عبدالستار دوشوکی
مقدمه:
نگارنده بارها در هر دوی این رسانهها حضور داشتهام. لذا در این نوشتار کوتاه، با حفظ بیطرفی کامل و بدون جانبداری، سعی دارم نقش رسانهای این دو تلویزیون فارسیزبان را در جریان جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بهصورت منصفانه و بیغرض تحلیل کنم. چراکه شکافها و گسلهای آشکاری در شیوه اطلاعرسانی این دو رسانه وجود دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. نمیخواهم قضاوت کنم که آیا تقسیمکار نانوشتهای در میان بوده، یا اینکه این تمایز ناشی از وابستگیها و جایگاه سیاسی این رسانههاست؛ اما هرچه هست، بیطرفی خبری در هر دو بسیار آسیب دیده است.
متأسفانه عملکرد خبری هر دو رسانه از استانداردهای حرفهایگری و بیطرفی فاصله زیادی داشت. مخاطبان هرکدام، با استقبال از مهمانان گزینشی و خبرهای هدفمند، سوگیری واضح اما متضاد رسانهی مورد علاقهی خود را نشانهای از وطنپرستی دانسته و با اشاره مستقیم، رسانهی مخالف را به خیانت و مزدوری متهم میکردند: “آی دزد، آی وطنفروش، آی مزدور رژیم” و دهها اتهام دیگر.
موضع گیری بی بی سی:
در مورد بیبیسی فارسی، میتوان گفت بیش از ۸۰ درصد از شیوه خبررسانی و انتخاب مهمانان گرایش آشکاری به مواضع جمهوری اسلامی داشت. حتی در برخی موارد، فحاشی و بهکار بردن الفاظ رکیک علیه اسرائیل بهوضوح دیده میشد که بیبیسی ظاهراً آن را بیمحدودیت پخش میکرد. در حالیکه بدون هیچ انتقادی از عملکرد ۴۶ ساله جمهوری اسلامی و تلاش سیستماتیک آن برای “نابودی اسرائیل”، فقط اسرائیل را محکوم میکردند؛ و این ادبیات به نام وطندوستی و ملیگرایی توجیه میشد.
نگارنده بارها با ارائه شواهد دربارهی دشمنی جمهوری اسلامی با منافع ملی، اصرار بر پروژههای هستهای و موشکی پرهزینه، جنگهای نیابتی، و سرکوب داخلی از جمله کشتار آبان ۹۸ (که در آن بیش از ۱۵۰۰ ایرانی وطنپرست کشته شدند) نوشتهام و سخن گفتهام. اما در بیبیسی، خبرنگاران و تحلیلگران بسیاری، چنان از جمهوری اسلامی دفاع میکردند که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته.
نکتهی جالب دیگر این بود که برخی از مهمانان بیبیسی، که خود را اپوزیسیون معرفی میکردند، و در صدا و سیما توسط سرهنگ پاسدار عزتالله ضرغامی (عضو سپاه از سال ۶۱ و گروگانگیر سفارت آمریکا, وزیر سابق و رئیس اسبق صدا و سیما) تحت عنوان اپوزیسیون اورجینال(اصلی) مورد تقدیر و ستایش قرار گرفتند (دقیقه ۳۶ این ویدیو). همین افراد در بیبیسی، اسرائیل را بابت کشتار غزه بهمراتب بدتر از جمهوری اسلامی معرفی میکردند. گرچه نگارنده نیز با کشتار غیرقابل قبول غیرنظامیان بیگناه از جمله زنان و کودکان در غزه شدیدا مخالفم و خواستار آتشبس فوریام، اما باید توجه داشت که قربانیان اسرائیل شهروندان معترض اسرائیلی نیستند، در حالی که جمهوری اسلامی، بهترین فرزندان خود ایران را میکشد، در داخل و بیرون مرزها. علیرغم سالها اعتراض تند و تجمعات ممتد و مستمر توسط شهروندان اسرائیلی علیه دولت آن کشور, حتی خون از دماغ کسی بیرون نیامده. این را مقایسه کنید با کشتارهای اعتراضات دی ۹۶, آبان ۹۸, جنبش مهسا و کشتار جمعه خونین زاهدان.
جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از بیتالمال را خرج گروههای تروریستی چون حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، حوثیها، حشدالشعبی، بشار اسد و دیگر گروههای نیابتی کرده است. بیبیسی عملاً به پلتفرمی برای روایتهای “ابلیس ـ قدیس” ضداسرائیلی تبدیل شده است این در حالیست که مسبب و آغازگر و بانی کشت و کشتار های بعد از هفت اکتبر ۲۰۲۳ جنایت هولناک گروه تروریستی حماس در آن روز می باشد. دقیقا سه روز بعد یعنی ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳ خامنه ای در مورد این جنایت گفت: ” البته ما پیشانی و بازوی جوانان فلسطینی و طراحان مدبر و هوشمند فلسطینی را میبوسیم و به آنها افتخار میکنیم”. در خور توجه اینکه حماس در بیانیه ۱۴ فروردين ۱۴۰۳ بعد از کشته شدن پاسدار سرتیپ محمدرضا زاهدی از فرماندهان سپاه قدس در ساختمان کنسولگری ایران در دمشق توسط اسرائیل, مشخصا به نقش بارز و برجسته (دوره البارز) زاهدی در عملیات هفت اکتبر ۲۰۲۳ تاکید کرد.
