کاملیا انتخابی فرد
چهارشنبه گذشته، ۱۳ دی (سوم ژانویه)، خبر دو انفجار مهیب در کرمان و در پی آن، کشته شدن نزدیک به صد نفر از شرکت کنندگان در مراسم یادبود قاسم سلیمانی، با بهت و ناباوری عمومی همراه شد.
مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی گمانه زنیهای خود را از بمبگذاری و انفجار از راه دور و همچنین دست داشتن اسرائیل و آمریکا در این اقدام تروریستی شروع کردند، تا آنکه داعش دست خود را بالا برد و مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت.
مقامهای امنیتی آمریکا یک پسوند هم به گزاره «داعش» افزوده و «داعش خراسان» را مسئول این انفجارها دانستند.
تصور ما ایرانیان از داعشیها بیشتر مربوط به خبرهای سوریه و عراق است؛ همان پیکارجویان تروریستی که اعتقادات فرقهای اسلامگرای افراطی داشتند و خواهان خلافت اسلامی بودند. همانهایی که اسرای مرد را ذبح میکردند و زنان و دختران را به بردگی جنسی میبردند.
هزاران بزهکار و سرخوردگان روحی و جنسی از سرتاسر جهان را جذب کردند تا ارتش مرگ خود را از میان گروههایی با عقدههای روحی-روانی تشکیل دهند. صحنه دلخراش کشتن خلبان اردنی را به یاد داریم که چگونه او را زنده در قفس سوزاندند. گورهای دستهجمعی پسران و مردان ایزدی را نیز دیدهایم و دخترانی را که به بردگی جنسی بردند.
با شکست تدریجی داعش در حوزه سرزمینهایی که غصب کرده بودند و کشته شدن رهبرشان و بسیاری از جنگجویان این گروه، سربازان خارجی باقیمانده یا به کشورهای خود بازگشتند، یا در داخل عراق و سوریه پراکنده شدند.
آنهایی که از آسیای میانه میآمدند، راهی مکانهایی امن در پاکستان و افغانستان شدند. در گرماگرم داعشی شدن، گروهی از طالبان با اعلام بیعت با داعش، گفتند که راهشان را از طالبان جدا کردهاند و از زیر پرچم سفید، به زیر پرچم سیاه رفتند.
بعد از آن، هر انفجاری که در افغانستان رخ میداد، مسئولیت آن را داعش به عهده میگرفت. این داعش، هیچ نیروی عربتباری در میان نیروهای خود نداشت و اگر هم نیرویی به آنها اضافه شده بود، از آسیای میانه بود. گروه طالبان در این میان کوشید دیگر خود را نماد تفکری سیاسی جلوه دهد و تا آنجا پیش رفت که وانمود کند در حال جنگ با داعش وطنی است.
حتی بخشی از تفاهم دوحه با طالبان، آنها را به مبارزه با داعش مقید میکند. داعش منشعبشده از طالبان افغانستان، برای خود پسوندی وطنی نیز انتخاب کرد تا معنا و مفهوم دیگری به اقدامات تروریستی خود بدهد.
«داعش خراسان»، پسوند «خراسان» را با نگاهی به حوزه جغرافیایی افغانستان درگذشته که مشتمل بر چهار ناحیه بزرگ یا ربع نیشابور، مرو، هرات و بلخ است که در جغرافیای سیاسی امروز، در میان کشورهای کنونی ایران، افغانستانو ترکمنستان تقسیم شده است. و در مفهومی گسترده تر، ازبکستان و بخش هایی از قرقیزستان و قزاقستان را در شما سرزمین های خراسان بزرگ تعریف می کند.
زمانی در دوره شاهنشاهی ساسانی، سرزمین کنونی افغانستان نیز بخشی از خراسان بزرگ بود، و با این حساب، داعش افغانستان حوزه عملیاتی خود را در این گستره، یعنی آسیای میانه شامل ایران، هند و پاکستان، ازبکستان، قرقیزستان و حتی روسیه و افغانستان تعریف کرده است. به عبارتی دیگر، داعشی که عملیات بیرون از حوزه خراسان بزرگ انجام نمیدهد، اما در صورت لزوم، میتواند منافع طالبان را که روی دیگر این سکه است، تامین کند.
برای مبری شدن طالبان از هرگونه اقدام تروریستی پس از تحویل قدرت از ایالات متحده آمریکا، مسئولیت حمله به نیروهای آمریکایی و شهروندان افغانستان در فرودگاه کابل را داعش خراسان بر عهده گرفت . این نخستین باری بود که نام این گروه به گوش میرسید. در آن عملیات در سپتامبر ۲۰۲۱، ۱۱ آمریکایی و ۱۶۹ شهروند افغانستان کشته شدند.
نام گروه تروریستی طالبان نیز تغییر اندکی کرد و به «حرکت طالبان» تبدیل شد؛ تغییری هدفمند تا تشکل خود را پس از قدرت گرفتن در کابل، سیاسی و مدنی نشان دهند. در این میان، همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی حسابشده و هدفمندی نیز با ایالات متحده آمریکا و ایران داشتهاند؛ از هویدا کردن محل اختفای ایمن الظواهری، تروریست القاعده، در کابل که با شلیک هواپیمای بیسرنشین آمریکایی کشته شد ( تابستان ۲۰۲۲)، تا بهاصطلاح همکاریهای اطلاعاتی با جمهوری اسلامی برای افشای هویت عاملان حملات انتحاری در ایران، مانند حمله به حرم شاهچراغ در شیراز. (عامل حمله به حرم شاهچراغ شیراز، فردی دارای شهروندی تاجیکستان اعلام شد)
جالب اینجا است که دو عامل حمله انتحاری در کرمان نیز شهروند تاجیکستان اعلام شدند.
تصاویر منتشرشده از عاملان حمله مخدوش، و چهره این افراد کاملا پوشیده شده است. نامهای اعلام شده نیز کمکی به تشخیص هویت این افراد نمیکند.
چه دلیل و شواهد متقنی در دست داریم تا ثابت شود که این افراد شهروند تاجیکستان بودهاند و داعش یا داعش خراسان این عملیات را انجام داده است؟
نوع حمله در هر دو نمونه، در حرم شاهچراغ شیراز و نیز در کرمان، به روشهای عملیات انتحاری طالبان در افغانستان شباهت دارد.
نخست یک مهاجم انتحاری خود را منفجر میکند تا سپس با توجه به سراسیمگی جمعیت و جلب افراد برای کمک به مجروحان، انتحاری دوم خود را در میان جمعیت بیشتری منفجر کند.
مشابه این حملهها بارها و بارها در افغانستان و بهخصوص در کابل انجام گرفته است. اهدافی کور برای گرفتن قربانیانی هر چه بیشتر.
در انفجارهای کوری که در کابل انجام میگرفت، هر بار دهها و صدها شهروند بیگناه به خاکوخون کشیده میشدند. در این حملهها نه مذهب کشتهشدگان معلوم بود، نه قومیت و جنسیت آنها. هدف برای طالبان، ناامن کردن کشور، قدرتنمایی و فشار بر حکومت رسمی افغانستان و دولتهای غربی بود.
توجیه آنها برای کشتار غیرنظامیان، ایدئولوژیک بود و همکاری با دولت و زیستن زیر سایه حکومتی همدست و همکار با کفار، نه مذهب و قومیت آنها.
طرفه آن است که بدانید در کابل، بیشتر شهروندان سنیمذهباند و سرکوب کنونی طالبان نیز نهتنها متوجه شیعیان این کشور، بلکه متوجه اقوام سنی تاجیکتبار و ازبکتبار و حتی پشتونهای قندهار و ولایت جلال آباد نیز است.
استفاده از هویت تاجیکتبار منسوب به تاجیکستان برای عاملان انتحاری در شیراز و اینک در کرمان، نیز میتواند برنامهریزیشده و هدفمند باشد.
امروز تنها رقیب حکومت طالبان که همچنان میتواند گزینهای برای جایگزینی آنها باشد، مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود است؛ مقاومتی که دارای نفوذ در ایران، کشورهای آسیای میانه و در میان کشورهای غربی است.
