سروده مهدی یراحی
به نام تو که اسم رمز ماست
شب مهسا طلوع صد نداست
بخوان که شهر سرود زن شود
که این وطن وطن شود
شباهنگام میان کوچه هاست
به در کوبد که نوبت شماست
برادرم که سنگر من است
چو سایه سار روشن است
دویدنش فراخ سینه اش
چو جان پناه و مامن است
بر تن شاهدان تازیانه میزنند
این ز جان خستگان پاره ی تن منند
به جای او به قلب من بزن
جهان ترانه می شود
امان بده ببوسمش به خون
که جاودانه می شود
بسته بالای سر گیسوان چه هیبتی ست
کشته اند هرکه را راوی جنایتی ست
سفر چرا؟ بمان و پس بگیر
ز جورشان نفس بگیر
بخوان که شهر سرود زن شود
که این وطن وطن شود
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی