سروده شفیعی کدکنی
بیا ای دوست اینجا در وطن باش !
شریک رنج و شادیهای من باش !
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی، بیا اینجا و زن باش !
سياووش ! آي بیژن ! آی فرهاد !
منيژه يا نسيم و ياسمن باش !
اگر مردی بيا ايران چو زنها
حريف اژدها و اهرمن باش !
ببين اينجا سپاه كرگدنهاست
اگر شيری، حريف كرگدن باش !
اگر رودابهای، در جنگ شيخان
نه يك تن، بلكه صدها تهمتن باش !
به پيش صد حريف ناجوانمرد
چو يك زن، اهل جنگ تنبهتن باش !
به هر گوشه كمين كرده
گرازی مهيّای ز هر سو تاختن باش !
به جنگ گرگِ تا دندان مسلح
زره وا كرده، يكتا پيرهن باش !
به دست دشمنان تيغ و اسيد است
بيا آماده بهر سوختن باش !
ز سوز آتش سطل اسيدش
بيا بیچشم و بيني، بیدهن باش !
كهن شد شير آهنكوهِ
مردی بيا تو شير آهنكوه زن باش !
دفاع از خويش كن پيش مهاجم
سپس در رقص، آويز از رسن باش !
جوانمردی دگر رسمی کهن شد
جوانزن باش و هم سنّتشكن باش !
"دليری" اين زمان در يك كلام است
اگر مردی بيا ايران و زن باش !
درود بر دلیر زنان سرزمینم