بیروت ویران می‌شود اما زمزمه ققنوس را می‌شنوم

علیرضا نوری‌زاده

تصویری از جبالیا، از فراز ساختماهایی که ویرانی را از درون و بیرون فریاد می‌زنند، تمام روزم را به درد و رنج پیوند می‌دهد. صف آوارگان را می‌بینم. زن و مرد پیر و جوان و کودک می‌روند و خانه را به بمب‌های اسرائیلی می‌سپارند. آن‌سو در بیروت، در ضاحیه، ساختمانی ۱۰ طبقه فرو می‌ریزد و آوارگان جنوب پیاپی به سوی سرنوشتی نامبارک روان‌اند.

روزی در عیتانی، همه جوانی‌ام در بیروت آواز و زیبایی، از دیده‌ام پنهان می‌شد. حقیقت جنگ سیلی سنگینی بود که اگر ذره‌ای دلت با بیروت بود، پیاپی بر چهره‌ات می‌خورد. اگر بیروت را پیش از رسیدن نکبت ولایت جهل و جور و فساد می‌شناختی، گریه امانت را می‌برید.

راستی چرا رژیمی توهم‌زده و بیمار باید بتواند لبنان را به گروگان گیرد و جان و جهانش را به آتش کشد؟ موسی (صدر) با کمک پادشاه فقید و مرحوم اسدالله علم جنوب را رنگ زندگی بخشیده بود و ضاحیه بیغوله تروریست‌ها نبود. رباب خانم، خواهرآقا موسی، دختران شیعه را آموزش می‌داد و مصطفی چمران آموزشگاه فنی صور را اداره می‌کرد. شیعه با امام موسی صدر جان گرفته بود. ده‌ها دانشجوی شیعه با بورس تحصیلی بنیاد پهلوی در لبنان و مصر و ایران و اروپا درس می‌خواندند. نماینده دستگاه اطلاعات در سفارت ایران نویسنده‌ای فرزانه بود که سال‌ها بعد «خیام و آن دروغ دل‌آویزش‌» دل و دین از بسیاری از ما ربود.

آن‌ روزها از سپاه و امنیت‌خانه سید علی آقا خبری نبود. دکتر محمدی، رئیس دانشکده الهیات، در سال‌های اعتبار ایران در لبنان، رایزن فرهنگی بود و در دانشگاه بیروت زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌کرد. حزب رزگاری کُرد با حضور رهبرش جمیل محو، نوروز را در سینما کلمانسو بیروت جشن می‌گرفت و جشن‌های سفارت با حضور سرشناس‌ترین هنرمندان از جمله گوگوش که تصویرش روی جلد مجله الحوادث را پوشانده بود، محور داغ‌ترین تجلیل‌ها از ایران و هنرمندانش بود. فیروزه همه ساله در فستیوال بعلبک آواز عشق را بر فراز شرق تا بیروت و صیدا و طرابلس پرواز می‌داد.

بعد از ظهور فتنه خمینی در سرزمین ما، جنگ‌های داخلی در دومین مرحله لبنان را به آتش کشید اما سعودی‌ها به داد رسیدند. مردان جنگی را در طائف جمع کردند و هرکدام را خلعتی و کیسه‌ای دادند تا با بیعت با حسابدار جنوبی لبنان، رفیق حریری، که سالیان دراز در سعودی کار می‌کرد و شرکت ساختمانی عظیمی برپا کرده بود، دوباره وطن را با شانه‌هایش ستون زنند.

بیروت دوباره ساخته شد. «سولیدر» نیویورک را در ابعادی کوچک‌تر به نمایش گذاشته بود. لبنانی‌ها به آشتی ملی رسیدند اما امام موسی صدری دیگر در کار نبود که شیعیان را رهبری کند. در پایان سال ۱۹۷۸ قذافی به اشاره راویان نکبت مثل جلال فارسی، دوست عزیز امام موسی حسین الحسینی رئیس جنبش امل و پارلمان لبنان را ربود. سفارت خمینی و حزب‌ او را کنار زدند و نبیه بری آمد تا دست در دست حسن نصرالله بگذارد. لبنان را ربودند و پشت قباله عقد نکاح با نایب امام زمان انداختند. شرح این قصه جانسوز را بارها گفته‌ام و نیازی به تکرارش نیست. حریری هم از میان برداشته شد تا لبنانی دیگر بانگ ققنوس وطن را که از خاکسترش برمی‌خاست، نشنود.

