فرامرز حیدریان
اندکی روضه رضوان برای مقلّدین «اولترا ماتریالیست- آته ائیست» که به شدّت ایده آلیست هستند و خودشان خبر ندارند که تمام جیک و بک اخلاقشان تا خرخره در دیگ مذاب شریعت اسلام؛ یعنی تشیّع فرو تپیده و از راه آن، تنفّس میکنند!
«شیزوفرنی» یک بیماری روانی است که ابعاد مختلفی دارد. از حالتهای ملایم گرفته تا فوق العاده خطرناک از نوع «دکتر جکیل و مستر هاید». شیزوفرنی، پارگی روانی انسان را نشان میدهد؛ یعنی انسانی که مابین چهره های مختلف درونی خودش که همچون آیینه شکسته میباشد، نمیتواند تمییز و تشخیص دهد که کدامیک از چهره ها، چهره واقعی و اصیل خودش است. وی تحت «نامهای مختلف» عرض وجود میکند و به آسانی به انکار آنها در نام دیگر تلاش میکند؛ ولی همواره همان انسان پاره روان میماند که نمیداند کیست و چه میخواهد و چون عاجز و ناکام از تشخیص و تمییز دادن خود اصیلش است، به حالت خشونت رفتاری و گفتاری مبتلا میشود و مدام همچون شتر عصّارخانه به گرداگرد رفتارهای متناقض و بیماری زای خودش طواف میکند. بگذریم.
«چپ ایرانی از قدیم الایّام تا همین ثانیه های گذرا» به طور کلّی، هیچ چیزی از «فلسفه و فلسفیدن» نمیدانست و هنوزم نمیداند. فقط فهمیدن یک جمله از کتاب چُسکی «ژرژ پلیتسر/اصول مقدماتی فلسفه» فرانسوی که برای «کودکان پیش دبستانی» تحریر شده بود؛ ولی برای ایدئولوژیستهای ایرانی مومن به سلاح الله اکبر- پرولتاریا رهبر به حیث «انجیل فلسفه دانی و فلسفه خوانی!!» محسوب میشد و همچنان محسوب میشود، کفایت میکند تا اگر احدی که به توهم مثلا «چیزدانی» مبتلاست، احیانا بتواند تمییز و تشخیص دهد که مفاهیمی به نام «ایده آلیست و ماتریالیست» کلا مفاهیمی «ذهنی» هستند و هیچکس بر روی کره زمین نمیداند که «ماده» به ذات خودش/فی نفسه «چیست»؟. من بر آن نیستم در زمینه مقوله ای بحث کنم که مومنان به «مذهب مارکسیه»، لام تا کام، هیچ سررشته ای از آن ندارند و یک کلمه از مباحث آن را عمرا نمیفهمند. هنوز مدّعی «ماتریالیست-آته ائیست» نمیفهمد که «آته ایسم» روی دیگر سکّه «ایمان مطلق داشتن به چیزی به نام الله/عیسامسیح/یهوه/پرولتاریا و امثالهم» است. انسان آته ائیست به همان اندازه در رفتار و گفتارش، مومن متّقی است که انسان مومن به الاهی دیگر.
آنچه خودش را «اتیکت چپ» زده است، وقتی به سنجشگری رفتارها و گفتارهای آنها اقدام میشود، شفاها و تحریری ادّعا میکنند که ما بلشویست نیستیم و فلان و بیسار؛ بلکه «چپ» هستیم و سوسیال دمکرات و از اینگونه ادّعاهای پفکی/گوزکی، باید عرض کنم که زمین بروند، هوا بروند، آخرش تا خرخره در باتلاق دیگ مذاب شرایع اسلامیّت نوع تشیّع فرو خفته اند؛ گیرم که شبانه روز به انکار آن همّت کنند و عربده بکشد. هنوز نمیتوان از میان اینهمه مدعیّان مثلا «چپ» که خود را سوسیال دمکرات میشمارند، یک نفر را پیدا کرد که صمیمانه و با رادمنشی در برابر «مارکس و دیدگاهایش» صف آرایی سنجشگرانه و کریتیکال کرده باشد. هنوز که هنوز است در ذهنیّت و قلب آنها، «مارکس» به حیث «رسول اول و آخر الزّمانی» برای نجات بشر از شرّ کاپیتالیسم محسوب میشود.
«چپ پُر مدّعا و به شدّت بی سواد از لحاظ دانشورزی و اندیشیدن» هنوز نمیتواند تمییز و تشخیص دهد که شکلگیری «کاپیتال» در جوامع باختری چگونه بوده است. او چون ذهنیّت شیعه دارد، جامعه را همواره در دو جبهه شطرنجی «استثمارگر و استثمار شده/کفر و ایمان/حقّ و باطل و امثالهم» میبیند و مدام با رفتارها و گفتارهایش فقط در حالت «فول متال ژاکت» به سر میبرد. مسئله سرمایه همانطور که در همین صفحه توضیح دادم، از دامنه اعتقادات مسیحیّت شکل گرفت و در عرصه اجتماع تبلور پیدا کرد. اینکه پیامدهای کاپیتالیسم در جوامع اروپایی و دیگر جوامع بشری چه بوده اند، مبحث ثانویست که اندیشیدن در باره آنها؛ نه مبارزه کور و خصمانه و احمقانه و ابلهانه علیه آنها، راهگشای معضلات ناشی از آنها است.
آنچه «چپ» در مصاف با کاپیتالیسم در سطح جهانی از دیر باز تا امروز پیش برده است فقط و فقط «نفت پاشی» بر روی آتش بوده است؛ نه مهار کردن آتش. کسی که میخواهد کاپیتالیسم را مهار کند، باید شعور آن را داشته باشد که منشا آن را پیدا کند و از سرچشمه به کنترل آن همّت کند؛ نه با پاشیدن نفت بر روی آتش آن. تا زمانی که «بینش انسانها نسبت به زندگی و جهان و کیهان» متحوّل نشود، محال است بتوان کاپیتال را در عرصه های مخرّب آن کنترل کرد. انسان در مقام موجودی که میتواند بیندیشد، در موقعیّتی است که بتواند چیزهایی را متحوّل کند که محصول و پیامد تفکّرات خودش بوده اند و هستند. کاپیتالی که محصول نگرش انسان نسبت به «زندگی و جهان و خدا و کیهان» بوده است با جنگ و جدالهای «فول متال ژاکت» هیچگاه نابود نخواهد شد؛ بلکه شعله ورتر و توسعه دارتر و مخرّبتر نیز خواهد شد.
شاد زیید و دیر زیید!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این نوشته، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکند.