سروده ققنوس
تا گوش زمین کر شد
چشمان فلک تر شد
هر لاله که پرپر شد
بیداد فزون تر شد!
گر گریه شود فریاد
با عزم چنان فولاد
ویرانه شود آباد
این خانه شود آزاد
شد قوم گدا سرور
بدکاره ترین رهبر
لکاته لچک بر سر
شیطان ز خدا برتر!
ناموس فروشانی
بس بی پدر و جانی
زن هرزه چو روحانی
فاسق چو سلیمانی
کودک کش و کوک باز
چون قاریِ پا انداز
یا قاضیِ بستر ساز!
یا صیغه چو چرخ اندار!!
آن دشمنِ اندیشه
کفتارِ خطا پیشه
خشکد اگر از ریشه
آزاد شود بیشه...
تا خفته نشد بیدار
این خاک نشد بی دار!
کوبنده تر از هر بار
برخیز و قدم بردار...