سروده م. بیداری
ای دختر آب و آینه
مرگ تو
سرانجام بیدار کرد
خفتگان این شب دراز را
با این همه
داغ تو
گوری عمیق بر دل میهن نشاند
که هنوز
از اعماقش
صدای هزاران مهسای گمنام
شنیده میشود
که نامشان را تکرار میکنند
و کاتب
حیران از این همه نام
دستش بر دفتر گمگشتگان لرزان است
حالا آسوده بخواب
دختر سفر کرده به دامان مام وطن
دشمنان سرمست از این تکرار
تیتر خواهند زد
با قتل به معروف
ارشادش کردیم…