عبدالستار دوشوکی
درس هایی از انقلاب موفق سوریه برای اپوزیسیون ایرانی
جمهوری اسلامی ضد ایرانی که با شعار دروغین فتح قدس کشور را در معرض تاراج و چپاول و غارت بیگانگان خُرد و کلان قرار داده است علاوه بر سنگرهای غزه و لبنان امروز با خفت و خواری توصیف ناپذیری سنگر دمشق را نیز از دست داد. سنگری که برای حفظ آن علاوه بر خون های بیشمار از جمله حججی ها و پاکستانی ها (زینبیون) و افغانها (فاطمیون), پاسدار و بسیجی و به اصطلاح مدافع حرم و غیره, میلیاردها دلار از بیت المال ملت ایران را خرج آن نمود.
امروز (یکشنبه) هزاران مقاله در مورد سرنگونی رژیم خونخوار بشار اسد تحریر شده است که به جنبه های مختلف شکست بشار اسد و پیروزی مخالفان پرداخته اند. اما این نوشتار به یکی از مهم ترین و بنیادی ترین عامل پیروزی مخالفان رژیم اسد یعنی اتفاق و اتحاد آنها حول یک محور و یک رهبر بعد از سیزده سال تفرقه و پراکندگی می پردازد. این اتفاق رمز پیروزی برق آسای آنهاست. زیرا بقول حافظ “آری، بِه اِتِّفاق، جهان میتوان گرفت”.
مخالفان بیشمار بشار اسد شامل احزاب و گروه های مختلف از سکولار ها مثل ارتش آزاد سوریه گرفته تا گروه های متعصب مذهبی نظیر تحریر شام و غیره می باشند. فرمانده کل یا “امیر” و یا بعبارتی رئیس شورای هیئت تحریر الشام ابومحمد جولانی که زمانی با ابوبکر البغدادی رهبر داعش دمخور بود توسط بسیاری از کشورها بعنوان تروریست تحریم و تحت تعقیب قرار دارد و آمریکا برای دستگیری وی ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده است. عقبه وی و هیئت تحریر الشام و ارتباطات آنها با القاعده و داعش و غیره بر همگان آشکار است و آن را میگذارم و میگذرم.
اما نکته قابل توجه اینجاست که گروه های متعدد و بعضا متخاصم و متضاد مخالفان بشار اسد علیرغم تهدید و تحریم های کشورهای غربی و منطقه علیه هیئت تحریر الشام و ابومحمد جولانی وی را بعنوان رهبر بل الفعل (de facto) می پذیرند و بجای تخریب و دشمنی با یکدیگر, جهت سرنگونی بشار اسد صف واحد و متحد و نفوذناپذیری را تشکیل می دهند و حتی نیروهای دموکراتیک سوریه (عمدتا کُردها) با پذیرش این واقعیت که سوریه متشکل از اقوام و مذاهب و ادیان و باورهای مختلف می باشد به این اتحاد علیه رژیم دمشق می پیوندند.
نگارنده بارها تاکید کرده است که بدون اتحاد همه نحله های اپوزیسیون و ایجاد آلترناتیو متحد و یکپارچه و ارائه آن به ملت ایران و جهان, رژیم جمهوری اسلامی به خودی خود سقوط نخواهد کرد. در بین اپوزیسیون ایرانی سرمایه و شخصیت های ارزشمندی وجود دارند که یا به تنهایی و یا به صورت شورایی می توانند نقش رهبری را ایفا کنند. کمتر کشور استبداد زده ای را می توان یافت که دو بانوی برنده نوبل داشته باشد. بارها نوشته و گفته ام که جمهوری اسلامی از طریق نفوذ و پول پاشی گسترده توانسته است با کاشتن تخم نفاق و عناد و چندپارچگی مخالفین خود را به جان یکدیگر بیندازد که شوربختانه تا به امروز موفق بوده است.
قریب به سه سال پیش در مقاله ای تحت عنوان “درس هایی از تغییر رژیم در پاکستان برای کشورمان ایران” نوشتم: “اگر عمل اتحاد و همپیوند شدن گروه ها و احزاب بعضا متخاصم پاکستان برای برکناری “استبداد صغیر” عمران خان در راستای منافع ملی را با تعصب و لجاجت و سماجت و انعطاف ناپذیری اپوزیسیون ایرانی مقایسه کنیم, به این نکته دردآور پی می بریم که نه تنها زمامداران کشور ما هیچ گونه وقعی به “منافع ملی” نمی نهند, بلکه بخش های وسیعی از اپوزیسیون نیز مطامع حزبی و ایدئولوژیکی خود را عین “منافع ملی” می دانند. در نتیجه در تصور و باور خویش هر نوع سازش و مصالح را “خیانت” به منافع ملی می دانند. چون متاسفانه این بخشی از فرهنگ سیاسی ایرانی است. مثلا برای جمهوری اسلامی بذل و بخشش پول گورخوابان یا کپرنشینان و گرسنگان محروم ایرانی به حزب الله و حوثی ها و حشد الشعبی ها و بشار اسدها, و جهاد اسلامی و حماس و غیره کاملا در راستای منافع ملی ایران و ایرانی است. هر کسی هم که با این “اندیشه ضد ملی” و انگاشت مقدس مذهبی فراوطنی مخالفت بکند به عذابی الیم و عظیم از جمله زندان و شکنجه و اعدام گرفتار خواهد شد”
اکنون نیز مجددا درخواست خویش را با صدای بلند تکرار می کنم و می گویم “آهای اپوزیسیون ایرانی از خواب گران بیدار شوید”. صد البته صادراتی ها و نفوذی های جمهوری اسلامی که بعضا خود را کاسه داغتر از آش نشان می دهند, در این راستا با انجام ماموریت کارشکنی خواهند کرد. اما باید با حسرت گفت: “هزار افسوس که سوری ها خوشبختانه توانستند و ما بعد از قریب به ۴۶ سال هنوز هم اندر خم یک کوچه ایم”. وانگهی سوری ها حتی به تعداد یک صدم به اصطلاح رسانه و تلویزیون و مفسر و تحلیلگر و کارشناس و مدعی که ما داریم نداشتند ـ خوشا به حالشان !
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.