سروده هادی خرسندی
خانۀ ما، درش فروخته شد
شیر زرین سرش فروخته شد
از قدیم و ندیم هرچه که بود
بهتر و بهترش فروخته شد
در نیویورک و لندن و پاریس
باغ ما نوبرش فروخته شد
تابلوی قهوه خانۀ قنبــر
با خود قنبرش فروخته شد
پردۀ تعزیه به خارج رفت
ساقی کوثرش فروخته شد
خبر بد برای فردوسی
دستک و دفترش فروخته شد
دفترش را ورق ورق کردند
گل ما پرپرش فروخته شد
اولش در حراج رستم رفت
بعد زال زرش فروخته شد
خورد چکش به روی میز حراج
رخش با مهترش فروخته شد
گیو با سام و تور با ایرج
سلم با لشکرش فروخته شد
شاهنامه که آخرش خوش بود
اول و آخرش فروخته شد
کاویانی درفش رفت از دست
پتک آهنگرش فروخته شد
اصل دعوا لحاف ملا بود
بعد دعوا خرش فروخته شد
ملتی زیر بیرق اسلام
پسر و دخترش فروخته شد
طبق فرمایش ولی فقیه
خلق ما باورش فروخته شد