اسرائیل: بایدن یا ماکیاولی؟

امیر طاهری
در حالی که جنگ غزه هنوز پایان نیافته است، بسیاری از ناظران امور خاورمیانه از احتمال جنگی دیگر در منطقه، این‌بار بین اسرائیل و حزب‌الله در لبنان، سخن می‌گویند. در حاشیه این ‌گمانه‌زنی‌ها، بعضی پرحرفان حرفه‌ای در تهران نیز می‌کوشند تا پای ایران را به این جنگ احتمالی بکشانند. سرتیپ حاجی‌زاده، فرمانده موشکی سپاه پاسداران و یکی از فعال‌ترین یالانچی‌پهلوانان جمهوری اسلامی، مدعی است که یک اشاره از «رهبر معظم» کافی است تا اسرائیل از صحنه عالم محو شود و کمال‌الدین خرازی، وزیر اسبق خارجه که اکنون مشاور «رهبر معظم» است، تهدید می‌کند که در صورت حمله اسرائیل به حزب‌الله، جمهوری اسلامی وارد جنگ خواهد شد.

تا آنجا که به جمهوری اسلامی مربوط می‌شود، هارت‌وپورت‌های حاجی‌زاده و خرازی را می‌توان نادیده گرفت. آنان در چارچوب یک نظام فکسنی که فاقد حداقل نظم و نسق سیاسی و سلسله مراتب مسئولیتی است، سخن می‌گویند. خطری که حرافی آنان می‌تواند دربر داشته باشد، استفاده اسرائیل از رجزخوانی آنان برای زمینه‌سازی حمله به لبنان است.

تاریخ خاورمیانه معاصر، یعنی پس از فروپاشی خلافت عثمانی، پر است از موارد «نتایج ناخواسته»ــ اقدام‌هایی که با یک هدف آغاز می‌شود، اما نتیجه‌ای متضاد با آن هدف به بار می‌آورند. در سال‌های ۱۹۸۰ میلادی، سازمان امنیت اسرائیل (موساد) برای به‌حاشیه‌راندن گروه‌های تروریست فلسطینی که تقریبا تماما چپ‌گرا و برخوردار از حمایت اتحاد شوروی و احزاب چپ اروپا بودند، به پیدایش حماس، شعبه فلسطینی اخوان‌المسلمین، کمک کرد و رهبر آن شیخ احمد یاسین را در رقابت با یاسر عرفات، دزد چفیه‌پوش و فلسطین‌فروش، ارتقاء داد. امروز نتیجه آن حرکت‌ «هوشمندانه» را در دوزخ غزه می‌بینیم.

اشتباه اسرائیل درمورد حماس با اشتباهی دیگر در لبنان تکرار شد. این بار، «موساد» گروه‌های کوچک شیعیان مسلح را که خواستار اخراج نیروهای یاسر عرفات از جنوب لبنان، مرکز مهم تجمع شیعیان در آن کشور، بودند، به عنوان متفقان عینی پذیرفت، با این تصور که جنگ ۱۴۰۰ ساله شیعه و سنی سبب خواهد شد که شیعیان لبنان در نبرد با اسرائیل، در کنار سنی‌های فلسطینی قرار نگیرند. در ۱۹۸۶، داوید کیمچه، مغز متفکر اسرائیل در آن زمان، در دیداری که همراه با الکس آنتونیاوس، نایب‌رئیس رویترز، در وین با او داشتیم، از «دوستان ما در حزب‌الله» داد سخن داد. این بار نیز نتیجه قمار اسرائیلیان را در تبدیل حزب‌الله به یک تهدید جدی برای اسرائیل و سرپلی برای ماجراجویی نظام خمینی‌گرای تهران می‌بینیم.

اسرائیل پس از آگاه شدن از خطاهای محاسباتی خود در سه جنگ با حماس و دو جنگ با حزب‌الله، کوشید تا آب ریخته را به کوزه برگرداند. اما در همه موارد، رهبران اسرائیل زیر فشار ایالات متحده، به جنگ امکان ندادند که وظیفه نهایی خود، یعنی شکست کامل دشمن و ایجاد یک وضع موجود تازه به سود طرف پیروز در جنگ، را انجام دهد. در آن جنگ‌ها جام پیروزی به لب نزدیک شد، اما پیش از آنکه نوشیده شود، دستی از غیب‌ــ یا از واشینگتن‌‌ــ پدید آمد تا جام را از لب دور کند و بشکند.

امروز بعضی اسرائیلیان مدعی‌اند که پس از فاجعه هفتم اکتبر، یعنی حمله غافلگیرانه حماس به کیبوتص‌های اسرائیلی، درس بزرگی را که ماکیاولی قرن‌ها پیش آموخت، فهمیده‌اند: دشمن خطرناک را پس از زخمی شدن، زنده مگذار! یا او را تبدیل کن به دوست یا نابودش کن!

