ابوالفضل محققی
“دمت گرم “آهو دریائی” خوب بر برجک جمهوری اسلامی زدی” گفته یک پسر جوان .
این تن زخمی وتازیانه خورده یک ملت است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. تصویر خشمی تلبار شده از سال ها درد که مانند آتشفشانی سر باز می کند ،رها میگردد و جاری میشود .رها شده از خود از جوششی که سال ها فشار وگدازه های ناشی از خشم وتحقیرتوسط کوتوله های حاکم بر کشورو جامعه مرد سالار را تاب آورده و حال توان کنترل از دست می دهد ،غلیان می کند .غلیانی که هیچ قدرتی قادر به کنترل آن نیست.
دیروز زنی در اوج خشم و فشار عصبی که دیگر امکان کنترل آن نبود لباس از تن کند!بی پروا گوئی رها شده از خود بمانند خواب زده ای در میان جماعتی بهت زده قدم زد تا تن عریان شده یک ملت ستمدیده را بنمایش بگذارد.
ملتی که غارتگران متحجر تاریخی برسرزمین ،بر حیات اجتماعی وفردی او هجوم آورده اند.این عریانی گلوله آتشینی است رها شده توسط یک زن بر قلب رژیمی که سال هاست بخاطر دیده شدن یک تار موی زن نسق کشی کرده جنایت آفریده است.
این عریانی نقض آن قوانینی است که با ایجاد ترس ووحشت پرده بر دزدی میلیاردی رانت خوارانی مانند دزدان حکومتی “چای دبش” می کشد و در مقابل بخاطر یک دزدی ساده برای سیر کردن شکم فرزندان گرسنه! دو مرد در ارومیه وجوانی در مشهد را بخاطر دزدیدن شیر خشک انگشتانشان رادر ملا عام قطع می کند.
این عریانی زنانی است که سال ها جمهوری اسلامی گونی بر سرشان کشید وسگسارشان کرد .عریان کردن جنایت رفته درحق مادران داد خواهی است که با تصویری از فرزندان خود در میان مردم می گردند ودادخواهی می کنند.
برای بر خاستن یک ملت چه میزان فشار؟ چه میزان زمان؟ چه میزان دیدن سفره های خالی و کودکان گرسنه ؟چه میزان بغض فرو خورده ؟چه میزان تحقیر؟چه میزان ترس از آینده فرزند ؟ چه میزان دیدن جنازه دختران وپسران جوان ، حتی کودکانی که برای رسیدن به آزادی جنبش مهسا را آفریدند ،دیدن حرکت اعتراضی زنانی با شهامت چون “آهو دریائی”لازم است ؟ تا از درون بجوشد بر ترس هجوم ماموران جنایت کار حکومتی،بر شکنجه وزندان فائق آید؟ بخوشد؟دهان باز کند و گدازه های تلبار شده را بطرف حکومت وحکومتیان سرازیر کند؟در چنین اقدامی انباشته از خشم چهره عریان استبداد را بنمایش بگذارد؟ خشمی عمیق وفرو خورده دراعماق وجود تک تک هر انسان ایرانی گرفتار در چنگ جمهوری اسلامی که هر بار در شکلی ویژه خود را بنمایش می گذارد.
پسر جوانی که سخت از دیدن این شکل اعتراضی متاثر شده واز طرفی تحت تاثیرشجاعت زن وبی هراسیش از آنچه در انتظارش بود قرار گرفته بود .هیجان زده می گفت ” دمت گرم بد طوری به برجک جمهوری اسلامی زدی!”
آری خواهد رسید روزی که برج های نگهبانی فرو ریزند . جماعت میلیونی بر برجک های حکومت اسلامی هجوم بیاورند ودر همشان بریزند.روزی که این ملایان حاکم ، فرماندهان سرکوبگر،این قانون گزاران گوش بفرمان رهبر وقاضیان مزدور نشسته بر اریکه قدرت که حکمی جز اعدام صادر نمی کنند همراه با مجریانی که وظیفه اصلی آنها چیزی جز سرکوب نیست! از ترس مشخص شدن عبا وعمامه درجه ونشان ولباس آبرو باخته قضاوت و هر آنچه که مشخص کننده وابستگی به این حکومت باشد راعجولانه از تن برکشند! وعریان با وحشت دنبال سوراخ موشی باشند تا از انتقام سخت ملتی که جز رنج وعذاب جنگ وجنایت از این حکومت چیزی ندیدند! در امان باشند .
آری در چشم اندازی نه چندان دور، خواهیم دید فرو ریختن برجک ها ی سرکوب ، فرار ولختی شگفت آور حکومتیان را.
برگرفته از ایران گلوبال
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.