سروده حسین مفیدی فر
وطن امروزه جولانگاه گرگ است
اسیر پنجه ی دیو بزرگ است
به شدت میهنم باشد گرفتار
میان درد و آفت های بسیار
وطن گردیده مهد انحرافات
به درد جهل و اوهام و خرافات
از این رو معنی اش دیگر وطن نیست
در آن پس افتخاری بهر من نیست
وطن یعنی: تورم دم به ساعت
ستم بر مردمان بی بضاعت
مدیریت در ایران بی بخار است
لذا اسب تورم بی مهار است
ریال بی بخار ما چه خوار است
ببین دهها هزارش یک دلار است
وطن یعنی: دو روز زندگانی
اسیرِ وام و بحران و گرانی
درآمد با ریال بی بخار است
ولی خرجی حسابش با دلار است
در این کشور مدیریت ضعیف است
ولیکن هر رئیسی بی حریف است
از این ملت به میدان سیاست
یکی دارد فقط حق ریاست
لذا اینجا تو مجبوری به کرّات
ببینی یک نفر در انتخابات
تمام این وطن در اوج بیداد
بود در دست یک فامیل شیاد
همان هایی که دزد و نابکارند
به نوبت روی مسند ها سوارند
وطن از باب قانون بی اساس است
که اول در جهان در اختلاس است
در ایران بین خیانت در امانت
به مسند تکیه کردن بی دیانت
چنین بر مسند خود تکیه دادن
ریایی در مساجد پا نهادن
ولی هرگز حقیقت را ندیدن
لذا با پنبه سرها را بریدن
وطن یعنی: تبر بر ریشه ی دین
جنایت با لباس و نام آئین
وطن امروزه جای حقه بازی است
فضای وحشت و آلوده سازی است
بنابر این خوشا بر حال دلال
مضافاً دزد و شیاد خوش اقبال
وطن یعنی: بدیدن کدخدا را
چپاول مردمان بینوا را
اصول دین در اینجا پست و مال است
لذا هر ظلم و تبعیضی حلال است
در این دوران ترحم رفته در گور
کند هر کس جفا در حد مقدور
در ایران بین شلوغی در محاکم
نشان از مردمانی خوب و سالم!
وطن یعنی: اگر حاکم کند قوز
کند ملت پی اش پیوسته چلغوز.....
به نسبت حاکمان را با خلایق
مثل باشد خلایق هرچه لایق
عجب از آنکه پوید راه کج را
ولیکن از خدا خواهد فرج را
کجا ما لایق درک امامیم
که ما ناپخته از بهر قیامیم
وطن خواهد رضا شاهی قوی دست
که بی پروا کشد هر مجرم پست
کند اجرا قوانین مصوب
نماید خاطی یان را خود مودب
الهی پس رضا شاهی بیاید
بدی ها را از این کشور زداید.....