دکتر محمود مسائلی
شاهزاده رضا پهلوی، روز پنجشنبه ۲۴ آبان، در یک پیام ویدئویی با ذکر اینکه «تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای … نجات ایران پیش روی ما قرار داده است»، اعلام کرد که «آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کردهام». با اینکه ایشان با روشنی و صراحت تاکید کرده است که برای دوران گذار - یعنی رسیدن به ایرانی آزاد و دمکراتیک – چنین آمادگی را دارند، این پیام واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. در مواری هم جریاناتی دست به تخریب ایشان زده و از کاربرد هرنوع واژههای سخیف – که در فرهنگ هویتی ایرانی شریف جایی ندارد - ابایی نداشتهاند.
چرا باید از این «آمادگی برای هدایت دوران گذار» حمایت کرد؟ از آنجایی که دوران گذار در فضایی انتزاعی و بریده از ساختارهای بینالمللی تحقق پذیر نیست، و مواضع جامعهء بینالمللی و کشورها – بهعنوان بازیگران اصلی – بر آن تاثیرگذار است، پاسخ به این پرسش را میتوان از زاویه دید: اول) تئوریهای روابط بینالملل، و دوم) نظریههای حقوق بینالملل، مورد بررسی قرار داد.
دوران گذار از زاویه دید تئوریهای روابط بینالملل
دوران گذار برای رسیدن به ایرانی آزاد و دمکراتیک در فضای بریده از تحولات جهانی امکان تحقق ندارد. برای درک این شرایط و تغییرات درحال وقوع باید به ساختارهای بینالمللی و قوانین ناظر بر آنها با دقت کافی توجه کرد. هرچند که چندین نظریه روابط بینالملل میتوانند ویژگیهای این شرایط را توضیح میدهند، اما درحال حاضر، بهنظر می رسد دو تئوری روابط بینالملل بهترین چشمانداز را در برابر ایرانیان خواهان گذار قرار میدهند.
۱- لیبرالیسم نهادین بینالمللی بهعنوان یک رویکرد هنجاری و آرمانی به دلیل تکیه بر ۱) دیپلماسی چندجانبه و مذاکرات بینالمللی، و ۲) نقش سازمانهای جامعه مدنی در توسعه آن هنجارهای آرمانی (شامل دیپلماسی فرهنگی)، مهترین فرصت برای پیشبرد شرایط گذار را توضیح میدهد. در بخش اول – یعنی بر دیپلماسی چندجانبه و مذاکرات بینالمللی – شاهزاده در حال اجرای نقش خود است. اما این نقش با حمایت گروههای سیاسی و میهندوست میتواند تکمیل شده و ابعاد اجرایی بخود گیرد. برای این منظور، افراد و گروههای سیاسی باید فعالیتهای خود بخش دوم این تئوری – سازمانهای جامعه مدنی و دیپلماسی فرهنگی – را ایفا کنند. برای این منظور، ضروری است که گروهها و فعالان سیاسی توجه خود را از موضوعات شعاری وفاقد معیارهای علمی (کمتر نتیجهبخش) به سوی درک روشنتری از فرصتهای ممکن و موجود در ساختارهای بینالمللی برای پیشبرد شرایط دوران گذار معطوف نمایند. این اولین دلیل بر این است که چرا باید از اعلام رهبری شاهزاده برای دوران گذار حمایت کرد. اگر گروهها به واقع و درستی به ایران میاندیشند، باید صرفنظر از گرایشات سیاسی وظیفه تکمیلی خود را با «حسن نیت»[i] و از «روی خیر ونیکی»[ii] بر عهده گرفته، و درخصوص آمادگی ایشان برای رهبری دوران گذار اندیشه کنند.
