پلیس خوب، پلیس بد؛ جنگ روانی غرب برای «مات» کردن رژیم جمهوری اسلامی

کوروش کلهر

آنچه این روزها بعنوان اختلاف میان آمریکا و اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی به‌چشم می‌خورد، در واقع بخشی از یک سناریوی هماهنگ و حساب‌شده برای سردرگم‌سازی، فریب و در نهایت بی ‌ثبات‌سازی ساختار قدرت در تهران است. بازی کلاسیک «پلیس خوب – پلیس بد» که بارها در صحنهٔ سیاست جهانی تجربه شده، این‌بار در ابعادی راهبردی و چندلایه، در چارچوب مذاکرات غیرمستقیم میان آمریکا و جمهوری اسلامی بکار گرفته شده است.
در این سناریو، آمریکا با حفظ چهره‌ای دیپلماتیک و مذاکره‌جو، نقش «پلیس خوب» را ایفا می‌کند، در حالی‌که اسرائیل با تهدیدات مستقیم و لحن تهاجمی، سایه جنگ و واکنش قاطع نظامی را برجسته می‌سازد.
مذاکرات پشت‌ پرده در عمان از ابتدا بخشی از همین طراحی روانی پیچیده بود. فرستاده‌ای که آمریکا به این مذاکرات گسیل داشت، نه تنها نشانی از عقب‌نشینی نبود، بلکه دقیقاً انتخابی حساب‌شده برای تحریک محاسبات غلط در تهران به شمار می‌رفت.
در کنار این تحرکات، اشاعه بحث‌هایی نظیر «توافق موقت» یا «چارچوب تفاهم محدود» از طریق کانال‌های غیررسمی، به گونه‌ای طراحی شده بود تا رژیم را در حالت انتظار و امیدی کاذب نگه دارد. در حالی‌که نه توافق واقعی در کار است و نه قصدی برای حل مسئله. بلکه در صورت تحقق چنین تفاهم‌هایی نیز، هدف نهایی فروپاشی تدریجی نظام از درون خواهد بود.
این عملیات چنان طراحی شده که جمهوری اسلامی در هر دو مسیر ممکن، امتیازدهی یا تقابل، در نهایت بازنده است. امتیازدهی، منجر به شکاف درونی و ریزش در بدنهٔ خودی رژیم و تقابل، دست آمریکا و اسرائیل را برای اقدامات تهاجمی و فلج‌کننده باز می‌گذارد. به بیانی دیگر، رژیم به مصداق «چوب دو سر طلا» در تنگنایی بی‌خروجی قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی امروز در میدانی بازی می‌کند که نه قواعدش را می‌شناسد و نه توان مقابله با آن را دارد. شکاف‌های عمیق در ساختار حاکمیت، بحران تصمیم‌گیری، ناتوانی در تحلیل سیگنال‌های متناقض و نبود پشتوانه عملی از سوی متحدان، همگی گویای حقیقتی روشن‌اند:
رژیم در میانهٔ یک جنگ روانی و اطلاعاتی قرار گرفته که اگرچه بی‌صداست، اما ویرانگر است و با سرعت، آن را به‌سوی نقطهٔ بی‌بازگشت سوق می‌دهد.


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.