سروده شیرین رضویان
آنجا که نگاه آسمان ها آبی ست
آنجا که حریم شامگه مهتابی ست
آنجا که ستاره هم غزل می خواند
آنجا که لبان دختران عنابی ست
هر سوی نگاه می کنی، رنگین است
گویی سبد شکوفه و نسرین است
آن خانه ی تهمینه و رودابه و زال
آن خوابگه منیژه و شیرین است
آنجا که جهان به آن حسد می ورزد
و ز بیم رهایی اش به خود می لرزد
یک برگ ز شهنامه ی او در نظرم
بر قال و مقال عالمی می ارزد
بگذار که دشمنان بتازند به ما
با چادر و روبنده و نعلین و عبا
خارند که زود میبردشان طوفان
سرویم که همچنان بمانیم بجا