محسن کردی
خواننده عزیز.. عکس بالا را خوب نگاه کن! نوادگان تو در ایران آینده را نشان میدهد که شهروند درجه 3 هستند. شهروند درجه 2 مهاجران تازه وارد هستند که دم و دستگاه آخوندها و پاسداران ثروتمند را دم و دستگاه هزاران فامیل را اداره خواهند کرد. نوادگان تو موالی آنها هستند.
****
وینستون چرچیل می گوید: مردمانی که در مقابل مهاجمان ایستادند و تسلیم نشدند، هویت خود را حفظ کردند و تبدیل به انسانی دیگر با هویتی دیگر نشدند. اما آنها که مغلوب شدند، انسان های دیگری با هویتی دیگر شدند که هرچه شدند.. دیگر آن قبلی ها نبودند.
این سخن چرچیل را ما ایرانیان در طی تاریخ با گوشت و خون مان حس کرده ایم. از میان مهاجمان تنها یک قوم بود که به ما غنایی بیش از آنچه بودیم افزود و هم از ما آموخت: اسکندر و یونانیان. اما همیشه در شکست تا این حد خوش شانس نبودیم. عرب و مغول رد پایی بر هویت و نفس و نهاد انسان ایرانی نهادند که قرنها پایدار ماند.
فرزندان حاکمان امروز ایران از پدران شان خطرناک تر هستند. خطر به بردگی کشیده شدن نسلهای آینده ایرانیان را تهدید می کند. اینها که بر ایران حکومت می کنند یک تفاوت بزرگ ماهوی با حکومت گران دوران پهلوی دارند: پایوران رژیم گذشته چشم و دل سیر و باسواد و با کلاس بودند و اینها گرسنه هایی بیسواد و بی کلاسی بودند که در خانه های محقری زندگی میکردند و حسرت مال و دارایی حاجی بازاری های ذکات دهنده اطراف شان را به دل داشتند. نقشه های سخیف اینها برای نسل های آینده ما یک سم مهلک و جهنم واقعی است.
در دوران پهلوی داشتیم انسانهای جدیدی می شدیم. سیاست های آن رژیم بر این بود که از تاریخ و از هر فرهنگ مان بهترین ها را جدا کرده و نوع تازه ای از هویت را به ذهن تشنه ایرانیان ببخشد. اسلام را کنار ننهاد بلکه با الزامات روز هماهنگ کرد بطوری که هرگونه تعصب جای خودش را به احترامی واقعی داد. احترام نه به سنگسار و به شلاق بلکه احترام به کسی که برای ارتقای حال روحی خودش نیاز به وسیله ای دارد. یکی بت و دیگری کعبه. شرایطی برای همزیستی نیک فراهم آمده بود آنچنان که چپ های مارکسیست در زندان و در دانشگاه برای دایر شدن مسجد برای نمازخوانها فعالیت و تظاهرات میکردند. متاسفانه آن روند زودهنگام متوقف شد شرح شرم آور آن را همه میدانیم.
اما خطر تنها در جمهوری اسلامی و حکومت آن نیست بلکه خطری بزرگتر ما را تهدید می کند که رای دادن یا ندادن به رئیس جمهور اسلامی در مقابل آن خطر مضحکه ای بیش نیست. غافل ماندن از این خطر مهلک نسلهای آینده ما را تهدید می کند.
ببینیم اینها کی هستند: اینها یک تفاوت بزرگ ماهوی با حکومت گران دوران پهلوی دارند: پایوران رژیم گذشته چشم و دل سیر و باسواد و با کلاس بودند و اینها گرسنه هایی بیسواد و بی کلاس بودند که در خانه های محقری زندگی میکردند و حسرت مال و دارایی حاجی بازاری های ذکات دهنده اطراف شان را به دل داشتند. از همین رو و از غیظ و حسادت بعد از انقلاب برخی از این حاجی ها بدست اینها کشته شدند. پول و قدرت در دست این کفتارها.. این لاشخورها مزه کرده. هادی غفاری این مهم را بخوبی در خاطراتش آورده. میگفت برای یک درگیری در خوزستان به من و یکی دیگر گفتند بروید به خوزستان. ما سوار هواپیمای خصوصی شدیم و من رو کردم به همراهم و با خنده گفتم «ماداریم شاه وزیر بازی میکنیم» خوب توجه بفرمایید.. گفت ما داریم شاه وزیر بازی میکنیم! این جمله را به یک روانشناس بدهید خیلی حرفها از آن بیرون میکشد. این که این آدم چقدر عقده داشته و چقدر شاد بوده و در پوست خود نمی گنجیده که کسی بوده که زمانی کسی حاضر نبوده حتا جواب سلامش را بدهد و آدم حسابش نمیکرده حالا در هواپیمای جت خصوصی فالکن می نشیند و به خوزستان میرود. دوستان.. این آدمها مزه قدرت و ثروت زیر زبانشان رفته و به این راحتی ها رها نمی کنند مگر آنکه جان شان و خانواده شان تهدید شوند تا دست بردارند و فرار کنند. یعنی تا کار به آنجاها نکشد اینها رها نمی کنند و اگر بمانند نسل اندر نسل ما ایرانیان باید زیر یوغ اینها سواری بدهند. آیا برای شما قابل تحمل است؟ من حاضرم در میدان جنگ با اینها بمیرم اما چنین سرنوشتی به سر نسل های آینده و زیبای این سرزمین زیبا نیاید.