موضع گیری ایران اینترنشنال:
در مقابل، عملکرد ایران اینترنشنال نیز یکطرفه و غیرحرفهای بود. هنوز مشخص نیست که منابع مالی این رسانه از کدام دولت یا نهاد تأمین میشود. اگرچه با یک کلاغ چهل کلاغ کردن ها تخصص ویژه ای در پُختن نان کُلفُت با آرد بسیار کم دارد. پیش از توافق ایران و عربستان، رسانههای جمهوری اسلامی آن را “عربستان اینترنشنال” مینامیدند؛ اکنون آن را “اسرائیل اینترنشنال” میخوانند. هیچ شفافیت مالی در اینباره وجود ندارد.
ایران اینترنشنال نیز با بیش از ۸۵ درصد محتوای ضدجمهوری اسلامی (و طرفداری از اسرائیل)، از مهمانانی بهره میبرد که عمدتاً سطحی، بدون تجربه واقعی، و با عناوین پرطمطراق اما بدون تحلیل عمیق بودند. تحلیلگران خودخواندهای که بیش از آنکه تجربه میدانی یا دانش تخصصی داشته باشند، صرفاً طوطی وار گفتمان واحدی را تکرار میکردند که غالبا طرفدار اسرائیل بود. جالب اینجاست که در معرفی این مهمانان از واژه های عریض و طویل و اغراق آمیز و نادرست استفاده می شد. القابی نظیر ” خوش آمد می گویم به آقای “ایکس” کارشناس ارشد امور بین المللی و فوق استراتژیک امنیتی و متخصص در مسائل دکترین دفاعی و دیپلماسی هسته ای و مدیریت پروژههای جهانی و استاد پژوهش های تخصصی در حوزههای راهبردی و تحلیلگر ژئوپلیتیک الگوهای حکمرانی و نظامهای مدیریت راهبردی و پیمایشهای میدانی و مفسر نظریهپردازی تجربی در روابط حقوق حوزوی و تهدیدهای نوپدید”.
در حالیکه اسرائیل اعلام کرده بود هدفش تغییر رژیم نیست، بسیاری از کارشناسان این رسانه این جنگ را ابزاری برای “رژیمچنج” تفسیر میکردند. تلفات غیرنظامی اغلب کماهمیت جلوه داده میشد و یا نادیده گرفته میشد. بهعنوان نمونه، در مواردی ارتش اسرائیل بیانیههایی صادر میکرد و هشدار میداد که ساکنان مناطق مشخصی از ایران (مثلاً طالشان روستایی در جنوب رشت) منطقه را تخلیه کنند. ایران اینترنشنال این اخبار را با هیجان منتشر میکرد، اما هیچ مجری یا تحلیلگری نمیپرسید: در نبود اینترنت، آنهم ساعت ۲ بامداد، مردم عادی چطور از چنین هشداری باید مطلع شوند؟ در حالیکه عوامل حکومت، با دسترسی به سامانههای نظارتی, امنیتی و اطلاعاتی، هشدارهای سخنگوی فارسی زبان ارتش اسرائیل را ثانیه به ثانیه رصد می کردند, و لذا فرصت ترک منطقه را دارند، اما مردم بیگناه ء بی خبر قربانی خواهند شد.
وانگهی اگر هدف تغییر رژیم است، چه ضرورتی به بمباران زیرساخت های غیرنظامی مثل پالایشگاهها، مخازن سوخت (بعنوان نمونه شهران در شمال غرب تهران, یا در جنوب کشور) و یا زندان اوین و همسایگان محله وجود دارد؟ این پرسشهایی است که یک تحلیلگر منصف و باسواد باید مطرح کند، اما فضای حاکم بر ایران اینترنشنال مجال چنین بحثهایی را نمیداد. جالب آنکه دو سردبیر ارشد این شبکه پیشتر از کارمندان بیبیسی بودهاند. شاید هم کشتیبان را سیاستی دیگر آمده باشد.
نتیجهگیری:
با وجود ضربات سختی که جمهوری اسلامی در این جنگ متحمل شد و انزوای جهانیاش ـ یعنی حتی از سوی سازمانهایی چون بریکس، شانگهای، و سازمان همکاری اسلامی بیانه ای در دفاع از رژیم صادر نشد ـ رسانههای فارسیزبان مانند بیبیسی و ایران اینترنشنال نه تنها در مسیر آگاهیبخشی واقعگرایانه مؤثر نبودند، بلکه شکافها و اختلافات اپوزیسیون را بی نهایت عمیقتر کردند و آنها را مثل سگ و گربه به جان هم انداخته اند.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی در “فصل برداشت” با فعالسازی هستههای پنهان و عوامل نفوذی خود، و ایجاد اپوزیسیون اورجینال (ORIGINAL) وارد جنگ روایتها شده است و این روزها که قافیه تنگ است “ایران” را جایگزین “اسلام” و “ملت” را جایگزین “امت” کرده تا چهرهای “ملیتر از ملی” به خود بدهد. بهر روی سهماه آینده، تا پیش از اکتبر، برای این حکومت سرنوشتساز خواهد بود: یا مماشات و تسلیم برای حفظ رژیم که از اوجب واجبات است؛ و یا فعال شدن مکانیسم ماشه و احتمال حمله نظامی مجدد و در حقیقت “خوردن چوب و پیاز و پرداخت جریمه، همزمان یا یکی پس از دیگری”. کلام آخر اینکه هزار افسوس که در چنین بزنگاهی، این دو رسانه با سوگیری غیر حرفه ای جهت دار و هدفمند, و با ترویج گُسست و فرقه گرایی افراطی, طیف های اپوزیسیون را اینگونه به جان یکدیگر انداختهاند؛ که تنها منتفع و سودبرنده آن نیز مشخص است.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
سه شنبه ۱۰ تیر ۱٤۰٤
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.