اسرائیل از آغاز پیدایش خود به‌عنوان یک دولت‌ــ‌ملت در ۱۹۴۷، به جنگ‌های کوتاه‌مدت عادت کرده است اما اکنون با نوعی متفاوت از جنگ روبه‌رو است: جنگ نامتقارن نیابتی با گروه‌هایی که هیچ‌یک از مسئولیت‌های معمولی یک دولت را برعهده ندارند.

یک دولت معمولی، مثلا دولت مصر که در سه جنگ علیه اسرائیل شرکت داشت، ناچار است که خوراک، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان و حداقلی از زندگی فرهنگی را برای اتباع خود تامین کند. در نتیجه، دولت مصر، هر دولتی که باشد، فقط می‌تواند بخشی از درآمد خود از تولید ناخالص ملی را صرف جنگ کند.

اما حزب‌الله و حماس از‌ آنجا که دولت نیستند، هیچ‌یک از مسئولیت‌های یک دولت عادی را برعهده ندارند. در غزه که در دو دهه گذشته زیر سلطه حماس بوده است، منابع مالی برای خوراک، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان و حداقلی از زندگی فرهنگی را سازمان آوارگان فلسطینی سازمان ملل (آنروا) و بیش از ۱۰۰ خیریه خارجی تامین می‌کنند. در همان حال، دولت اسرائیل تمامی سهم غزه را از بازرگانی گمرکی (تعرفه‌ها) به حماس می‌پردازد. علاوه بر این، پیش از حمله اکتبر، نزدیک به ۳۰ هزار غزاوی که در اسرائیل کار می‌کردند، مالیات بر درآمد خود را به حماس می‌پرداختند. در همان حال بر اساس بعضی تخمین‌های کم‌وبیش قابل‌اعتماد، حماس هر سال بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار کمک نقدی از چندین کشور به‌ویژه قطر و جمهوری اسلامی در ایران دریافت می‌کرد. این وضع به حماس امکان می‌داد که تمامی درآمد خود را در ساختن تونل‌ها و انباشتن زرادخانه‌ها و آمادگی برای جنگ به کار گیرد.

وضع حزب‌الله از این هم بهتر است. زیرا وظایف شبه‌دولتی حماس در غزه را برعهده ندارد. لبنان با آنکه دولتی به معنای واقعی ندارد، با قرار دادن بازیگرانی به‌عنوان رئیس‌جمهوری، نخست‌وزیر، وزرا و نمایندگان مجلس، وظایف یک دولت معمولی را به یک دولت مجازی منتقل می‌کند. حسن نصرالله، رهبر شعبه حزب‌الله در لبنان، بارها گفته است که تمامی هزینه‌های حزب‌الله‌ــ از آبی که می‌نوشیم و نانی که می‌خوریم تا سلاحی که در دست داریم‌ــ‌ از ایران تامین می‌شود. از این گذشته، حزب‌الله با کنترل فرودگاه بیروت و چهار بندر مهم لبنان، درآمدهای تعرفه‌ای و گمرکی آن‌ها را به سود خود برداشت می‌کند. البته گزارش‌های بسیاری نیز در دست است که حزب‌الله در قاچاق مواد مخدر، به‌ویژه قرص‌هایی که اکنون مد روزند، شرکت دارد.

بدین ‌سان، دولت مجازی لبنان با بهره‌گیری از کمک‌های خارجی و وام‌های بین‌المللی، حداقل وظایف یک دولت معمولی را برعهده دارد، در حالی که حزب‌الله ماشین جنگی خود را در کنار ارتش مجازی لبنان روز‌به‌روز مجهزتر می‌کند.

در سال ۲۰۰۶، هنگامی که اسرائیل به‌راحتی می‌توانست حزب‌الله را از صحنه هستی حذف کند، ماشین جنگی نصرالله نزدیک به ۳۰۰۰ رزمنده بیشتر نداشت. امروز حزب‌الله ۴۵ هزار رزمنده دارد و اکنون سرگرم سربازگیری در میان آوارگان فلسطینی هوادار حماس نیز هست. از این گذشته، رزمندگان حزب‌الله که ۱۸ سال پیش فاقد تجربه نظامی بودند، اکنون تجربه بیش از یک دهه جنگ علیه مردم سوریه را کسب کرده‌اند. ۱۰ سال پیش، سرتیپ حسین همدانی که بخشی از نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه را فرماندهی می‌کرد، مدعی بود که حزب‌الله بیش از ۲۰ هزار موشک و راکت و پهپاد در اختیار دارد. این رقم امروز، بر اساس بهترین‌ تخمین‌ها، بیش از ۱۵۰ هزار موشک، راکت و پهپاد است که با تکیه بر صنایع نظامی جمهوری اسلامی، می‌تواند زرادخانه‌ای پایان‌ناپذیر باشد.

به‌خوبی می‌توان دید که حزب‌الله از نظر اسرائیل، خطری است به‌مراتب سهمگین‌تر از حماس. علی‌رغم کمک‌های فراوان جمهوری اسلامی به حماس همراه با کمک‌های قطر و دیگر کشورها، حماس برخلاف حزب‌الله نمی‌تواند به منابعی پایان‌ناپذیر از انواع سلاح‌ها دسترسی پیدا کند.