۲- رویکرد نو واقعگرایی به دلیل تکیه بر شرایط عینی حاکم بر نظام بینالمللی کشورها – و بیاعتنایی به نفش افراد و سازمانهای جامعه مدنی – زمینه قابل تاملی برای ایرانیان میهندوست فراهم میآورد. براساس این رویکرد، نظام بینالمللی به دلیل فقدان یک نیروی بینالمللی توانمند برای رهبری جهان، به عرصه رقابتهای تنگاتنگی در میان کشورها برای قدرت و ثروت ـ یعنی شرایط بقا – تبدیل شده است. کشورهایی در این رقابتجوییهای بیوفقه دوام می آورند که بهترین فرصتها را در جامعه بینالمللی یافته و خود را با آن تطبیق دهند. برای این منظور، یکی از مساعدترین فرصتها همان امر دیپلماسی چندجانبه است، اما نه برای پیشبرد هنجارها و آرمانهای انسانی، بلکه بهعنوان ابزاری برای رقابتجویی بهتر و پرمنفعتتر با دیگران. از این زوایه دید، پذیرش رهبری دوران گذار توسط شاهزاده میتواند استعداد و مهارتهای دیپلماتیک ایشان را با واقعیات بینالمللی نزدیک ساخته، و درنتیجه به سوی شرایطی هدایت کند که در رقابتجوییها آینده ایران در کانون توجهات قرار گیرد. درحقیقت، ایشان میتواند دیدگاهها و انتظارات واقعی مردم ایران را در کانون توجه تصمیمسازان کشورهای قدرتمند قرار دهد تا آن کشورها به نتایج سودمند آینده روابط خود و ایران آزاد بیشتر و عمیقتر بیندیشند. این دومین دلیل براین است که چرا گروههای سیاسی – صرفنظر از گرایشات – باید از اعلام ایشان برای رهبری دوران گذار حمایت کنند.
دوران گذار از دیدگاه حقوق بینالملل
قوانین حقوقی بینالملل هیچ قاعده و معیاری را برای دوران گذار در نظر نگرفته است، زیرا ساختارهای بینالمللی و قواعد ناظر بر آنها – یعنی قوانین حقوق بینالملل – همگی برپایه احترام به حق حاکمیت کشورها – و بیاعتنایی به حق حاکمیت مردم – شکل گرفتهاند و اجرا میشوند. درواقع، حقوق بینالملل حقوق کشورها و دولتهاست، و برای مردم و سازمانهای جامعه مدنی و همچنین نهضتهای اجتماعی کمترین نقش را قائل است. اما همین قوانین حقوقی بینالملل استعدادهای مناسبی برای پیشبرد شرایط دوران گذار برای مردمی که تحت حاکمیت نظامهای غیردمکراتیک زندگی میکنند، فراهم آورده است. گروههای سیاسی اگر مایل باشند – که اغلب مشاهده میشود چنین تمایلی ندارند – میتوانند از آن استعدادها و زمینههای مستعد برای شتاب بخشیدن به دوران گذار استفاده کنند. بنابردلایل زیر، و از نقطه نظر حقوق بینالملل حمایت از اعلام رهبری دوران گذار توسط شاهزاده پهلوی اجتناب ناپذیر است – البته بازهم صرفنظر از گرایشات گروهی و اغراض سیاسی.
۱- در حقوق بینالملل شناسایی کشورها و نظامهای سیاسی حاکم بر آنها اصل و پایه تنظیم معادلات بینالمللی و قضاوت راجع به رفتار کشورهاست. (ماده ۱ مقاولهنامه مونته ویدیو سال ۱۹۳۳ و منشور ملل متحد ماده دو بند یک و همچنین ماده چهار درباره شرایط عضویت در سازمان) به موجب این قوانین تا زمانی که کشورها بتوانند حاکمیت موثر خود را برحیطه تحت صلاحیت خود اعمال کنند – حتی به قیمت سرکوب شدید حقوق ذاتی مردم – بازهم آن کشورها مورد شناسایی نظام بینالمللی قرار گرفته و روابط با آنها به دلیل منافعی که در آن مستتر است – نظریه نوواقعگرایی روابط بینالملل که در بالا توضیح داده شد – ادامه پیدا میکند. درحقیقت، حقوق بینالملل شناسایی کشورها را صرفنظر از ماهیت رژیمهای سیاسی حاکم بر آنها و فقط در راستای تامین منافع خود انجام میدهد. درحقیقت، «شناسایی حقوقی کشورها» از دیدگاه حقوق بینالملل، هیچ اعتنایی به «شناسایی حقوق مردم» ندارد. شواهد نشان میدهد که گروههای سیاسی اغلب از این قوانین بیاطلاع بوده و تمایلی هم برای آشنا شدن با آنها از خود نشان نمیدهند. بیش از چهار دهه است که انرژی و وقت خود را به اموری اختصاص میدهند که کمتر قرین موفقیت و استفاده از فرصتهای موجود بوده است: رقابتجوییهای بیمورد با یکدیگر؛ عدم تمایل برای ادراک حقایق جامعه بینالمللی و سازوکارهای اجرایی آن؛ جلسات سخنرانی که اغلب برای تعداد محدود اعضای متمایل به خود انجام میشود؛ تشکیل به اصطلاح اندیشکدههایی که مشخص نیست چه اندیشههایی برای آزادی ایران تولید کردهاند؛ بیاعتنایی به نظریههای تخصصی؛ و شوربختانه در مواردی شاید برای مشهور شدن و یا مزایای مالی کسب کردن، بخشهایی از آنها هستند.
