چه عایدت شد آقا یحیی!؟

شهریار هندی

نظامیان اسرائیلی به رفح، یعنی جنوبی‌ترین نقطه غزه رسیده‌اند. ظاهرا این به معنای پاکسازی بقیه نقاط غزه از نیروهای حماس است. باقیمانده نیروهای حماس به رفح پناه برده و در آنجا متمرکز شده‌اند. اصرار اسرائیل در حمله به رفح از همین امر ناشی می‌گردد. دیگر خبری از مقاومت در سایر نقاط غزه واصل نمی‌‌شود و ظاهرا روزهای شاخه نظامی حماس که مبتکر حمله ۷ اکتبر بود به شمارش افتاده است.

اینها همه را به حساب ناتانیاهو گذاشته‌اند و می‌گذارند. بحثی نیست. به‌ویژه اینکه این ناتانیاهو بود که با تقویت حماس در نظر داشت حکومت خود گردان در کرانه باختری را تحت فشار گذارد. اینک نیز دارد بهای آن را پرداخت می‌کند. اما هنوز سئوالی که نباید از آن طفره رفت اینست: چه کسی غائله را آغاز نمود؟

اندکی بیش از ۴ ماه قبل، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای نخبه شاخه نظامی حماس در طرحی به ابتکار و فرماندهی یحیی سنوار، خود سرانه و بدون هماهنگی و موافقت سایر اعضای هیئت سیاسی حماس، بدون آگاهی سایر اعضای محور مقاومت، و بدون اطلاع ایران، به مرزجنوبی اسرائیل حمله نمود، صدها اسرائیلی را درو کرد، بیش از ۲۰۰ تن از آنان را به گروگان گرفت، و غائله را آغاز کرد.

اسمائیل هنیه در ملاقات خود با خامنه‌ای به وی اظهار داشته بود که حمله مزبور بدون هماهنگی با هیئت سیاسی حماس (مستقر در قطر) صورت گرفته بوده است. رهبر جمهوری اسلامی نیز در اولین سخنرانی خود پس از ملاقات مزبور اذعان نمود که ایران نیز از حمله مورد بحث اطلاع نداشته است. تنها سید حسن نصرالله، آنهم کمتر از ۳۰ دقیقه قبل از آغاز حمله، توسط نماینده حماس در بیروت از آن مطلع گردیده بود.

از آن هنگام تاکنون، بیش از ۳۰ هزار فلسطینی و ۲ هزار اسرائیلی کشته، دهها هزار تن مجروح، بین ۸ تا ۱۰ هزار تن مفقود الاثر و یک‌ونیم میلیون تن آواره شده‌اند. خاک غزه به توبره کشیده شده و دهها میلیارد دلار خسارت مالی به ساختار‌های نوار غزه وارد آمده است.

از همه اینها تاثر انگیزتر مفقودالاثر‌ها هستند. کشته‌ها در دم رفته‌اند، مجروحین امید بهبود و آواره‌ها امید بازگشت دارند، اما مفقود الاثر‌ها زنده بگور گشته‌اند. و این آخری از همه دهشتناک‌تر است. یعنی مثلا مرگ کودکی معصوم از گرسنگی، تشنگی، جراحت، بی‌کسی و تنهایی، زیر کوهی از بتن و آهن و آجر.

همانطور که گفته شد، یحیی سنوار معمار این حمله بود. او کل نهاد حماس، دولت و شاخه نظامی را هماهنگ کرد و چراغ سبز نهایی را برای انجام این کار نشان داد.

یحیی سنوار در اوایل دهه ۱۹۶۰ در اردوگاه آوارگان غزه در خان یونس به دنیا آمد. او پس از تاسیس حماس در سال ۱۹۸۷ به این گروه پیوست. پس از کمک به تشکیل نیروی امنیت داخلی حماس به بکار گیری شیوه‌های خشن و قصاوت‌آمیز علیه اسرائیلی‌ها و عوامل آنها در داخل حماس شهرت یافت. دو سال بعد از پیوستن به حماس، سنوار به دلیل دست داشتن در ربودن و کشتن دو اسرائیلی و همچنین همکاری در شکنجه و قتل چهار فلسطینی، توسط اسرائیل دستگیر و به چهار بار حبس ابد محکوم شد. پس از گذراندن ۲۲ سال در زندان‌های اسرائیل، در نهایت هنگام تبادل زندانیان فلسطینی با سرباز ربوده شده اسرائیلی گیلاد شالیت در سال ۲۰۱۱ آزاد شد.

