با میراث شوم خمینی چه باید کرد؟ تغییر یا ادامه استراتژی در غرب و جمهوری اسلامی؟!

حامد محمدی

چهل ‌و پنج سال بعد از انقلاب ۵۷ رژیمی که با وعده آب و برق مجانی و تأمین مسکن به قدرت رسید، در داخل با سطح گسترده‌ی نارضایتی مردم و عدم مشروعیت مواجه است و در منطقه با تمام ظرفیت به بحران‌آفرینی مشغول است.

هفته‌هاست سایه‌ی جنگ دوباره بر سر ایران سنگین شده و زندگی مردم را با افزایش قیمت دلار و گران‌تر شدن نیازهای ضروری و روزانه تحت تأثیر قرار داده است.

گروهی اقلیت که حوصله بیشتری دارند و چرخ زندگی‌شان می‌چرخد پیگیر خبرها، گزارش‌ها و تحلیل‌ کارشناسان می‌شوند تا به ظن خود برآورد کنند مظنه‌ بازار چیست، سود و ضرر کجاست و آینده چه می‌شود؟ اما گروهی که به نظر می‌رسد اکثریت را تشکیل می‌دهند آنقدر با مشکلات روزمره دست به گریبان‌اند که خودشان را هم فراموش کرده‌اند. آنها برای تأمین حداقل هزینه‌های زندگی از صبح تا شام می‌دوند.

بن‌بستِ بی‌پایان

فشارهای اقتصادی بی‌پایان کارد به استخوان مردم رسانده است. چنانکه کم نیستند آنهایی که در بن‌بستی که به نظر می‌رسد هیچ خلاصی از آن نیست، درست یا غلط، به این باور رسیده‌اند که تنها راه برای سرنگون کردن ملاها و آزاد شدن از دست جمهوری اسلامی گزینه نظامی است. آنها بی‌تعارف می‌گویند: «گور پدر نظام، فقط اینا برند! بعدش هرچی شد مهم نیست.»

در کنار آنان گروهی دیگر هستند که صبر و امیدشان بیشتر است. آنها دل به یک «اتحاد» بسته‌اند که با یک کارزار فراگیر از اعتراضات و اعتصابات حکومت را از اریکه‌ی قدرت پایین بکشند. برخی از آنها که معتقدند در داخل ایران امکان شکل‌ گرفتن یک آلترناتیو فراگیر وجود ندارد، نگاه‌شان به اپوزیسیون خارج کشور است. این گروه امیدوارند تا با فشار ایرانی‌ها در اروپا و آمریکا بتوانند دولت‌های غربی را راضی کنند تا دست از مماشات با رژیم بردارند و از مردم حمایت کنند. شماری دیگر اما ناامید از اختلافات سیاسی در میان جریان‌های مختلف، چشم‌انتظار مرگ علی خامنه‌ای نشسته‌اند به این امید که ستون نظام فرو بپاشد.

اما فصل مشترک تمام اینها با وجود فاصله‌ای که بین باورها و برآوردهای آنها وجود دارد، واقعیتی تجربه‌شده است: جمهوری اسلامی یک نظام فاسد است که دلش به حال مردم نمی‌سوزد.

در تهران اما رهبران و کارگزاران حکومت همچنان می‌گویند «انقلاب اسلامی هدیه الهی» است. در یک سخنرانی به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی حسین طائب رئیس پیشین اطلاعات سپاه پاسداران می‌گوید «مردم آمریکا، مشکل غذا، بهداشت، گرانی و آب‌ و هوا دارند.»

در بالاترین رده‌های نظام براین باورند که جمهوری اسلامی در مسیر تعالی قرار دارد و به یکی از محورهای اصلی تغییر در معادلات و نظم جهانی بدل شده است. اما واقعیت این است که تمام آنچه حکومت به عنوان «ابزار قدرت» بر آن تکیه کرده سرکوب در داخل و جنگ‌افروزی در منطقه است.

چهارماه پس از حمله مرگبار «هفت اکتبر» حماس به اسرائیل، امیرسعید ایروانی نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد در مصاحبه با شبکه «ان‌بی‌سی» که ششم فوریه (۱۷ بهمن‌ماه) پخش شد با صراحت اعلام کرد که «ایران به حماس و سایر گروه‌های فلسطینی اسلحه می‌فرستد، آنها را آموزش می‌دهد و تقویت‌شان می‌کند.»

با وجود هشدارهای مداوم مقامات غربی که مستقیم و یا از طریق دولت‌های واسطه به تهران فرستاده می‌شود رهبران حکومت اصرار دارند چنین تظاهر کنند که عین خیال‌شان نیست.

بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از درآمدهای ایران را بجای آنکه برای رفاه و آسایش نسبی مردم ایران هزینه کند، صرف تقویت ماشین سرکوب، توسعه فعالیت‌های اتمی و غنی‌سازی، افزایش بُرد موشک‌های بالستیک و ساخت پهپادهای انتحاری و گسترش تروریسم و حمایت از گروه‌های شبه نظامی منطقه کرده و می‌کند.

با وجود تحریم‌های گسترده نفتی و بانکی، حکومت از طریق عوامل مرتبط با سپاه پاسداران و دلال‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شریان‌های حیاتی اقتصاد را به هر قیمتی برای خود باز نگه‌ داشته است. جمهوری اسلامی با ایجاد شبکه‌های مخفی در پوشش شرکت‌های صوری منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و با همکاری دلال‌های پول‌دوست و تبهکاران حرفه‌ای هم نفت و میعانات پتروشیمی می‌فروشد و هم پول آن را به صورت نقدی یا رمزارز می‌گیرد و از همین طریق اقدام به پولشویی، تأمین مالی تروریسم و خرید تجهیزات و فناوری‌های ضروری برای توسعه موشک‌ها و پهپادها و تأمین تسلیحات شبه نظامیان منطقه می‌کند.

اگر در گذشته‌ مقامات جمهوری اسلامی در مورد دور زدن تحریم‌ها عمدتا سکوت می‌کردند، اما در سال‌‌های اخیر آنقدر گستاخ‌ شده‌اند که آن را به عنوان مدال افتخار بر گردن دولت‌ و نهادهای مربوطه می‌آویزند و بر آن نام «عبور از سد تحریم‌ها» گذاشته‌اند.

بسیاری معتقدند یکی از عوامل مؤثر در تشدید بحران کنونی خاورمیانه ناشی از نادیده گرفتن تحریم‌های جمهوری اسلامی از سوی دولت جو بایدن است که قصد داشت با دادن امتیازات قابل توجه به رژیم ایران زمینه‌ساز یک معامله هسته‌ای باشد اما شکست خورد.

مقامات بریتانیایی به عنوان نزدیک‌ترین دوستان واشنگتن پا به پای مقام‌های آمریکایی مدام به تهران در مورد ادامه اقدامات مخرّب هشدار می‌دهند اما حکومت به قول معروف «یک گوش در و یک گوش دروازه» است.

«دکترین جدید بایدن» در مقابل جمهوری اسلامی؟!

با توجه به شرایط موجود چند دیدگاه در مورد آینده منطقه و ایران وجود دارد. برخی که خوشبین‌تر هستند اعتقاد دارند بعد از عملیات تروریستی «هفت اکتبر» صدای شکسته شدن استراتژی دولت بایدن در مماشات با رژیم ایران به گوش مقامات کاخ سفید رسیده و آنها قصد بازنگری در سیاست خود در قبال جمهوری اسلامی دارند، هرچند که فرصت زیادی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ باقی نمانده است.

استدلال این گروه اینست که دولتمردان آمریکا به ویژه دموکرات‌ها متوجه اضطراری بودن شرایط شده‌اند. در این میان، در حالی که موضوع «دکترین جدید بایدن» در خاورمیانه مطرح شده است، آنتونی بلینکن وزیر خارجه ایالات متحده هفته گذشته برای پنجمین بار از زمان حملات «هفت اکتبر» به منطقه سفر کرد.

در همین ارتباط روزنامه «نیویورک تایمز» در مقاله‌ای به قلم توماس فریدمن تحلیلگر مسائل سیاسی نوشت «دکترین بایدن» برای خاورمیانه شامل تشکیل دولت مستقل فلسطین، اقدام قاطع مقابل رژیم ایران و تلاش جهت همکاری امنیتی گسترده با اسرائیل و عربستان است.

اینها درست همان اولویت‌هایی است که بلینکن در دیدار با رهبران دولت‌های عربی و همچنین مقامات اسرائیل درباره آنها گفتگو کرده است. موازی با آن مقامات آمریکایی مدام مستقیم یا از طریق جمهوری خلق چین و دولت‌های عربی منطقه به تهران این پیام تکراری را می‌فرستند که گروه‌های نیابتی را مهار و پشتیبانی از آنها را متوقف کند. مقامات آمریکایی به عنوان یک اصل مدام تکرار می‌کنند که خواهان درگیری و گسترش جنگ در منطقه نیستند. آنها همچنین توصیه می‌کنند که اگر تحریم‌ها در قبال جمهوری اسلامی جدّی گرفته شود زمینه‌ساز مهار رژیم خواهد بود و با «اقدام جدی» علیه عوامل «سپاه قدس» در منطقه می‌توان آن را تکمیل کرد.

برخی منابع آمریکایی نیز ادعا می‌کنند که تغییر رویکرد دولت بایدن نسبت به رژیم ایران پیامی داشته که به تهران رسیده است. در همین ارتباط «نیویورک تایمز» گزارش داد بعد از کشته شدن سه سرباز آمریکایی در اردن و آسیب دیدن ۴۰ نفر از نیروها در حمله پهپادی گروه‌های نیابتی، «شورای‌عالی امنیت ملی» جمهوری اسلامی ایران یک جلسه اضطراری برگزار کرد زیرا «عمیقاً» نگران بود که ایالات متحده دست به اقدام تلافی‌جویانه بزند. حتا ادعا شد که علی خامنه‌ای دستور داده از جنگ مستقیم با آمریکا اجتناب و ایران از اقدامات نظامی گروه‌های نیابتی دور نگه‌داشته شود. اگرچه چنین ادعایی برخلاف عملکرد عینی رژیم است.

برخی نیز براین باورند جنگی که آمریکا را در منطقه درگیر کند خواست روس‌هاست تا جبهه دوم علیه غرب موازی با جنگ اوکراین ایجاد شود. این نیزالبته چندان منطبق بر سیاست «نگاه به شرق» و فرمانبرداری جمهوری اسلامی از روسیه نیست.

«هیچ راهبردی وجود ندارد»

در مقابل اما گروهی دیگر معتقدند که آمریکا هیچ راهبردی در مقابل وضعیت فعلی خاورمیانه بطور مشخص در نوع مواجهه با رژیم ایران ندارد. آنها حملات مرگبار به اسرائیل و افزایش تلفات نیروهای آمریکایی در منطقه و حمله به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ را نتیجه فقدان استراتژی مؤثر از سوی کاخ سفید و شرکای بین‌المللی و «بزدلی بایدن» می‌دانند. این وضعیت است که مقامات تهران را گستاخ‌‌تر کرده و به توهم اقتدار آنها دامن زده است.

به عنوان مثال حسن کاظمی قمی سفیر جمهوری اسلامی در کابل گفته که اگرچه افغانستان دورتر از غزه قرار دارد، اما اگر ضرورتی باشد و زمینه‌اش مساعد شود «بیش از یک لشکر استشهادی» از این کشور به حمایت از مردم غزه خواهند رفت. خطرناک‌ اما اینست که برخی از همین تهدیدات لفظی در طول زمان جنبه عملی نیز یافته است.

از سوی دیگر، عموم مخالفان جمهوری اسلامی که خواستار «تغییر رژیم» و جایگزینی یک نظام سکولار دموکرات در ایران هستند معتقدند تا تکلیف ملاها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روشن نشود، محال است منطقه رنگ آرامش به خود ببیند. آنها خواهان پشتیبانی از مردم ایران به عنوان اصلی‌ترین نیروی برحق برای مقابله با حکومت هستند.

بعضی ناظران می‌گویند یکی از عوامل اصلی عدم حمایت کافی غرب از صدای مردم ایران، فقدان یک آلترناتیو مشخص و منسجم است. شماری اما این دیدگاه را به پرسش می‌کشند و بر این باورند که با وجود ضرباتی که جمهوری اسلامی یا عوامل آن به منافع غرب در منطقه وارد می‌کنند، همچنان نفع بقای رژیم برای قدرت‌های بزرگ از سرنگونی آن بیشتر است وگرنه آلترناتیو وجود دارد.

چهل و پنج‌ سال بعد از انقلاب ۵۷ میراثی که از روح‌الله خمینی برای ایران برجای مانده، جز زندگی سخت و مشکلات گسترده اقتصادی میلیون‌ها شهروند همراه با تحریم و تهدید و جنگ و نزاع همیشگی در منطقه نیست که غرب نیز نمی‌تواند از آن برکنار بماند. اگر تا یک دهه پیش فقط مردم ایران از دست جمهوری اسلامی عاجز بودند، اکنون دود سلطه‌جویی و جنگ‌افروزی بی‌پایان رژیم به چشم مردم و دولت‌های منطقه و فراتر از آن هم می‌رود.

تجربه نشان داده که اگر دستگاه سرکوب وحشیانه‌ی رژیم نمی‌بود، جمهوری اسلامی بیشتر از چند روز دوام نمی‌آورد و مردم که هم همبستگی ملی خود و هم تمایلات و هدف خود را در سال‌های اخیر به نمایش گذاشته‌اند، با حمایت یا بدون حمایت غرب می‌توانستند آن را از میان بردارند. اما رهبران دنیا فعلاً این وضعیت را تحمل کرده‌اند. با اینهمه یک پرسش برای آنها نیز مدام برجسته‌تر از قبل مطرح می‌شود: با میراث شوم خمینی چه باید کرد و به چه قیمتی و تا کی می‌شود با آن مماشات نمود؟

برگرفته از کیهان لندن

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading