علی حسین نژاد
در نوامبر 2012 اپوزیسیون ملی و سکولارها و مذهبی های میانه روی سوریه یک سال بعد از قیام مردم و تشکیل شورای ملی سوریه، گسترش یافت و اقدام به تشکیل ائتلافی فراگیر به نام «ائتلاف ملی نیروهای انقلاب و اپوزیسیون سوریه» (با نام اختصاری ائتلاف اپوزیسیون سوریه) کرد شامل همان شورای ملی سوریه، ارتش آزاد سوریه (منشعب از ارتش بشار اسد)، نیروهای اعلامیۀ دمشق، فراکسیون جنبش انقلابی، کمیته های هماهنگی داخل و جنبش اخوان المسلمین و چند گروه دیگر بر پایۀ اصول حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی، وحدت ملی برای سرنگون کردن رژیم خاندان اسد در تمامیت آن با تأکید بر ایجاد یک سوریۀ مبتنی بر دموکراسی، حقوق شهروندی و پلورالیسم.
این ائتلاف طی دوازده سال اخیر در ترکیه و اروپا مشغول فعالیتهای گستردۀ سیاسی، رسانه ای و دیپلماتیک و حتی تدارک گفتگو با رژیم بشار اسد برای یافتن راه حلی میانه با انجام یک انتخابات آزاد دموکراتیک در سوریه با مشارکت همۀ نیروها از جمله حزب بعث حاکم بود.
در این مدت و به موازات ائتلاف یادشده و خارج از آن، گروههای اسلام گرای تندرو (بنیادگرایان اسلامی) که ریشه در مذهب اکثریت مردم سوریه داشتند با تکیه بر معتقدات و فرهنگ مردم و بهره برداری از فضای ایجاد شده در نتیجۀ بهار عربی، تشکیلات مسلح خودشان (با اعتقادات جهادی که داشته و دارند) را با حمایت مالی و تسلیحاتی ترکیه و برخی کشورهای عربی در بخشی از خاک سوریه گسترش دادند. این جریان که با پاگرفتن داعش (مخفف دولت اسلامی عراق و شام یعنی سوریه) آغاز شد و به بزرگترین انشعاب آن یعنی جبهة النصره در سوریه به رهبری احمد الشرع معروف به ابو محمد الجولانی انجامید بیشترین نیرو را از میان جوانان و نهادهای سوریه از جمله نیروهای مسلح رژیم اسد به خود جذب کرد. این جبهه که منشعب از القاعده و بعد هم از داعش بود به علت بدنامی بین المللی القاعده و داعش نام خود را به هیئت تحریر شام (به فارسی: سازمان آزادسازی سوریه) تغییر داد.
باید توجه کرد که فضای فرهنگی و فکری اغلب کشورهای عربی از جمله سوریه دقیقا همانند فضای فرهنگی و فکری حاکم بر جامعۀ ایران بویژه جوانان و محیطهای دانشگاهی و تحصیلکرده و تکنوکرات در دهۀ پنجاه شمسی است. علت این امر علاوه بر تعلق اسلام به عربها و اینکه عربها اسلام را بخشی از هویت ملی و فرهنگی و زبانی خودشان می دانند، در این است که مردم این کشورها بویژه نسلهای جدیدشان سالیان است که حاکمیتهایی مبتنی بر دین و اجرای احکام و فقه اسلامی نداشتند واکثریت قریب به اتفاق آنها دولتهایی هر چند دیکتاتور یا غیر دموکراتیک ولی بیش و کم سکولار و غیر مذهبی و مدرن داشته اند لذا معتقدات مذهبی شان همانند دوران قبل از انقلاب ایران سالم مانده و با هر گونه تضادی با حکومتها و روی دادن قیامها و انقلابها گمان می کنند که راه رسیدنشان به عدالت و آزادی و رفاه اجرای احکام اسلامی است؛ در حالیکه این فرآیند در ایران امروز کاملا معکوس است زیرا حاکمیت مذهبی در نزدیک نیم قرن گذشته آزمایش خودش را برای مردم ایران داده و دیگر مردم ایران به دنبال برقراری یک حاکمیت سکولار و دموکراتیک هستند.
اینجا نخستین پرسشی که مطرح می شود این است که آیا تغییر در سوریه شبیه ماجرای ۵۷ ما نیست (حاکم شدن یک نیروی مذهبی با سقوط یک رژیم سکولار )؟ دقیقا اینگونه است و اینجا است که باید گفت مردم ما که امروز خواستار برقراری یک حکومت غیر دینی هستند پنجاه سال نسبت به مردم سوریه و فضای بسیاری از کشورهای منطقه جلوتر بوده و آیندۀ درخشانی دارند و اگر امروز ما باید از مکانیزم سرنگونی رژیم سوریه از لحاظ روند و علل و عوامل آن درس و تجربه بیاموزیم در سالهای آینده به طور حتم این مردم کشورهایی امثال سوریه خواهند بود که از تجارب مبارزات و روند سرنگونی رژیم مذهبی حاکم بر کشورمان درسها خواهند آموخت و سرانجام به تجربۀ ملت ما خواهند رسید.
پرسش دیگر در همین راستا این است که چرا در سوریه بنیادگرایان اسلامی در متن ولی ائتلاف فراگیر ملی نیروهای سکولار و میانه رو (ائتلاف ملی اپوزیسیون سوریه) با آنکه فقط یک نیرو از این ائتلاف یعنی ارتش آزاد سوریه در اتاق عملیات فتح شهرها و دمشق همراه هیئت تحریر شام (به فارسی: سازمان آزادسازی سوریه) حضور میدانی داشت، در حاشیه قرار گرفته اند؟ آیا جواب این پرسش هرچه باشد ارتباط نیروی مخالف دارای هژمونی (هر چند ارتجاعی) با واقعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه و امتیاز قدرت و سلاح ناشی از شکاف در نیروی نظامی و مسلح حاکم و پیوستن بخش غالب آن به نیروی مذکور در نتیجۀ همان واقعیت اجتماعی و فرهنگی مردم و جامعه را به اثبات نمی رساند؟ یعنی دقیقا همان روندی که به سقوط شاه به دنبال فروپاشی و شکاف ارتش و نیروهای نظامی و در نتیجه روی کار آمدن آخوندها در ایران به رهبری خمینی در سال پنجاه و هفت منجر شد.
طی سالیان گذشته تا کنون اینجانب به انگیزۀ علاقه و تخصص خودم (زبان عربی) رسانه های گروهها و طیفهای مختلف اپوزیسیون سوریه را از نظر می گذراندم. یک نمونه تا همین امروز که طیف غالب آن حاکمیت را در دست گرفته ندیدم که بر ضد همدیگر به حمله و هجوم و فحاشی بپردازند! و همین موجب وحدت و امید نیروهای مختلف آنها در درون جامعۀ سوریه و پیدایش یک جانشین (آلترناتیو) بالفعل و برجسته شدن یک نفر (رهبر هیئت تحریر شام) به عنوان محور اپوزیسیون علیرغم شکاف بین آنان گردید.
این درسی است که نیروهای اپوزیسیون ایران که موقعیت معکوس با موقعیت اپوزیسیون و جامعه سوریه نسبت به رژیم حاکم دارند (پوزیسیون اسلامی و اپوزیسیون سکولار) باید از روند سقوط بشار اسد و روی کار آمدن مخالفین غیر سکولار فرابگیرند.
سوریها با هر ماهیتی که هستند طبق قانونمندی طبیعی هر مبارزه و جنگ برای سرنگون کردن یک رژیم حاکم، آلترناتیو مطابق با خواست و جهت گیری جامعه و مردمشان را با رهبر محوری مشخص ساختند و در ساعت صفر (یا ساعت سین یعنی موقعیت و فرصت مناسب ناپایدار) با جنبیدن و حرکت به موقع قبل از پایان این ساعت، به پیروزی دست یافتند، ساعت صفری که با از بین رفتن یا فلج شدن بازوهای رژیم اسلامی سپاه و خامنه ای در منطقه بویژه حزب الله در لبنان و عقب نشینی شان از سوریه، و شکاف بین رژیمهای اسد و خامنه ای در اثر وقایع غزه و لبنان و ناتوانی رژیم خامنه ای به ادامۀ کمک رسانی به اسد و ضعف روسیه در نتیجه تحریمها و مشغول شدنش به جنگ اوکراین و افزایش حمایتهای غرب و ترکیه از مخالفان و جنگجویان سوری و در نتیجه افزایش توان آموزش و تمرین و تسلیح آنان به علاوۀ چشم انداز روی کار آمدن ترامپ در آمریکا وو… فرارسیده بود.
آیا با توجه به تحولات داخلی ایران (جان گرفتن اصلاح طلبان و شدت یابی تضادها در داخل حتی جناح غالب رژیم و چشم انداز مبهم رهبری و تحریمهای پیش رو) و منطقه ای (قطع دست و پاهای رژیم و شکست در جنگ) و جهانی (روی کار آمدن ترامپ و ضعف روسیه) می توان گفت ساعت صفر نیروهای اپوزیسیون ایران نیز رسیده و باید چه کار کنند که این فرصت تاریخی را از دست ندهند؟ آیا پاسخی جز وحدت و سازماندهی و تشکیل آلترناتیو مبتنی بر رهبر محوری متناسب با شرایط ایران هست؟
برای شناخت بیشتر و دقیقتر روند تحولات اخیر سوریه و منطقه و توجه جهان عرب به وضعیت ایران در بحبوحۀ این تحولات، سطور زیر را از اخبار و تحلیلهای روزهای اخیر رسانه های عربی ترجمه می کنم:
سایت مرکز عربی مصر برای بررسی سیاستها در رابطه با ایران – قاهره – 13 دسامبر:
«پرسشی که ذهن تحلیلگران و کارشناسان سیاسی بین المللی و منطقه ای را در شرایط کنونی بعد از سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه و فراغت آمریکا و کشورهای هم محورش از سوریه، به خود مشغول کرده، شاید این باشد که: آیا بعد از غزه، لبنان و سوریه، اکنون نوبت ایران است؟!
برای پاسخ به این پرسش نباید متکی به این نظریۀ رایج شد که می گوید ترامب یک تاجر است و حاضر به انجام یک حملۀ نظامی بر ایران نیست؛ زیرا خصلت متغیر این شخص نشان می دهد که او ممکن است در کادر مواضع عادی خود خشن ترین تصمیمات یا با خشونت کمتر در مواضع مبتنی بر توسل به مشت آهنین برای فیصله بخشیدن به درگیریها، اتخاذ کند».
سایت الحرة 13 دسامبر:
پس از سرنگونی اسد، ائتلاف اپوزیسیون ملی سوریه، خارج از صحنه سیاسی قرار گرفت، بطوریکه اصلا نام ائتلاف در مرحله انتقالی (دولت گذار) برده نشد و هیچیک از سران آن در اولین سفر دیپلماتیک وزیر امور خارجه ترکیه و رئیس سازمان امنیت دولتی قطر به سوریه برای دیدار با احمد الشرع (ابو محمد الجولانی) فرمانده عملیات نظامی حضور نداشتند.
ائتلاف تنها در بیانیه ای در وب سایت خود در 8 دسامبر به مردم سوریه تبریک گفت و بر ادامۀ کار خود برای تکمیل انتقال قدرت به یک دولت گذار با اختیارات اجرایی کامل، برای دستیابی به یک سوریه آزاد، دموکراتیک و متکثر تاکید کرد.
ائتلاف بر علاقه مندی خود به امنیت کشورهای همسایه و عدم مداخلۀ سوری ها در کشورهای همسایه تاکید کرد و اعلام نمود که امید به ایجاد همکاریهای استراتژیک با کشورهای منطقه و جهان با هدف ساختن سوریۀ جدید برای همۀ مردم آن از هر قوم، دین و مذهب دارد.
هادی البحره، رئیس ائتلاف، گفت: «مهمترین نقش اپوزیسیون در این مرحله، وحدت و بسیج همۀ توانایی ها می باشد تا اطمینان حاصل شود که مرحله انتقالی (دوران گذار) مطابق با استانداردهای تعیین شده برای آن یعنی فراگیر بودن، اعتبار داشتن و صداقت و فرقه گرا نبودن، پیش می رود.
البحره در گفتگویی با سایت الحره بر اهمیت تدوین قانون اساسی جدید، ایجاد فضای امن برای برگزاری همه پرسی در مورد آن و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در عرض 18 ماه طبق قطعنامۀ شماره 2254 شورای امنیت، تاکید کرد.
روزنامۀ الشرق الأوسط 13 دسامبر با عنوان: «چرا ارتش بشار اسد نجنگید؟ ریشه ها و عوامل فروپاشی ارتش و رژیم اسد در سوریه»:
منابع خبری به همراه اسناد اطلاعاتی که رویتر در یک دفتر نظامی متروکه در پایتخت سوریه (دمشق) به آنها دست یافته، تصویری دقیق و با جزئیات از چگونگی سقوط ارتش سابق اسد به علت روحیه ضعیف در میان نیروها و اتکای شدید به متحدان خارجی، به ویژه نارضایتی و خشم فزاینده علیه رژیم اسد در میان این نیروها از جمله در ساختار فرماندهی در نتیجۀ فساد گسترده، ترسیم کردند.
