جوابیه ای به خانم نرگس محمدی : آتش جنگ یا شعلهٔ آزادی؟

بهرام فرخی

در این روزهای خون و آتش، شماری از فعالان سرشناس مدنی، با نیتی پاک اما نگاهی ساده‌دلانه، بانگ بر توقف جنگ می‌زنند. می‌گویند: «صلح!» می‌گویند: «کشتار بس است!»
آری، صلح زیباست. صلح، آرزوی هر دل بیدار است…
اما کدام صلح؟
صلحی که زخم‌های یک رژیم خون‌ریز را فرصت التیام دهد؟ صلحی که جلاد را دوباره بر تخت سرکوب بنشاند؟

فعال مدنی باید پژواک فریاد مردم باشد، اما نه فریادی کور. او باید بداند که اکنون، لحظهٔ تعیین سرنوشت است، نه زمان عقب‌نشینی. رژیمی که امروز زخمی‌ست، اگر فردا مجالی یابد، همین زخم را با کشتاری هولناک تسکین خواهد داد.

چه ساده‌لوح‌اند آنان که می‌پندارند توقف جنگ، راه را به‌سوی دموکراسی می‌گشاید.
آیا فراموش کرده‌اند؟ سال‌ها فعالیت برای توقف اعدام و پایان رنج زندانیان سیاسی،نه زندانیان سیاسی و اعدام ها را کاهش داد و نه ما را به آزادی و دموکراسی نزدیک‌تر کرد.
این رژیم با صلح نمی‌ماند، با ترس می‌ماند!

آری، دموکراسی با توپ و تفنگ نمی‌آید؛ اما راه رسیدن به آن را، همین توپ و تفنگ می‌گشاید. راه را خون شهیدان باز می‌کند، نه قطع‌نامه‌ها و بیانیه‌ها. آزادی، گوهری نیست که طومارش را در کنفرانس‌های مدنی بنویسند و مهر کنند.

فعالان مدنی به‌خوبی می‌دانند که دموکراسی، حاصل یک روند طولانی‌ست؛ با رقابت‌های آزاد سیاسی، در کشوری آزاد، بی‌حضور دیکتاتوری مذهبی.
اما امروز، طنین انفجارها در گوش می‌پیچد. شاید این صدای مهیب، طلیعهٔ آزادی باشد. آزادی از چنگال جلادی ۴۶ ساله، که از خون جوانان وطن تغذیه می‌کند.

این جنگ، اگر به‌درستی و با شهامت به پایان برسد، پایانی خواهد بود بر حیات این رژیم.
و آنگاه، مردم ما، خود، بی‌نیاز از گلوله، بنای قانون، آزادی و در نهایت، دموکراسی را خواهند ساخت.

آری، شاید جنگ زیبا نباشد…
اما آزادی، زیباتر است.
و چه بسا راه رسیدن به آن، از دل همین آتش بگذرد.
برگرفته از ایران گلوبال


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.