احمد مسعود، رهبر این مقاومت، در تاجیکستان مستقر است و رهبران جهادی پیشین، آنهایی که از مرگ و انتحار و ترور طالبان جان بهدر بردهاند، به تاجیکستان رفتوآمد دارند.
تاجیکستانی خواندن تروریستهایی که به ایران میآیند، با دو هدف انجام میشود. نخست، اینکه دولت تاجیکستان برای راندن جبهه مقاومت و احمد مسعود از دوشنبه تحت فشار قرار گیرد؛ بدین گونه که طالبان وجود و حضور نیروهای جبهه مقاومت را در تاجیکستان، سبب ناامنی کشورشان و حضور تروریستهای خارجی معرفی کنند که میتوانند به راحتی از مرز دو کشور عبور کنند و وارد ایران شوند.
دوم، اینکه طالبان حمایت ایران را از سایر اقوام ناراضی در افغانستان مخدوش کند. رابطه فارسیزبانان أفغانستان، اعم از تاجیک، هزاره یا ازبک، همواره با جمهوری اسلامی ایران خوب بوده است و تهران بهرغم آنکه اینک با طالبان همکاری میکند، همچنان رابطه خود را با جبهه مقاومت نیز حفظ کرده است.
طرح این ادعا که تروریستهای انتحاری، افغانهای نزدیک به طالبان یا تحتفرمان گردانهای انتحاری آنها نیستند، جمهوری اسلامی ایران را بیش از پیش قانع میکند که برای حفظ امنیت خود، با گروههای سیاسی مخالف طالبان همکاری، یا از آنها حمایت نکند.
در بعد جهانی نیز طالبان با مظلومنمایی و نشان دادن درگیری با تروریستهای خارجی که گویا از تاجیکستان گسیل میشوند، و با مهم جلوه دادن فعالیت داعش در داخل افغانستان، ائتلافی برای کمک به خود و در نهایت، پذیرش جامعه جهانی را برای به رسمیت شناختن رژیم خود دنبال میکنند.
وبسایت داعش که مسئولیت حمله تروریستی در کرمان را به عهده گرفت، نامی از زیرشاخه خود، یعنی داعش خراسان، به میان نیاورد. اما مقامهای امنیتی ایالات متحده آمریکا به خبرگزاری رویترز گفتهاند که شواهد روشن و اسنادی در اختیار دارند که نشان میدهد داعش خراسان مسئول این حملههای انتحاری در کرمان بوده است. به بیان سادهتر، داعشیهای وطنی أفغان، مسئول انفجارهای کرمان بودهاند؛ ادعایی که این مسئولیت را متوجه شاخه تروریستی طالبان میکند. میدانیم که برای این گروه پیکارجو، سنی و شیعه بودن قربانیان بیتفاوت است و هدف، آسیب رساندن به جبهه مقاومت ملی افغانستان است و بسط این تفکر که داعش در حال قدرت گرفتن است و طالبان به همکاریهای بینالمللی نیاز دارند.
همان روزهایی که پنجشیر در محاصره بود و احمد مسعود و امرالله صالح در کوهها مقاومت را هدایت می کردند، سراسر ایران پشت پنجشیر و مردم بیدفاع آن بود، اما جمهوری اسلامی چشم خود را به قتلعام مردم این استان و شهروندان مظلوم افغانستان بست و اقدامی برای جلوگیری از کشتار این مردم انجام نداد، و در عوض طالبان را دوست و برادر خطاب کرد.
احمد مسعود در تاجیکستان است و حکومت طالبان همچنان از این ناحیه احساس خطر میکند. آیندهنگری طالبان به آنها میگوید که جمهوری اسلامی ایران نباید از گروههای رقیب حمایت کند، و امنیت کشور و شهروندان خود را در گرو حمایت و همکاری با طالبان ببیند.
تاجیکستان تاکنون موفق به احراز هویت باشندگانی که گفته میشود در حملههای ایران دخیل بودهاند، نشده است.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی
دیدگاه مطرح شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند |
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.