سعید پیوندی
سالهاست بدن زن به موضوع یک کشمکش فرهنگی-سیاسی مهم میان حکومت و بخشهای رو به گسترش جامعه ایران، به ویژه نسل جوان، تبدیل شده است. در چنین فضایی روز 12 آبان ویدئویی از یک دانشجوی دختر دانشگاه علوم تحقیقات تهران در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد که نشان میدهد او در پی برخورد با ماموران حراست لباسهای خود را از تن در میآورد. پس از انتشار این ویدیو، “خبرنامه امیرکبیر” گزارش داد که این دختر بازداشت و به یک بیمارستان روانی منتقل شده است. ادعای داشتن “بیماری روانی” درباره این دانشجو از سوی رسانهها و نهادهای رسمی (سخنگوی دولت، وزیر علوم) نیز تکرار شده است. سخنگوی دولت مدعی است که ” بیشتر از اینکه به این موضوع نگاهی امنیتی وجود داشته باشد، نگاه اجتماعی به آن وجود دارد”. با این همه از زمان دستگیری خبر دقیقی از وضعیت او توسط منبع مستقل منتشر نشده است.
انتشار این ویدئو و تصاویر بسیار پرمعنای این دانشجو (به نام آهو) که با بدن برهنه خود نمادیترین اصل نظام ارزشی حکومت را به چالش میکشد موجی از واکنش در درون جامعه ایران بوجود آورده است. این که برخورد دقیقا بر سر چه و چگونه بوده موضوع اصلی نیست. مسئله بر سر تنش میان بخشی از جامعه و حکومتی است که میخواهد انظباط بدنی و پوشش خاصی را به نام دین به زنان تحمیل کند.
سال است که حکومت آزادی پوشش و حجاب اختیاری را همسنگ برهنگی میداند و تلاش میکند بدن زن را به شر اخلاقی مطلق تبدیل کند. این شر انگاری بدن زن، علت و هدف “منکر دینی” و گناه (برای زنان و مردان)، را باید فراسوی امر دینی و قدسی دید. تنش کنونی بر سر تحمیل آمرانه پوشش بدن زن است که حکومت آن را نشانه اقتدار و مشروعیت خود میداند. بدین گونه است که بدن زن، نوع پوشش و تلاش برای کنترل و مهار آن امروز معنای سیاسی و هویتی پیدا کرده و به موضوع درگیری میان جامعه عاصی و حکومت اسلامی تبدیل شده است.
حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی در فضاهای گوناگون و دیگر رویکردهای محدود کننده برای زنان مانند ورزش در عرصه عمومی یا رقص، ممنوع کردن صدای زنانه در موسیقی و یا تماس زن و مرد در فعالیتهای هنری، فرهنگی و حرفهای سبب شده شکافهای فرهنگی بزرگی در جامعه ایران شکل گیرد. زندگی در امپراطوری ممنوعیتها و پوشاندن اجباری بدن پاک شدن صورت مسئله را در پی نداشت و “سبک زندگی اسلامی” تحمیلی هم نتوانست به امر فرهنگی فراگیر تبدیل شود. اشکال مقاومت و زندگی زیرزمینی نسلهای جوان سبب شد در زیر پوست شهر زندگی دیگری و رابطه متفاوتی با بدن در جریان باشد. جنبش زن، زندگی، آزادی فوران آتشفشانی بود که جامعه اندک اندک در دل خود انباشته است.
برداشتن حجاب، رقص جمعی، نمایشهای خیابانی یا رفتارهای هنجارشکنانه از رابطه نوپدید با بدن در میان نسل جوان حکایت میکنند. همین گرایش را در حوزه روابط جنسی خارج از چهارچوب رسمی میتوان دید. بخش بزرگی از جوانان امروز در رفتارهای جنسی و رابطه با بدن خود هنجارشکن شدهاند و این را برخلاف نسلهای گذشته بدون ترس در عرصه عمومی به نمایش میگذارند. اگر برای حکومت بدن زن مکان گناه و نفی “زندگی مومنانه” است برای نسل جوان بدن به نماد آزادی و لذت از زندگی این دنیایی تبدیل شده است. تابو شکنیها پاسخ جامعه عاصی به حکومتی است که توانایی درک جامعه و نسل جوان را ندارد و لجوجانه سیاست پوشاندن آمرانه بدن زن را پی میگیرد.
45 سال سرکوب بدن و تلاش برای پنهان ساختن آن در عرصه عمومی سبب شده نسلهای جامعه نتوانند درباره سنتها، ارزشهای دینی و فرهنگی در رابطه با بدن با یکدیگر و با دیگری متفاوت گفتگو کنند. هر گروهی و نسلی در درون پیله خود مانده و درک متقابل در جامعه بدون گفتگو و اعتماد به امر ناممکن تبدیل شده است. به همین خاطر هم گاه نه فقط حکومت که مادران و پدران و نسلهای گذشته هم قادر به درک جوانان نیستند. دنیاها و فرهنگها از یکدیگر دور افتادهاند و چه بسا با یکدیگر بیگانهاند. جوانان در دنیای شبکه ای امروز ادغام شدهاند و الگویهای خود را دیگر در درون جامعه ایران نمییابند. همه اینها بخشی از آسیبهای آشکار و ناآشکاری است که از درون مانند خوره روح خسته و درمانده جامعه را میخورند.
حکومت پوشیدگی را به نماد اقتدار سیاسی و مشروعیت دینی خود تبدیل کرد. زنان با تابوشکنی و زیرپاگذاشتن هنجارهای رسمی به جنگ آشکار با سیاستها و دنیای ارزشی حکومت روی آوردهاند. این گونه زنان تن خود را از حکومت و جامعه مردسالار پس میگیرند و آن را به درفش رهایی فردی و آزادی جمعی بدل میسازند.
https://t.me/paivandisaeed/137
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.