چشمِ کورِ بیداد
سروده مهمیر(محمود میرزایی) چشمِ کورِ بیداد افسرده، از چشم ناپویا، میچکد آخرین چکههای اشک امید به امید یکدم شادی، دمی آرامش، شکفتن لبخندی از هوای تلخ و کبود نمیتراود جز بوی سکوت سرسامآور، جز نگاه تحقیر، جز نیشخند و زهرخندی تا دورترین توانِ نگاه توری گسترده به پهنترین بیکرانگی توری از تَرَکهای گِل بدرود گفته…
