سروده م. روشنی « سیروس »
هنگامیکه دزدان و جانیان امت خواه جبار
پا را از افراط فراتر میگذارند
و شمشیر ظالمانه اشان بر جان جوانان
جوی جنون را از خونها لبریز میگرداند
و این جنایات را روز و شب
تکرارو تکرار میکنند
چشمها را هاله ای از سرخی احاطه کرده
و بارش و سیلاب خون زمین را گلگون نموده
صحنه ی رزم را رنگ شعله های آتش می بینند
نفس در سینه ها تنگ
درد ها جدار آن را جریحه دار
دلها از نفرت لبالب
غیرتها از خواب گران بیدار
و امیدواران امیدوار
بجانها آتش غضب فروزان میگردد
غرورها سد بی غیرتی و ترس را میشکافند
خشم دیوار ضخیم وحشیگری را درهم کوبیده
نعره های انتقام زمین سکوت را میلرزاند
آتش انتقام شعله ور
بسوی ظالمان بهشت آفرین زبانه کش
تا بلکه ریشه ی پلیدیها را از بیخ و بن سوزانده
خاکسترش را به سیاه چال نیستی ریخته
ملت را از جهل وجوراین جباران دوزخ پرور نجات بخشد
به امید آن روز
با درود به انسانهای راستین و پاک سرشت