به گفتۀ فرماندهان گروههای عراقی که در ارتش سوریه کار می کردند، بسیاری از مستشاران نظامی ایرانی (از فرماندهان سپاه پاسداران) در بهار گذشته پس از حملات هوایی اسرائیل به دمشق، و بقیه نیز هفته گذشته سوریه را ترک کردند.
یک منبع آگاه از وضعیت حزب الله گفت که اکثر جنگجویان حزب الله و فرماندهان آنان نیز پیش از این در ماه اکتبر سوریه را ترک کرده بودند تا بر جنگ فزایندۀ لبنان با اسرائیل تمرکز کنند.
یک سرهنگ سوری و دو منبع امنیتی سوریه و یک منبع امنیتی لبنانی مطلع از وضعیت ارتش سوریه گفتند که مرکز فرماندهی و کنترل مرکزی ارتش سوریه پس از خروج افسران ایرانی و حزبالله دیگر خوب کار نمیکردند و ارتش به ویژه برای شهر حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، فاقد یک استراتژی دفاعی بود.
در مقابل، گزارشی که توسط گروه بینالمللی بحران پس از سقوط حلب منتشر شد، فاش ساخت که نیروهای مخالف اسد در شمال غرب، که به طور نظری تعدادشان کمتر از ارتش بود، سالها برای ایجاد وحدت در میان خود در یک اتاق عملیات واحد کار کرده و گروهها و یکانهای خودشان را برای نبرد، هماهنگ می کردند.
همۀ منابع گفتند که ارتش سوریه در صحنۀ عمل و واقعیت، انسجام و نظم خود را بکلی از دست داده بود.
این منابع گفتند که بسیاری از یکانهای ارتش سوریه دچار کمبود نیرو بودند زیرا افسران و فرماندهان ارتش با دریافت پول (رشوه) سربازان را از خدمت مرخص می کردند یا از سربازان می خواستند که به شهرها و خانه های خود برگردند و حقوق ماهانۀ آن سربازان را خودشان به جیب می زدند.
در گزارش موازنۀ نظامی منتشر شده توسط موسسۀ بین المللی مطالعات استراتژیک آمده است که ارتش سوریه در سال 2020 شامل 130 هزار پرسنل بود. این گزارش می گوید که ارتش سوریه در نتیجۀ جنگ داخلی طولانی بسیار فرسوده شده و به یک اسکلت بی شکل همانند دستجات مسلح تبدیل شده بود.
یک مقام آمریکایی که خواست نامش فاش نشود، گفت که ایالات متحده اطلاعاتی را در روزهای قبل از فروپاشی رژیم در روز یکشنبه دریافت کرده که نشان میدهد فرارهای گسترده و سرپیچیهای بسیار و موارد فراوانی از پیوستن به نیروهای مخالف در ارتش سوریه روی داده است؛ به علاوۀ اینکه تعدادی نیز از نیروهای ارتش به عراق گریختند.
به گفته همۀ منابع، با وجود دستورات و تهدیدها، تعداد فزاینده ای از سربازان و افسران سوریه شروع به فرار کردند و دیده می شد که سربازان به جای رویارویی با مخالفان مسلح یا تظاهرکنندگان بی دفاع، پست های خود را ترک کرده و با پوشیدن لباس های غیر نظامی به خانه های خود برمی گشتند.
خبرنگاران رویتر که روز یکشنبه وارد سوریه شدند دیدند که لباس های نظامی در خیابان های دمشق پراکنده است. فساد و افت روحیه در صفوف ارتش بیداد می کرد.
دو افسر که یکی از آنها اخیرا بازنشسته شده و دیگری جدا شده است، گفتند که خشم و نارضایتی بسیاری از افسران رده های میانی در چند سال گذشته تشدید شده است، زیرا فداکاری ها و پیروزی های ارتش در طول جنگ موجب بهبود حقوق، شرایط زندگی و سطح درآمدهای آنان نشد.
سرهنگ مخلوف مخلوف که در یک تیپ مهندسی خدمت می کرد، گفت که اگر کسی از فساد شکایت می کرد، برای بازجویی به دادگاه نظامی احضار می شد و این برای خود او بارها اتفاق افتاده است. وی افزود: ما در جامعه ای پر از ترس و وحشت زندگی می کردیم. ما از گفتن یک کلمه می ترسیدیم.
