سروده رضا بی شتاب
سلام فرمانده؛ ای رهبرِ درمانده
سلام فرمانده؛ ای سِندۀ شب مانده...
ای سیّدِ سالوسان؛ سردستۀ سیّاسان
منحوسیِ پابوسان؛ مَحسوسیِ جاسوسان
پوسیدۀ ریسنده؛ ناگه شده خواننده
این زِر زِرِ ریزنده؛ این کُودنِ لیسنده
این خالقِ روبنده؛ آن خندۀ «چرخنده»
از گندِ تو آگنده؛ پستیِ تو پاینده
سلام فرمانده؛ ای سِندۀ پَسمانده
سلام فرمانده؛ از قافله جا مانده...
ای جاهل وُ ای جلاد؛ از جُور وُ جنون فریاد
سردارِ ستم زاد؛ شرمی زِ تو وُ ارشاد!
ای پَشّۀ پَر کنده؛ ای لاشخورِ ژنده
ای امامِ خرخنده؛ ای شیخکِ شرمنده
ای ظلمتِ زاینده؛ پوچی وُ چه تابنده!
خونخواری وُ بخشنده؛ گندابی وُ گوینده
سلام فرمانده؛ ای رهبرِ وامانده
سلام فرمانده؛ بی کله وُ یک دنده...
ای مفتیِ دکاندار؛ ای اعظمِ بی مقدار
ای سارقِ آزادی؛ از خشمِ زمان هشدار!
در جرگۀ جوینده؛ دریوزه وُ دَرّنده
کو دیده وُ بیننده؛ چرکی زِ تو پیچنده
نکبت زِ تو خیزنده؛ ظلمت زِ تو زیبنده
میمون به تو ماننده؛ آیینِ تو میرنده
سلام فرمانده؛ در گوشِ تو خوابانده
سلام فرمانده؛ یک سیلیِ کُوبنده...
آنسان که ندانی بر؛ نی سر زِ بَر وُ نی در
چرخی به خودت اندر؛ عرعر بزنی چون خر
باشندۀ ارزنده؛ پیچد به تو آینده
چون شعله گُدازنده؛ دورانِ تو بَرکنده
از ریشه ات افکنده؛ پَر کنده وُ بازنده
اندیشۀ پاینده؛ سازنده وُ بالنده...