برای عبور از این شرایط برای دوران گذار، چه فرصتهایی را حقوق بینالملل پیشنهاد میکند؟
۲- ممکن است راهکارهای متعددی وجود داشته باشد. اما تلاش برای کسب «شناسایی سیاسی» – و نه شناسایی حقوقی – تنها بدیل موجود است که میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد. منظور این است که همه آزادیخواهان و گروههای سیاسی – البته بازهم صرفنظر از گرایشات خود – یک چهره مشخصی را بهعنوان رهبری دوران گذار انتخاب کرده و راه را برای «شناسایی سیاسی» همه آنهایی که خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستند، هم در دراخل و هم در خارج، هموار کنند. تلاش برای کسب «شناسایی سیاسی» افقی نوین برای دوران گذار باز میگشاید تا از طریق آن انتظارات واقعی مردم ایران از جامعه بینالمللی با کشورها و نیروهای قدرتمند بینالمللی مورد بحث قرار گیرد. در حال حاضر، این تنها بدیل ممکن براساس حقوق و روابط بینالملل است. تلاش برای کسب شناسایی سیاسی دریچههای مذاکرات موثر و پیشبرنده را بازمیکند. از طریق اینگونه مذاکرات چشماندازهای تازهای هم برای اعضای جامعه بینالمللی و هم برای گروههای سیاسی فراهم میشود، و درنتیجه آن استراتژیهای مشارکتی و قابل اجرا نیز بهتدریج تعریف و مشخص میشوند. حسن این کار این است که به دلیل ذات همپرسهای که ایجاد میکند، این مذاکرات همه طرفین را به اجرای تصمیمات پایبند و متعهد نگه داشته و پراکندگیها را به حداقل ممکن میرساند. به همین دلیل باید از اعلام شاهزاده برای رهبری دوران گذار حمایت کرد. این تنها امکان موجود از نقطه نظر قوانین و رویههای بینالمللی است.
و بازهم تاکیدی بر شناخت ساختارهای بینالمللی و قوانین ناظر بر آنها. گروههای سیاسی اگر به درستی مهر ایران را در دل دارند – اعم از هواداران پادشاهی، جمهوری خواهی، جبهه ملیگرایان، … – به ناگزیر باید در نظریهها و باورهای خود تجدید نظر کنند. مهر ایران بایستنی اجتنابناپذیر را بر عهده همه میگذارد تا پیشفرضهای خود را مورد ارزیابی قرار دهند. این پیشفرضها اغلب ناکارآمد بوده و به دلیل تضادهای ماهوی که در خود دارند نه تنها پراکندگی نیروها باعث شده است، بلکه موجبات ناامیدی مردم و دلسوزان را نیز فراهم آورده است. بدون دانستن و آگاهیهای عمیق و صحیح از مفاهیم سیاسی و نظریهها، و همچنین قوانین و ساختارهای بینالمللی نمیتوان شرایط گذار و رسیدن به ایرانی آزاد و دمکراتیک را تسهیل کرد. قوانین بینالمللی و رویهها ضرورت حمایت از موضع شاهزاده برای رهبری دوران گذار را اجتناب ناپیر ساخته است.
آخرین سخن با رسانههای جمعی – اعم از تلوریزیونهای رسمی و کانالهای یوتیوپی – است. اینگونه رسانهها به دلیل مخاطبانی که دارند، و همچنین چهرههای سیاسی معروفی که با آنها همراه هستند، میتوانند در این فرآیند نقش موثر و مشارکتی داشته باشند، هرچند که براساس تجربه به آنها امیدی نیست.
2 نوامبر 2024
[i] Bona fide
[ii] Ex aequo et bono