خامنه‌ای، مانعی که باید حذف شود؟

احمد پورمندی

در حالی که مخالفان حکومت، هنوز توانایی عرض اندام فیصله‌بخش را ندارند، به نظر می‌رسد که زمزمه حذف خامنه‌ای هم در درون حکومت و هم در خارج از مرزها دارد قوت می‌گیرد.

قبلا اسرائیلی‌ها به تلویح و تصریح، به امکان حذف «عالی‌ترین مقامات» اشاره داشتند. دیروز در مناظره الویری با شکوری راد، در حالی که شکوری راد روی شکاف در سپاه و بسیج مکث می‌کرد، الویری آشکارا از حذف خامنه‌ای به عنوان یک‌ گزینه حرف زد. همین مطلب را احمد نقیب زاده در گفتگو با یورونیوز با شفافیت بیشتر مطرح کرده است. او همچنین تاکید کرد که روس‌ها در حکومت و بویژه سپاه نفوذ وسیع دارند و همه چیز به تصمیم کرملین مربوط می‌شود.

سوال این است که امکان ترور خاموش خامنه‌ای ــــ از نوع ترور احمد خمینی و رفسنجانی ــــ و تفاهم میان ائتلافی در داخل با ترامپ و پوتین و یک کودتای بیتی را تا چه میزان می‌توان جدی تلقی کرد؟

پوتین و ترامپ بر سر خلع سلاح اتمی ج.ا. تفاهم دارند. شاید ترامپ آماده باشد، در ازای گرفتن امتیازاتی در رابطه با چین، ایران غیراتمی و فارغ از داعیه امپراطوری شیعه را هم به روسیه واگذار کند و پروژه بازسازی ائتلاف سپاه ـــ روحانیت و مافیا بدون خامنه‌ای، تحت حمایت روسیه کلید بخورد.

در هر حال یک نکته مسلم است: در حالی که تاریخ مصرف خامنه‌ای تمام شده و زیر پای او هم خالی شده، ظاهرا انتظار مرگ طبیعی او، بیش از حد به درازا کشیده است. گروه‌های برخوردار حاکم تا کی وجود یک جنازه سیاسی را بر تخت رهبری تحمل خواهند کرد؟

اصلاح‌طلبانی که از ترس آشوب و هرج و مرج و قدرت‌گیری بیشتر جریاناتی نظیر جبهه پایداری، خواستار تحمل خامنه‌ای بودند، اینک به این نتیجه نزدیک شده‌اند که تداوم حکمرانی خامنه‌ای، کشور را به سمت فروپاشی و هرج و مرج سوق می‌دهد. همین نظر در بخش‌های بزرگی از سپاهیان، روحانیون و گروه‌های ثروتمند و برخوردار کشور شکل گرفته است.

در شرایطی که با چرخش رادیکال در راهبردهای کلان ایالات متحده، همه جهان سیاست دستخوش زمین‌لرزه شده است، نمی‌‌توان نسبت به تاثیرات آن در ایران بی‌اعتنا بود. هر تصمیمی که بازیگران بزرگ در جهان و در ایران، برای تعریف جایگاه ایران در جهان پسازلزله بگیرند، مرتکب این کودنی نخواهند شد که روی اسب مرده، شرط‌بندی کنند.

خامنه‌ای با پایان محور مقاومت، بن‌بست بازدارندگی اتمی و بر زمین کوفتن اقتصاد ایران، تمام شده است. ج.ا. و روس‌ها دیگر به او به عنوان بخشی از راه حل نگاه نمی‌‌کنند و تنگی وقت، انتظار مرگ طبیعی را ناموجه می‌سازد. در درون نظام، به شمول اصلاح‌طلبان، گزینه‌های ائتلافی زیادی قابل تصورند که بتوانند حمایت بخش‌های اصلی گروه‌های برخوردار حاکم، روسیه و ترامپ را با خود داشته باشند.

یک ایران با ثبات و بدون جاه‌طلبی، در منطقه پرآشوب و ثروتمند خاور میانه، احتمالا در جغرافیای پسازلزله، برای همه قدرت‌های بزرگ جهانی از آمریکا تا چین، روسیه و اتحادیه اروپا می‌تواند مطلوب‌تر از کشوری تکه‌پاره شده و کانون آشوب‌های بزرگ منطقه‌ای باشد. وداع با جاه‌طلبی‌های اتمی و منطقه‌ای و تاکید بر ضرورت ثبات، می‌توانند برگ‌های برنده ائتلاف پساخامنه‌ای باشند.

رفراندم قانون اساسی، راه آلترناتیو!

این احتمال که در جریان یک کودتای آرام و در هم‌نوایی داخل و خارج، راه تداوم حکمرانی با حذف خامنه‌ای گشوده شود، تنها می‌تواند ارزش تحلیلی داشته باشد و نباید به مثابه تجویز یک راه حل تلقی بشود.