آخوندها و پاسداران گرسنه و هار نشان داده اند که تا کجا هار هستند و تا کجا و چگونه و به هر قمیتی میخواهند این ایدئولوژی آلوده را در ایران نهادینه کنند تا برپا بمانند و حال کنند. آنها دارند مهاجران جدیدی را وارد ایران می کنند و نسلهای عاصی ایرانیان را وادار به مهاجرت می کنند. خطر بزرگ نقشه ای است که آنها برای نوادگان خود در سر دارند که نسل اندر نسل قدرت در خانواده هزاران فامیل شان باقی بماند. همه مشاغل و در بخش دولتی و خصوصی را به اقوام و خویشان شان بخشیده اند و جایی برای ما ایرانیان باقی نمانده. فرزندان اینها که بر ایران حکومت می کنند و فردا بقدرت خواهند رسید خطرناک تر از پدران شان هستند. بر خلاف فرزندان پایوران نظام گذشته که چشم و دل سیر بودند و با مردم شان همدل، فرزندان پایوران نظام اسلامی هرچه هستند، با هر مدرک تحصیلی حتا دکتری و پرفسوری از بی کلاس ترین و بی تعهد ترین نسل هایی هستند که به ایران مانند یک ایلغار نگاه می کنند برای چاپیدن. آنها خصلت ایلغار و یغما را یک برتری ژنتیک و زرنگی و امتیاز به حساب می آورند نه این که مایه شرمساری شان باشد. آنها اگر جای پایشان محکم شود تا قرنها نسل اندر نسل مثل زالو خون ایران و ایرانی را خواهند مکید و نوادگان ما باقی ایرانیان میشوند موالی و باج دهنده به این غارتگران. به رفتار پسر وقیح حمید نوری در سوئد بنگرید: هیچ شرمی، هیچ حیایی از هیچکس نداشت و با وقاحت طلبکار هم بود. این را بگذارید کنار فرزندان پایوران نظام پیشین که در ارتش یا در سطح وزیر و وکیل به ایران خدمت میکردند بخاطر تبلیغات سوء مخالفین نه در دانشگاه سرشان را میتوانستند بالا بگیرند و نه در میان دوستان شان محبوب بودند و آنها از این بابت لذت نمیبردند بلکه زجر میکشیدند درست برعکس پسر قالیباف و حمیدنوری و سایر لاشخوران حاکم بر ایران که از داشتن پدران جنایتکار مفتخر هم هستند. دختر پروفسور عدل و داستان او یک نمونه است. رمان «سو و شون» سیمین دانشور، آنجا که پسر خانواده چون پدرش از طبقه کارگر نبود در میان همگنانش تحویل گرفته نمیشد تنها یک داستان نبود، و این وضع در سایر اقشار جامعه نیز کمابیش دیده میشد. اما در این رژیم همه چیز برعکس شده، همه ارزشها زیر و رو شده. در کشوری که به معلم مدرسه پیشنهاد رشوه میدادی انگار به او رکیک ترین توهین ها را روا میداری را بگذارید کنار استادان دانشگاه که کم هم نیستند با رشوه یا همخوابگی با دانشجو نمره میدهند. یک رژیم کثیف باعث کثیف شدن جامعه هم میشود. باید جلوی این روند ایستاد حتا به قیمت جنگ خانگی. گاه انتخاب است، یا بپذیر که نوادگانت مثل اینها بشوند، یا اجازه نده تو را و نوادگانت را تسخیر کنند که اگر چنین شود، نسل های آینده تو شبیه اینها خواهد شد. حالا برو در رای گیرهای رژیم شرکت کن و زمینه را برای کندن قبر نوادگانت و هویت ایرانی شان هموار کن.
برگرفته از ایران گلوبال
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.