عبدالستار دوشوکی
اولین مصاحبه نگارنده با تلویزیون های فارسی زبان ٢٠ سال پیش (سال ٢٠٠٤) در سان خوزه با جناب آقای ستار دلدار (مدیر و مجری تلویزیون آپادانا) در شمال کالیفرنیا بود. از آن زمان تا به امروز با دهها رسانه کوچک و بزرگ فارسی زبان و حتی با رسانه های مثل بی بی سی انگلیسی و الجزیره و ABC و غیره مصاحبه کرده ام. تعطیلی پخش ماهواره ای تلویزیون من و تو همزمان با آغاز “دهه زجر” روزنامه های حکومتی و رسانه های جمهوری اسلامی را بسیار خوشحال کرد. پیمان جبلی، رئیس صدا و سیما که از ذوق زدگی و خوشحالی در پوست خود نمی گنجید تلویزیون من و تو را فیک و مزدبگیر خارجی خواند و خدا را شکر کرد که پر بیننده ترین و “مزاحم ترین” تلویزیون برون مرزی برانداز تعطیل شد. فحاشی و ادبیات زننده بقیه رسانه های رژیم کودک کش مثل کیهان, فارس و تسنیم و ایرنا و غیره نیز حاکی از خوشحالی همه آنها بود.
بنده بارها در باره عوامل صادراتی دوزیست و طاووس های علیین رژیم (اپوزیسیون فیک) مثل مهاجرانی, گنجی, عالی پیام, سروش, که در لباس به ظاهر اپوزیسیون به خارج از کشور روانه شده اند نوشته ام و سخن گفته ام. حال می بینم یکی از آنها بنام علی افشاری که ۵ سال قبل از انقلاب به دنیا آمده, در سوزش نامه ای تحت عنوان “پیرامون تعطیلی شبکه من و تو” دقیقا مانند مقامات جمهوری اسلامی و رسانه های وابسته همان ادبیات فحاشی و دروغ و تهمت و اتهامات مختص رژیم و عوامل آن را بکار برده. در حالی که خودش در زمان رژیم گذشته پنج سال بیشتر عمر نداشته, اما بطرز مضحکی خود را شاهد و راوی مستند تاریخ قلمداد کرده و من و تو را متهم می کند و می نویسد: “بخشی از مخاطبان عام را که از قضا اطلاعات تاریخی هم نداشتند و از شدت ظلم و فشار جمهوری اسلامی به تنگ آمده بودند، دچار ابهام و آشفتگی در تشخیص میکرد. آن طور که نتوانند صلاح خویش را بازشناسایی کنند”. این نگاه قیم مآبانه و آخوندی و انجمن اسلامی که مردم قدرت و شعور بازشناسایی صلاح و مصلحت خویش را ندارند, دقیقا از وابستگان رژیم و کسانی که سر سفره آن بزرگ شده اند بر می آید که ابدا قابل تعجب نیست. علی افشاری دقیقا ادعای خبرگزاری فارس و رئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس را تکرار می کند.
آقای افشاری جزو نویسندگان انگشت شماری است که برای نوشتن مطالب سفارشی پول دریافت می کند. وی که توسط دیگر صادراتی ها در رسانه هایی مانند ایران اینترنشنال برجسته شده است پول های کلانی از این تلویزیون بخاطر مصاحبه دریافت می کند. اما هرگز از ایران اینترنشنال نپرسید “آبشخورش کجاست”. وی که پای ثابت تلویزیون ایران اینترنشنال است می نویسد: “بیگمان سرمایه گذاران من وتو دوستدار مردم ایران نبودند؛ مغرضان پشتپردهای بودند به دنبال اهداف منفعت طلبانهی خود که آیندهی دموکراتیک و سعادتمند ایران و رفاه ملت برایشان اندک اهمیتی نداشت”. باید گفت یا جل الخالق!. این اراجیف و مهملات فقط از یک صادراتی فاندبگیر کاسب کار بر می آید و بس! آقای افشاری اگر زره ای صداقت داری از ایران اینترنشنال بپرس بودجه ٢۵٠ میلیون دلاری آن را کدام کشور تامین می کند؟ این در حالی است که آقای کیوان عباسی در سه برنامه (در جست و جوی یک رویا) توضیح دادند و همچنین در برنامه دو ساعت و نیمه تلفنی اُمید اِ اِم با بینندگان (طرفداران و منتقدان) از سراسر دنیا با شفافیت و صداقت تمام توضیح دادند که بودجه منو تو از چه منابعی تامین می شده است. این نوع شفافیت و پاسخگویی در برنامه زنده بدون سانسور با مخاطبین در هیچ رسانه دیگری وجود نداشته و ندارد.