حزب‌الله با میلیون‌های اهدایی ولی‌فقیه لبنان را ربود اما در ویرانه‌های بیروت و جنوب این بار بانگ شکستن زنجیرهای اسارت را می‌شنویم. روزگار خون و ویرانی و آوارگی در لبنان دیگر می‌شود. حالا جبران باسیل، داماد میشل عون و متحد حسن نصرالله در جبهه مسیحیان، که به امید جلوس بر کرسی ریاست بعد از کنار رفتن میشل عون در اوج بدنامی و نوکری دمشق، دست در دست‌های خونی نصرالله و بشار اسد گذاشت، زبان به انتقاد از حزب‌الله و رهبرانش گشوده است و آشکار می‌کند که سکه قلب ولایت فقیه و حزب‌الله آن دیگر بین مردم و حتی سرسپردگان حزب‌الله خریداری ندارد و باسیل هم به امید بخشش، ارباب سابق را می‌کوبد.

باید دوباره به واقعیت‌هایی که نتانیاهو به فلسطین و لبنان تحمیل کرده است، نظری بیندازم.

خامنه‌ای یک هفته پیش از فاجعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شماری از سران حماس و جهاد اسلامی را به حضور پذیرفت. هدف به هم ریختن طرح بزرگ آشتی فرزندان ابراهیم و جلوگیری از برقراری رابطه بین عربستان سعودی و اسرائیل بود (بعد از امارات و بحرین و مغرب به صورت علنی و قطر و سلطان‌نشین عمان به شکل نیمه‌علنی)؛ البته شروط سعودی در برپایی فلسطین آزاد با پایتختی بیت‌المقدس شرقی و عقد پیمان دفاعی امنیتی ریاض و واشینگتن در سال ۲۰۲۴ به‌عنوان مهم‌ترین شرط ریاض برای به رسمیت شناختن دولت ستاره داوود به قوت خود باقی بود.

کلید تنفیذ طرحی که حماس و حزب‌الله و این آخری‌ها لنگ‌به‌کمر‌بسته‌های حوثی و نوکران عراقی سید علی، زیر نظر سپاه و حزب‌الله، سه سال روی آن کار کرده بودند، به دست ولی فقیه زده شد. به قول عرب‌ها، «قامت القیامة» (قیامت به پا شد).

از آن پس سرعت حوادث شمارش زمان را غیرممکن کرد. غزه‌ای که با میلیاردها دلار قطری‌ها، غرب و ثروتمندان فلسطینی ساخته شده بود، ویران شد. دیگر غروب غزه زیرآواز ماهیگیرانی که با صیدشان از دریا بازمی‌گشتند، پرواز امید را تجربه نکرد. شعرخوانی فادی و نوال و فدوی و کمال و سعید در هنرستان فرهنگ و هنر خان یونس برای همیشه تعطیل شد و سینماهای غزه به درمانگاه‌های موقت تبدیل شدند.

در این ماه‌ها و هفته‌ها، هربار با رهبر فلسطینی‌ها، محمود عباس (ابومازن)، گفت‌وگو کردم، اشک‌هایش را مجال بازایستادن نبود. به گفته مشاور ارشدش، نبیل ابوردینه، رئیس دولت خود مختار چشم‌انتظار به اهتزاز درآوردن پرچم فلسطین مستقل بر فراز اقصی بود، حالا اما جنازه‌ها را می‌شمرد و برای از دست شدن غزه اشک می‌ریزد.

اسرائیل در جست‌وجوی سر مار غزه را خاکستر کرد. ۴۴ هزار نفر به قتل رسیدند که بسیاری نه عضو حماس بودند و نه بر جنایت سنوارها مهر تایید می‌زدند. سیل آوارگان با بادیه و بقچه‌ای در دست، کودکانی که برادر و خواهر کوچک‌تر خود را در دست‌های ظریف و نازنینشان به ناکجاآباد می‌بردند، بی‌احساس‌ترین آدم‌ها را به گریه می‌اندازد، اما سید علی وحشت‌زده به حزب جهنمی‌اش در لبنان فرمان آتش می‌داد.

برای اسرائیل فرصت طلایی پیش آمده بود که بکوبد و بروبد و سر افعی را در ضاحیه جنوبی بیروت به سنگ زند. اما زمانی که خرد شدن حزب‌الله را مشاهده کرد، راهبرد تضعیف حزب‌الله را به امحاء حزب‌الله تغییر داد. چپ و راست، مرجعیون و صور و صیدا و اقلیم تفاح و ضاحیه بیروت و بعلبک کوبیده شدند. ده‌ها رهبر حزب‌الله از فواد شکر تا قصیر و از حسن نصرالله تا هاشم صفی‌الدین خاک شدند و دست در گردن فرماندهان سپاه قدس به لقاءالله شتافتند.

سیدعلی هنوز از مرگ سردارش زاهدی در کنسولگری‌اش در دمشق خونین‌جگر بود که پرپرشدن نیلفروشانش را آواز دادند. آن همه توهم به یک‌باره دود شد و به هوا رفت و بانگ فنی‌زاده نازنین در گوشمان چکید که حالا باید در برابر دایی جان ناپلئون دستاربه‌سر، انگشت بچرخاند و رو به آسمان بگوید: «انگاری دود شدند و به هوا رفتند.»

