سروده سایه
خوشا دشتی ، که آهویش تو باشی
خوشا شهری، که هر سویش تو باشی
همه مردان عالم گر به شهرند
جوانمرد سر کویش تو باشی
خوشا دلهای مست کوی دانش
برهنه آن بت ،عربده جویش تو باشی
زمستان سیاه جهل ، در چاه ریزیم
نوید نوبهاران را پرستویش تو باشی
هر آنکس بهر آزادی بخیزد
به منبرها دعاگویش تو باشی
به رستم های دوران ، گر پری بود
چو سیمرغی پر مویش تو باشی
به باغشاهی کو در آن جانها فشاندند
گل و ریحان خوشبویش تو باشی
عدالت صاحب عدل است و انصاف
چو شاهین ترازویش تو باشی
نشانده هر کسی دارد لیاقت
نشان پهلوانی را به بازویش تو باشی
شجاعت نعره ای مردانه سرداد
جوانمردانه الگویش تو باشی
مباهاتی کنند ، بر خود ببالند
دیاری چون بلند آوازه بانویش تو باشی
همه آبهای گیتی فخر فروشند
به ،،دریایی،، پری رویش تو باشی