او روز سه شنبه در مصاحبه ای در حلب گفت که محل خدمتش در حماه بود، اما قبل از اینکه شهر در 5 دسامبر به دست جنگجویان مخالف بیفتد، عقب نشینی کرد.
یک افسر ارشد اطلاعاتی ارتش سوریه گفت که نارضایتی ها در میان نیروهای ارتش سوریه به ویژه در سال گذشته تشدید شد. وی افزود که «خشم و نارضایتی فزاینده از اسد» حتی در میان حامیان ارشد علوی او هم وجود داشت.
یک سرباز سابق ارتش در بخش پشتیبانی لجستیکی به نام زهیر، 28 ساله، در مصاحبه ای که روز سه شنبه با او در دمشق انجام شد، گفت که افسرانی را دیده که ژنراتورهای برق و سوخت را دزدیده و آنها را می فروختند.
وی افزود: تنها دغدغه آنها سوء استفاده از موقعیت خود برای ثروتمند شدن بود.
او گفت که سالها برای اسد جنگیده بود، اما خویشاوندانش در صفوف مخالفان بودند و افزود که وقتی آنها در حال پیشروی بودند، بسیار خوشحال شده است.
در زمان حکومت بشار اسد، ایران مستشارانی نظامی از سپاه پاسداران و جنگجویانی از حزب الله را به سوریه فرستاده بود و نیز گروه هایی مسلح از عراق و مورد حمایت ایران و همچنین گروه دیگری که توسط تهران از مبارزان شیعه افغان تشکیل شده بود به سوریه رفته بودند.
آنها برخلاف سربازان سوری دارای مهارت های جنگی و نیز امکانات رفاهی بسیاری بودند. فرمانده یک گروه مسلح عراقی که در نزدیکی حلب خدمت میکردند، گفت که او یک دستۀ نظامی سوری را می شناخت که از تعداد 30 پرسنل آن فقط 8 نفر باقی مانده بودند.
این فرمانده اظهار داشت که گروه مسلح او معمولاً از سر ترحم از این سربازان سوری می خواسته که با آنها غذا بخورند زیرا جیرۀ غذایی آنها اسفناک بود.
چند فرمانده گروههای عراقی و یک منبع آگاه از طرز فکر حزبالله نیز گفتند که افراد حزب الله لبنان و گروههای مسلح وابسته به آن، به نیروهای ارتش سوریه به دیدۀ تحقیر نگاه می کردند.
فرمانده گروه عراقی مستقر در نزدیکی حلب و یک مشاور نظامی عراقی در دمشق گفت که پایبندی ایران به تعهدات کمک خود به سوریه در ماههای پس از حملۀ حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 کم کم افت کرده و سست شد.
پاسخ اسرائیل به حمله حماس شامل تشدید حملات به اهداف مرتبط با ایران در مناطقی از سوریه بود.
حملۀ روز اول آوریل منجر به کشته شدن تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران شد که در ساختمانی در داخل کنسولگری ایران در دمشق بودند. اسرائیل دخالت خود در این رویداد را تایید یا تکذیب نکرد.
این دو منبع عراقی گفتند که پس از آن تعداد فرماندهان سپاه پاسداران ایران در سوریه به میزان زیادی کاهش یافت.
یکی از آنها اظهار داشت که فرماندهی عملیات نظامی سوریه در نتیجۀ این اقدام اسرائیل ناکارآمد گردید و با عقب نشینی حزب الله در ماه اکتبر وضعیت بسیار بدتر شد.
این دو منبع گفتند که روسیه در جریان پیشروی نیروهای مخالف در حماه و حمص علیه نیروهای مخالف دست به حملات هوایی زد، اما برخلاف مراحل قبلی جنگ، هیچ نیروی زمینی وجود نداشت که بتواند زیر پوشش این حملات هوایی، جلو برود.
فرمانده گروه عراقی گفت که گروه های مسلح عراقی هفته گذشته جنگجویان بیشتری را به سوریه فرستادند اما متوجه شدند که تمام کانال های ارتباطی با مستشاران نظامی ایران قطع شده است.
وی تصریح کرد: پس از تسلط مخالفان بر شهر حماه در روز جمعه، دستور خروج گروههای عراقی صادر شد.
مشاور نظامی عراقی گفت: ما از روز اول در جنگ سوریه شکست خوردیم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.