این فکر راهبردی که ولایت فقیه مانع اصلی تحول در کشور است، به اندازه خود جمهوری اسلامی قدمت دارد. جنبش سیاسی در ایران، در این مسیر کنار زدن ولایت فقیه، از منشور جمهوری تا طرح جبهه ملی، کمی جلوتر آمده و به طرح موسوی یعنی ائتلاف وسیع برای تحقق رفراندم قانون اساسی رسیده است. مطالبه رفراندم قانون اساسی این ظرفیت را دارد که طیف بسیار گسترده‌ای از نیرو‌های سیاسی، از بخشی از اصولگرایان، همه اصلاح‌طلبان، جمهوریخواهان، ملیون، احزاب مناطق قومی تا بخش‌هایی از پهلویست‌ها را در بر بگیرد.

سوال مرکزی استراتژی نباید تعیین تکلیف بلافاصله با حکومت باشد، بلکه استراتژی باید ناظر به مرحله «از امروز تا مجلس موسسان» باشد و به این سوال پاسخ دهد که چگونه می‌توانیم این راه طی کنیم. نیروهای برانداز، بر این باورند که میان امروز تا مجلس موسسان و قبل از آن، باید سنگر اصلی را فتح و حکومت را برانداخت. من طبعا نمی‌‌توانم با آنها همراه شوم و تصور می‌کنم همه آنها که اسم بردم هم مایل نباشند که این راه را دنبال کنند.

راه رفراندم بر آن است که با بسیج ملی و نیز استفاده از ظرفیت‌های همین قانون اساسی موجود، یک وفاق ملی بوجود بیاورد و همه قبول کنند که وزن‌کشی نهایی را به مجلس موسسان موکول کرده و فعلا فقط برای شرایطی تلاش کنند که امکان وزن‌کشی منصفانه و سالم فراهم شود.

موسوی در طرح سه ماده‌ای خود، چگونگی طی طریق، از اینجایی که ایستاده‌ایم، تا مجلس موسسان را، به گفتگوی ملی احاله کرده است. اکنون شرایط دارد برای این گفتگوی ملی، بیش از هر زمان دیگری مهیا می‌شود. ما می‌توانیم دو کار را همزمان شروع کنیم:

اول- تشکیل انجمن‌ها، کمیته‌ها، شورا‌های رفراندم قانون اساسی به اشکال مجازی و حقیقی در داخل، خارج و بین داخل و خارج که شرط عضویت در آنها فقط مبارزه مسالمت‌آمیز برای رفراندم باشد.

دوم- کارزار تدوین قانون اساسی جدید را راه اندازی کنیم. در کره جنوبی، پروژه تدوین قانون اساسی با مشارکت ملی، بخشی از روند گذار بود. چرا در ایران نتواند چنین باشد و چرا نتوانیم این روند را در خدمت ترویج اهمیت قانون و تحکیم اصل حق تعیین سرنوشت هم قرار بدهیم و با یک تیر چند نشان بزنیم؟

اگر مطالبه رفراندم فراگیر شود، حکومت توانایی ایستادگی در مقابل آن را نخواهد داشت. بویژه بدین خاطر که بخشی از پایه خود حکومت هم درگیر طرح این مطالبه خواهد بود.

با شکل‌گیری نهاد‌های مطالبه‌گری که رفراندم می‌خواهند، مساله «حلقه مفقوده همه استراتژی‌های گذار» هم به شکل مطلوبی حل خواهد شد و «نهاد برآمده از نهاد‌های رفراندم» مسئولیت برگزاری انتخابات آزاد مجلس موسسان را، در شرایط قدرت دوگانه، بدون آنکه رژیم ساقط شده باشد، بر عهده خواهد گرفت.

این طرح چون اساسا بر بسیج نیرو و توافق به‌جای حذف استوار است، با تشکیل مجلس موسسان، بدون آنکه انبوه مسائل را حل کند، کشور را در مسیر استقرار دموکراسی و بسیج ملی برای حل مسائل تلنبار شده قرار می‌دهد.

جنبش رفراندم، اگر سر بگیرد، می‌تواند خود را با تحولات در درون حکومت و مواضع ذینفعان خارجی، همآهنگ کند و راه خود را به سوی مجلس موسسان بگشاید. هر راه گذار دموکراتیکی ناگزیر است از گردنه موسسان بگذرد و هر راهی که بخواهد این گردنه را دور بزند، دموکراسی را دور خواهد زد. هر چه این جنبش نیرومند تر باشد، کار جانشینان خامنه‌ای برای تداوم استبداد دشوار تر خواهد شد.
برگرفته از ایران امروز


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.