سروده سید علی صالحی
او که
برای بستنِ دستهای من میآید
بگو هیچ دستْبندی با خود نیاورد،
من دستهایم را
به کودکانِ کوره پز خانه قرض دادهام
او که
برای بستنِ چشمهای من میآید
بگو زحمت نکش
من چشمهایم را
به دوقلوهای نرگسِ محمدی دادهام
تا دیگر از تنهاییِ بیمادرِ خود نترسند
او که
برای کُشتنِ کلماتِ من میآید
بگو کجایِ کاری تو
ترانههای من سالهاست سینهبهسینه
از گَزَندِ تازیانه و قیچی گذشتهاند
حالا خود دانید...!
خوانش ساجده عرب سرخی