در سال ۲۰۱۷ به جای اسماعیل هنیه به‌عنوان رهبر هیئت سیاسی حماس انتخاب گردید. در مقایسه با اسمائیل هنیه و خالد مشعل، رهبران سابق حماس، سنوار کاریزماتیک‌تر و نسبت به آن‌ دو بسیار تندروتر و رادیکال‌تر بود. علت این محبوبیت سنوار را می‌توان به انفعال و فساد موجود در داخل حکومت خود گردان (فتح)، و نیز میانه‌روی هنیه و خالد مشعل نسبت داد.(به عنوان مثال خالد مشعل معتقد بود از آنجا که غزه فاقد “عمق استراتژیک” است باید از هر گونه رویارویی نظامی با اسرائیل پرهیز نمود).

سنوار نه تنها بسیار تند رو و بی‌رحم بلکه بس فریبکار و سیاست باز نیز بود. شواهدی وجود دارد که نشان می‌‌دهند وی عمدا شرکای منطقه‌‌ای مانند مصر و قطر، و حتی اسرائیلی‌ها را گمراه کرد تا باور کنند او بیشتر به دنبال کاهش بحران انسانی برای ساکنان غزه است تا کشاندن اسرائیل به جنگ. در سال ۲۰۱۸ به نیویورک‌تایمز گفت: “فلسطینی‌‌ها ترجیح می‌‌دهند حقوق خود را از راه‌‌های نرم و مسالمت‌‌آمیز به دست آورند، اما آن‌ها همچنین حق دارند با مقاومت به حق‌شان برسند”.

نگارنده قصد ندارد تمام کاسه کوزه‌ها را بر سر یحیی سنوار بشکند. طی دو دهه اخیر، هر دو یا سه سال یکبار، رهبران حماس (انگار که نذر داشته باشند!) با پرتاب چند راکت به داخل خاک اسرائیل، نیروی هوایی اسرائیل را برای شخم زدن سر زمین خود دعوت نمودند، و هر بار پس از یکی دو هزار تلفات از غیر نظامیان فلسطینی، سر جای خود نشستند. اما این‌بار مسئله بس فزون‌تر از پرتاب چند راکت به خاک دشمن بود.

از جمله موضوعات کلیدی در وقوع جنگ‌ها یکی نیز این است که “چه کسی اول شروع کرد؟”. تاریخ بارها شاهد آن بوده است که دولتها برای مشروعیت بخشیدن به تجاوز خود به قلمرو دیگری، به روش پرچم دروغین یا “خودزنی” متوسل شده‌اند. این‌بار اما در “طوفان الاقص”، یحیی سنوار پرچم دروغین را در سینی به اسرائیلی‌ها اهدا نمود.

از نخستین سالهای شروع جنگ ایران و عراق، یکی از مباحث اصلی آن بود که چه کسی اول جنگ را شروع کرد. مهمترین استدلال ایران آن بود که صدام به عنوان آغاز کننده جنگ، باید محاکمه و محکوم شود. محافل بین‌المللی و به‌ویژه غربی‌ها مدتها از وارد شدن در این بحث طفره می‌رفتند تا اینکه نهایتا سازمان ملل، عراق را به‌عنوان آغازگر جنگ محکوم نمود.

کسی که باد می‌کارد طوفان درو می‌کند. یحیی سنوار که طوفان “الاقصی” را کاشت، انتظار داشت چه درو کند؟ به گلوله بستن صدها غیر نظامی اسرائیلی و گروگانگیری شرکت گنندگان در جشنواره موسیقی “عملیات نظامی” بود؟ ذکر آنچه که عاید مردم غزه شد نیز در پارگراف پنجم این مقال رفت.

به اعتقاد تحلیل‌گران اطلاعاتی و نظامی اسرائیلی، سنوار آدمی نیست که اجازه دهد زنده بدست دشمن بیافتد. به احتمال زیاد حتی اگر فرصت آن را بیابد، غزه را ترک نخواهد کرد و نهایتا در یکی از تونل‌ها به زندگی خود خاتمه خواهد داد. اما تاریخ از او چگونه یاد خواهد نمود؟ “قهرمانی که زادگاه خود را به زمین سوخته مبدل نمود؟”.
برگرفته از ایران امروز

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading