سروده الهه رهرونیا(نوشاد)
بوی آتش میدهد آبان و ما شوریدهایم
رد پای روشنی بر چهرهٔ شب دیدهایم
ما به آتش میزنیم و نوبر ِخورشید را
از بهارستانِ بیتکرارِ کورش چیدهایم
اوهمان دریا و ما رودی که سویش میرویم
اشکِ مهتابیم و از چشمِ فلک باریدهایم
چکه چکه از سپهر نابِ او جاری شدیم
قطره قطره روی موجِ گریهها خندیدهایم
کودک نوپای زرتشتیم و سوغاتِ سروش
چون جوانه در کویر ِخارها روییدهایم
چشم ما گرچه به دامان سیاهی باز شد
شعله شعله از میان رخنهها رخشیدهایم
غول تاریکی حریف ساز و برگِ ما نشد
چون گل نوریم کو بر سایهها تابیدهایم
نام خوبش بر زبان و راه او آیین ما
نسل او هستیم و رازِ مهر را فهمیدهایم.
۲۸ مهر
۲۰ اکتبر ۲۰۲۲