سروده هوشنگ ابتهاج
مرگ در هر حالتی تلخ است
اما من
دوست تر دارم كه چون از ره در آید مرگ
در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش
لیک مرگ دیگری هم هست
دردناك اما شگرف و سركش و مغرور
مــرگ مــردان ، مــرگ در میــدان
با تپیدن های طبل و شیون شیپور
با صفیر تیر و برق تشنه شمشیر
غرقه در خون پیكری افتاده در زیر سم اسبان
وه چه شیرین است
رنج بردن ، پافشردن
در ره یك آرزو مـــــــردانه مُــــــردن
و اندر امید بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب جان سپردن
آه اگر باید
زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید
من به جان و دل پذیرا می شوم این مرگ خونین را