نظر میرسد.
در سالی که جمهوری اسلامی بهدلیل وضعیت بیثبات بایدن و عملکرد ضعیف او در گمانهزنیهای افکار عمومی، داخل شدن مستقیم آمریکا در درگیریهای نظامی را پیشبینی نمیکرد، آمریکا نه تنها در عراق علیه حشد الشعبی که در یمن نیز علیه حوثیها وارد عمل شد.
بعد از انجام عملیات نظامی و علیرغم پارهای انتقادهای پراکنده در کنگره در رابطه با داخل شدن آمریکا در یک درگیری نظامی گسترده در دریای سرخ، میچ مکانل، رهبر جمهوریخواهان در سنای آمریکا، از حمله نظامی علیه حوثیها تجلیل به عمل آورد و طی بیانیهای یادآور شد: «حمله یادشده قدم مثبتی علیه (جمهوری اسلامی) ایران بود. تصمیم رئیسجمهوری بایدن برای استفاده از نیروی نظامی علیه گروههای نیابتی ایران مدتی تاخیر داشت.»
شاید اندکی متفاوت با نظر وزیر خارجه بریتانیا در مورد شدت مخاطرات امنیت جهانی بهنظر برسد و هرچند که دنیای امروز در وضعیت خطرناک شروع یک جنگ جهانی تازه نیست، ولی خطر گستردهتر شدن دامنه جنگ در جهان واقعی است.
شروع جنگ جهانی اول نتیجه اشتباه محاسبه، اشتباه در درک موضوع و همچنین برقراری ناقص ارتباطات، یا فقدان ارتباط موثر بین طرفهای متخاصم بود و امروز نیز تمام سه وجه یادشده در صحنه حضور دارند، شاید بیشتر از بقیه، نزد طراحان سیاسی-نظامی جمهوری اسلامی.
حکومت تهران با ایجاد به اصطلاح «محور مقاومت» (بخوانید تدارک جنگهای نیابتی) علیه اسرائیل و آمریکا ظاهرا بهدنبال «جنگ عادلانه» است، در حالی که اصل نظریه جنگ عادلانه را صاحب نظران بسیاری به سخره میگیرند و جنگ را به نوبه خود خلاف اخلاق و منبع ایجاد ترس و انهدام و بیعدالتی معرفی میکنند – در جنگ غزه با یک اقدام تروریستی ۱۲۰۰ اسرائیلی به دست نفرات فلسطینی کشته شدند و در ادامه جنگ، بیش از ۲۲ هزار فلسطینی جان باختند- با کدام منطق عملگرا میتوان عدالت در ابتکار شروع جنگ از طرف حماس را قابل توجیه دید؟
نظریه درگیر شدن در جنگ بهدلیل اشتباه محاسبه، به دفعات از زمان آغاز و پایان جنگ جهانی اول تکرار شده که شاید پیش از جنگ جاری در غزه که حماس آغاز کرد، میتوان از جنگ پوتین در اوکراین و نتایج آن یاد کرد.
بهنظر میرسد حاکمیت جمهوری اسلامی در رابطه با بیثبات کردن بیشتر منطقه و تحریک امنیت جهانی و اصرار در ادامه مستقیم و غیرمستقیم جنگ عادلانه (جنگهای نیابتی) مرتکب اشتباه محاسبه و درک نادرست از موضوع در شرایطی شده که ظرفیتهای ارتباط موثر با طرفهای درگیر با خود را هم از میان برده؛ وضعیتی که میتواند موجودیت آن را در نهایت بهروی خط قرار دهد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی
دیدگاه مطرح شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند |
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.