از این گذشته، حمله به لبنان برای نابودی حزب‌الله عملا حمله به یک کشور عضو سازمان ملل متحد خواهد بود و کل مسئله را در ابعادی بزرگ‌تر از «جنگ با تروریسم» قرار خواهد داد. ایالات متحده و اتحادیه اروپا سال‌ها است که در دنیای خیالی خود در جست‌وجوی یک «راه‌حل صلح‌آمیز» برای لبنان بوده‌اند. آموس هوخشتاین، فرستاده ویژه واشینگتن، و بروکسل چندین «طرح صلح» بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه داده‌اند.

در یکی از این طرح‌ها ایجاد یک نوار خالی از حضور مسلحانه در جنوب لبنان پیش‌بینی شده است‌ــ نواری که سال‌ها پیش، اسرائیل با خروج نیروهایش، آن را عملا به حزب‌الله واگذار کرد.

هوخشتاین دو واقعیت را نادیده می‌گیرد. نخست او بعد سیاسی‌ــ‌سرزمینی (ژئوپلیتیکی) مسئله را نمی‌بیند و متوجه نیست که حزب‌الله بدون تایید تهران هیچ راه‌حلی را نخواهد پذیرفت. تهران نیز هیچ سودی در آرام‌کردن مرز‌ــ یا حفظ آتش‌بس‌ــ لبنان و اسرائیل برای خود متصور نیست. دوم، هوخشتاین امیدوار بود که کشف منابع بزرگ گاز در آب‌های مشترک اسرائیل و لبنان یک انگیزه اقتصادی برای آرام‌کردن اوضاع عرضه کند. او متوجه نیست که لعبت‌باز تهران غرق رویای «ایجاد تمدن بزرگ اسلامی» پس از نابودی اسرائیل است و به درآمدی از گاز زیردریایی لبنان اهمیت نمی‌دهد.

آیا خطر جنگ اسرائیل و حزب‌الله جدی است؟ نمی‌دانیم. اما در هر حال، هر گاه سخن از جنگ به میان می‌آید، باید جدی گرفته شود. هم‌اکنون نیز دو طرف در حال جنگ تناوبی هستندــ یعنی ضربه‌زدن و عقب‌رفتن. در نزدیک به ۱۰ ماهی که از جنگ غزه می‌گذرد، حزب‌الله بیش از هفت‌هزار موشک و راکت به سوی اسرائیل شلیک کرده است. در این ماه‌ها، نزدیک به ۸۰ هزار اسرائیلی مناطق شمالی این کشور را ترک کرده‌اند و در مهمانسراهای موقت به سر می‌برند.

در این جنگ اعلام‌نشده، اسرائیل ۳۷۰ رزمنده حزب‌الله از جمله هفت سپهبد را به دیار باقی فرستاده است. تلفات اسرائیل ۱۹ سرباز و ۱۲ غیرنظامی بوده است. دست‌کم سه فرمانده برجسته حزب‌الله از جمله محمد نعمه ناصر به قتل رسیده‌اند. تمهیداتی برای حفظ جان نصرالله نیز شکل گرفته است‌ــ‌ از جمله برنامه‌ای برای انتقال اضطراری او به بغداد یا تهران.

جنگ با حماس و حزب‌الله در نخستین‌ ماه‌های امسال یک کاهش ۲۰درصدی در تولید ناخالص ملی سالانه اسرائیل به همراه داشت. البته جهش ۱۴درصدی رشد اقتصادی در سه ماه گذشته از تیرگی تصویر اقتصادی اسرائیل کاسته است. با این حال، کمبود نیروی کار به‌خاطر بسیج برای نیروهای نظامی و خروج فلسطینیان از بازار کار دیر یا زود، بحران اقتصادی اسرائیل را تشدید خواهد کرد. اسرائیل آماده جنگ‌های طولانی نیست و همانطور که در این بررسی دیدیم، با ایجاد حریم یا خاکریزامنیتی نیز نمی‌تواند دو دشمن خود یعنی حماس در جنوب و حزب‌الله در شمال را مهار کند.

در اسرائیل، مخالفان اقدام علیه حزب‌الله از خطر درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی سخن می‌گویند و همان‌طور که گفتیم، سخنان غیرمسئولانه چهره‌هایی در تهران‌ــ از جمله آقای باقری‌کنی، کفیل وزارت خارجه، که از تبدیل لبنان به «جهنم برای اسرائیل» سخن می‌گوید، خواه‌ناخواه ایران را در تنش روزافزون کنونی سهیم می‌سازد.

اسرائیل امروز با یکی از پیچیده‌ترین مشکلات در تاریخ خود روبرو است: آیا فتیله‌ها را پایین بکشیم و به انتخاب مجدد جو بایدن به‌عنوان «منادی صلح» کمک کنیم، یا ماکیاولی را بخوانیم؟
برگرفته از ایندیپننت فارسی

Loading


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این نوشته،  نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کند.

Loading