بنده هیچگونه خصومت شخصی با آقای افشاری ندارم و وقتی که به لندن آمده بود وی را برای صرف چلوکباب به رستوران ایرانی دعوت کرده بودم. همانگونه که با اکبر گنجی زمانی که از زندان آزاد شد و به لندن آمد با هم چلوکباب خوردیم. لذا در ابتدا نگاه و رویکرد بنده به “صادراتی هایی” که هوشمندانه و با اهداف خاصی به خارج “صادر” شده بودند مثبت و خوشبین بود؛ که باید به خودم بگویم ای دل غافل! جالب اینجاست که صادراتی های اصلاح طلب از نوع پاسدار سابق یا انجمن اسلامی های رژیم بعد از خروج از کشور با کمک سازمان هایی نظیر نایاک برنده جایزه هم می شوند و در رسانه هایی که توسط صادراتی های ماقبل آنها قُرُق شده اند, برجسته می گردند تا اینگوی ادعای فضل کرامات و “خدمت” بکنند. در مهر ماه ١٤٠٠ نیز در مقاله ای دوستانه از او درخواست کردم دست از ایجاد تفرقه و ترهات “آخوند شاد کن” بردارد. اما ظاهرا نرود میخ آهنین به سنگ. زیرا این جماعت صادراتی ماموریت ویژه خود را دنبال می کنند, و بجای مبارزه با جمهوری اسلامی, تمام هم و غم خود را به کار گرفته تا رژیم پهلوی را سرنگون کنند.
از عکس العمل امثال پیمان جبلی ها کاملا مشهود است که نه تنها تلویزیون من و تو مردمی ترین و پرطرفدارترین تلویزیون فارسی زبان برانداز بوده است, بلکه آب را دقیقا همان جایی ریخته که بدجوری می سوزد. بنده با کمال احترام به بقیه رسانه ها, اکنون که پخش ماهواره ای من و تو تعطیل شده است, بدون هیچگونه توقع و یا چشمداشتی می توانم شهادت بدهم (به دور از مطلق گرایی) که مدیران و کارمندان من و تو نه تنها در فرهیختگی, متانت, مهربانی و ادب و احترام سرآمد بودند بلکه با وسواس تخصصی (professionalism) استانداردهای بالای حرفه ای را در همه امور رعایت می کردند. برخلاف رسانه های انگلیسی, آمریکایی, عربستانی, آلمانی, فرانسوی و هلندی و غیره, تاکید عملی و پافشاری خاصی بر روی منافع ملی ایرانیان داشتند, و به همین دلیل در جذب مخاطب ایرانی موفق شد و خشم بزرگترین دشمن ایران و ایرانی را برانگیختند.
بنده برخلاف “آمار الکی” آن تلویزیون “یک کلاغ چهل کلاغ”, آمار موثقی از بینندگان تلویزیون های فارسی زبان در داخل کشور ندارم. اما از مشاهدات خود در انگلیس می توانم موارد متعددی را ذکر کنم. علیرغم اینکه بنده تقریبا در همه تلویزیون ها گاه گاهی حضور داشته ام. اما موارد فراوانی را دیده ام که هموطنان زمانی که در خیابان ها و اماکن بنده را دیده اند بسوی من آمدند و گفتند: “شما بلوچ هستید, ما شما را در تلویزیون من و تو دیده ایم”. برای من شگفتی آور بود که انگار هموطنان ایرانی و حتی افغان در انگلیس فقط تلویزیون من و تو را نگاه می کنند. حال بگذریم از اینکه من و تو در فضای مجازی مثل اینستاگرام بیش از سیزده میلیون مخاطب یا فالور دارد که میلیونها بیشتر از آن تلویزیون “یک کلاغ چهل کلاغ” با بودجه ٢۵٠ میلیون دلاری است.
کلام آخر اینکه کارمندان من و تو مجاز بودند حتی سگ های خود را به محل کارشان بیاورند که در کل بریتانیا استثنایی بود, که این نیز مزید علت و باعث افزونی خشم جمهوری اسلامی و عوامل صادراتی آن شده است. اما بنده صدا یا عو عو این سگان را هرگز نشنیدم. یعنی حتی سگان هم در آنجا باملاحظه و مودب بودند. لذا نمی توانم این مثل معروف فارسی را بعنوان ختم کلام بنویسم: “در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت, این عوعو سگان شما نیز بگذرد”
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.