سروده مریم جعفری آذرمانی
بساط ننگ که الدنگِ قصه بر پا کرد
نمایشیست که در واقعیت اجرا کرد
هزارها هیجان را به پای دار کشید
سپس - جوان به جوان - جان درید و حاشا کرد
چه داغها که به دلهای مادران نگذاشت!
چه مرگها که فقط خون به خون تماشا کرد
برای پست موقت چقدر آدم کشت!
برای پست موقت چقدر بیجا کرد!
که اُف به هر دل و چشمی که سوگوار نشد
که تف به هر سر و دستی که خواند و امضا کرد
به جان پنجره نفرین اگر که دید و نگفت
به روح آینه لعنت اگر مدارا کرد
قلم! به فحش بکش هر که را که ماله کشید
سَقَط بگو به شعوری که مدح او را کرد
خطر، معیشتِ ما بود و زندگی کردیم
ستم، تخصص او بود - آنچه با ما کرد -
به خاک و خون بکش این دیو آدمیخور را
نمیشود که نشست و فقط «خدایا!» کرد
لینک حوانش شعر توسط شاعر