سروده م. روشنی « سیروس »
نعره های شعر سرکشم
در جوار فریاد ملا لتها
آتش درون طوفان زده ام را
پیچیده در شعله های سرکشش
ابعاد جسم و جانم را فرا گرفته
در سوز و گداز است
شعری که درد دل دردمندان است
شعری که آه و ناله های داغدیدگان است
شعری که شیون
مادران جگر گوشه ازدست داده است
شعری که فریاد هستی بباد رفتگان است
نمایشگر زجر کودکان بی جا و مکان است
آئینه ی خواب آشفته ی
کارتون خوابان / کولبران و قبر نشینان است
سوز سینه سرمازدگان بی خانـمان است
آه سرد تن لرزان زلزله زدگان است
شعری که رسوا کننده ی :
شادی شیادان و مجلس بزم عیاشان است
لعن به جنایات جنایتگران فاسد است
شعری که تیغ کینه و نفرت را تیز تر
بقصد جان جباران کودک کش میکند
سرزنش ازدروغگویان -
حقه بازان / ریاکاران و عوام فریبان است
دشمن شاعران شعر فروش متملق
و مداحان مزدور وقیح است
شعری سراسر گویای حقایق عریانست
بر روی ستون بی تزلزل راستی استواراست
شعری که قهرمانان غیور را میستاید
شعری که شهامت میهن دوست را میپرستد
شعر ی که محرک بیداری غرور و غیرتهاست
نمایانگر خشم و نفرت مردم مظلوم از ظالمهاست
داروی مسکن دردهای زجــر دیدگان است و
نفرین به شکنجه گران وحشی بی وجدان است
با
درود به جانباختگان همیشه زنده ی حماسه آفرین تعظیم به مادران شجاع وغیور و افتخار آفرین