سرداران لشکر اسلام با شکم‌های برآمده، حساب‌های درشت در ماکائو و هنگ‌کنگ و صندوق قرض الحسن با شعبه‌های فراوان در لبنان و یمن و تجارت پرسود قرص‌های روانگردان کپتاگون و افیون و کوکایین از آمریکای لاتین تا خاورمیانه عربی، وحشت‌زده برای نابودی اسرائیل نقشه می‌کشیدند و درشت‌ترهایشان یکان‌یکان زیر آتش اسرائیل خاکستر می‌شدند.

شبکه الجزیره که برای فلسطینی‌های غزه و حزب‌الله خیلی سینه چاک می‌دهد، خود در گزارشی بیش از یک سال پیش از نبرد غزه و ادامه آن تا لبنان و یمن، فاش کرد: «شبکه‌های مالی غیرقانونی حزب‌الله در آمریکای جنوبی (مثلث برزیل، پاراگوئه، آرژانتین) با تجارت مواد مخدر، میلیون‌ها دلار به خزانه حزب سرازیر می‌کنند. اوایل دهه ۱۹۸۰ که اکثر مهاجران لبنانی به منطقه مثلث لاتین آمدند، با استفاده از موقعیت تجاری برجسته شهرهای مرزی سه کشور با خانواده‌هایشان در این منطقه ساکن شدند. یکی از این مهاجران اسعد برکات است که در دهه ۱۹۹۰ به این منطقه آمد و فروشگاهش را برای فروش عمده لوازم الکترونیکی افتتاح کرد. در سال ۲۰۰۲ او به اتهام فرار مالیاتی دستگیر شد اما شوک واقعی زمانی رخ داد که وزارت خزانه‌داری آمریکا او را در فهرست تحریم‌ها قرار داد و از او به‌عنوان بازوی راست حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، در آمریکای جنوبی یاد کرد. برکات فقط نخستین حلقه در مافیای حزب الله بود. در سال ۲۰۰۸، نمر زعیتر به اتهام تلاش برای قاچاق کوکایین به ایالات متحده دستگیر شد و بعدا در سال ۲۰۱۳، برادر اسعد برکات، حمزه علی برکات، به اتهام ایجاد یک شبکه کلاهبرداری دستگیر شد.» این مطلب در بخش میدان سایت الجزیره در ژوئن ۲۰۲۲ به طور مفصل منتشر شد.

این ماجراها و حوادث مشابه باعث بحث و جدل در مورد ماهیت رابطه در حال ظهور حزب‌الله و شبکه‌های جنایت سازمان‌یافته در آمریکای جنوبی در دوران پس از ۱۱ سپتامبر شد؛ رابطه‌ای که هدف اصلی آن کسب درآمد از همه‌چیز بود؛ از کالاهای تقلبی مانند ساعت و عینک آفتابی و لوازم الکترونیکی تقلبی و دی‌وی‌دی‌های دزدی دریایی گرفته تا تجارت سیگار و قاچاق انسان و پولشویی و تجارت مواد مخدر، با هدف یافتن منابع درآمدی اضافی برای مقابله با بحران‌های مالی پی‌درپی حزب‌الله به سبب مجازات‌هایی که وزارت خزانه‌داری آمریکا علیه شخصیت‌ها و نهادهای جمهوری اسلامی برقرار کرد.

برجسته‌ترین بازیگر غیردولتی مسلح در خاورمیانه با ورود به جنگ سوریه و جنایاتش علیه مردم این کشور دیگر آن شبکه مقاومت پاک‌نهاد نبود، بلکه دست در دست مافیای سپاه و ماهر اسد، برادر بشار اسد، به بزرگ‌ترین شبکه فساد و تجارت مخدرات و فحشا (خاصه در ماکائو، ونکوور کانادا و بخش ترکی قبرس) و ترور تبدیل شد.

قتل رفیق حریری و البته ده‌ها تن دیگر از شخصیت‌های لبنانی مخالف حزب‌الله و رژیم‌های سوریه و ولایت فقیه حزب‌الله را در صدر فهرست بزرگ‌ترین گروه‌های تروریستی جهان قرار داد.

در واقع خطای خامنه‌ای در به میدان فرستادن حزب‌الله و اشتباه حسن ئصرالله در اطاعت از اوامر رهبرش سید علی، مهم‌ترین فرصت را برای نتانیاهو فراهم کرد تا حزب را ویران کند. اسرائیل همین چند روزه با درهم شکستن شعبه اصلی و چند شعبه فرعی صندوق‌های قرض الحسن، کمر نظام مالی حزب‌الله و سپاه را در لبنان خردوخمیر کرد.

حالا نتانیاهو درصدد پرداختن به سر اژدها در تهران است. ایرانی هرگز خواستار پنجه زدن بیگانه بر چهره ایران بانو نیست. اما می‌توان درک کرد که بر خاکستر شدن ولی فقیه و اهل و طایفه‌اش اشکی نخواهد ریخت.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading