عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور در بازگشت از سفر خویش از بلوچستان در چهارمین همایش پیشرفت و توسعه علمی کشور در تهران سخنرانی کرد. وی در سخنرانی خود گفت " در فاصله ۱۰ دقیقهای از زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، حدود ۲۵۰ هزار نفر از مردم با امکانات، شرایط و استانداردهای ۱۰۰ سال قبل زندگی میکنند". وی همچنین گفت که دو لشکر برای "ایجاد امنیت و جبران نبود توازن" در استان سیستان و بلوچستان مستقر هستند، در حالی که هزینه نگهداری این دو لشکر "دو برابر نیاز سرمایهگذاری" برای توسعه این استان است.
فقر مطلق در بلوچستان
قبل از پرداختن به مقوله فقر مطلق، باید توضیح داد که مراد از "بلوچستان" نه فقط استان سیستان و بلوچستان بلکه مناطق وسیع تاریخی بلوچ نشین در استانهای خراسان جنوبی، کرمان و هرمزگان نیز است، زیرا همه آنها در فقر و محرومیت سرنوشت مشترکی دارند. و اما وزیر کشور به احتمال زیاد در باره آلونک نشینان محله شیرآباد زاهدان صحبت می کرد که بر اساس گزارش خبرگزاری مهر حتی از داشتن آب لوله کشی و برق محروم هستند و دولت از ارائه خدمات به این شهروندان غیررسمی خودداری می کند و سال ها است که توجهی به نیازهای اولیه این افراد نشده است. شیرآباد اگر چه معروفترین محله حاشیه نشینان شهر یک میلیون نفری زاهدان است، اما تنها محله حاشینه نشین مرکز استان سیستان و بلوچستان نیست. زاهدان چندین محله حاشیه نشین و فقیر دارد. در سراسر استان ۶۴ منطقه حاشیه نشین وجود دارد. خبرگزاری مهر تصویری وحشتناک اما واقعی از فقر مطلق، شیوع بیماری های مختلف، ناامیدی، کوچه های غیربهداشتی و خاکی، تکثر واحدهای مرغ پر کنی در جوار خیابان، زباله های پراکنده، عبور کانال های فاضلاب از میان محله ها و تجمع معتادان خیابانی و محرومیت کامل از خدمات شهری ترسیم می کند. فقر و حاشیه نشینی نه تنها در مرکز استان بلکه در بقیه شهرهای استان از جمله زابل، و چابهار که حکومت جمهوری اسلامی آن را نگین توسعه جنوب شرق کشور می خواند، همچنان در حال گسترش است. بیش از ٤٠ درصد مردم بلوچ در چابهار در فقر مطلق و در حاشیه نشینی، در حال گزران عمر هستند و بس. قریب به دو سال پیش در مقاله ای بنام "ترسیم فقر مطلق مردم بلوچستان در آغاز دهه زجر" به تفسیر به مقوله فقر و حاشیه نشینی در بلوچستان پرداختم و اینکه این مردمان نگونبخت در دیار خویش مانند سیاره ای گمشده در طوفان غبار همیشگی فقر و درد، بیگانهای بیش نیستند و اشکهایشان تا زانوان جاری است و اسیر ارواح خبیثهای هستند که هدفمندانه آنها را با نخ موئین به سرنوشت سیاهی به زنجیر کشیده است. سهم آنها از زندگی "هیچ" است ـ هـــیــچ! سرزمینی که در آن فقر به مثابه قضا و قدر اجتناب ناپذیر پذیرفته شده است.
تبعیض رسانه های فارسی زبان برونمرزی بر علیه بلوچها
شوربختانه غصه فقر و درد بلوچها چه در استان سیستان و بلوچستان و یا در دیگر مناطق بلوچ نشین استان های مجاور (خراسان جنوبی، کرمان و هرمزگان) برای بسیاری از هموطنان یک داستان تکراری و شاید هم برای بعضی ها مروری قصه وار اما خسته کننده است. شاید هم به همین دلیل اکثر رسانه های فارسی زبان برونمرزی کمتر به مسائل بلوچ ها و بلوچستان می پردازند. بعنوان مثال اگر به تیتر اخبار و گزارشات روزانه این نوع رسانه ها مراجعه کنیم، تقریبا روزانه و حقا به درستی به زندانیانی می پردازند که بخاطر عقیده یا فعالیت های حقوق بشری به زندان افتاده اند و بسیاری از هموطنان برای آزادی آنها کمپین های مختلف براه انداخته اند که امری بسیار زیبنده و قابل ستایش است. اما کمتر رسانه ای به دستگیری و زندانی شدن یک دختر بلوچ بنام آمنه عیسی زهی پرداخته است. تنها گناه وی بیان این حقیقت بوده که اهل سنت به عزا داری وسینه زنی باور ندارند و جزو شعائر و مراسم دین اسلام نیست. اداره اطلاعات استان هرمزگان وی را بجرم ایجاد تفرقه، تحریک احساسات مردم و توطئه بر علیه وحدت مسلمین جهان دستگیر و زندانی کرد. برخی از علما و فعالین بلوچ این بیعدالتی را رسانه ای کرده اند، اما رسانه های فارسی زبان برونمرزی هیچگونه تمایلی برای انعکاس این خبر ندارند. این در حالی است توهین بر علیه مقدسات اهل سنت در رسانه های داخل ایران رواج دارد. در اواخر مرداد امسال مهران مدیری در یکی از برنامه های دورهمی و پر طرفدار تلویزیون شدیدا به اهل سنت توهین کرد. بیش از بیست نفر از نمایندگان فراکسیون اهل سنت مجلس در تذکر کتبی خواستار برخورد جدی با عوامل تولید و مجری برنامه دورهمی شدند. حتی علی مطهری نایب رییس مجلس، که ریاست مجلس را برعهده داشت در پاسخ به تذکر محمد قسیم عثمانی دراین باره گفت: "توهین به افراد اهل سنت کار زشتی است و صدا و سیما باید عذرخواهی کند. اما نه تنها هیچگونه عذرخواهی صورت نگرفت، بلکه آب هم از آب تکان نخورد. اما با یک دختر جوان بلوچ اهل سنت فقط بدلیل بیان عقیده اش که تحت هیچ شرایطی توهین آمیز نبوده، اینگونه ظالمانه برخورد می کنند، زیرا می دانند که صدای بلوچ در هیچ رسانه ای حتی برونمرزی منعکس نخواهد شد. این ظلم و سکوت رسانه ای در مورد حادثه شلاق خوردن چند دانش آموز بلوچ در منطقه بلوچ نشین جنوب کرمان (رودبار) هم سندیت دارد. مناطق بلوچ نشین جنوب و شرق استان کرمان جزو فقیرترین و محرومترین مناطق دنیا (و نه فقط ایران) هستند. این دخترکان دانش آموز بخاطر نداشتن سی هزار تومان (حدود ٨ دلار) پول شهریه شلاق خوردند. این در حالی است که بر طبق اعتراف حسن نصرالله (رهبر حزب الله لبنان) ایران کل بودجه و هزینه های حزب الله و شیعیان لبنان را می پردازد.
هزینه سنگین نگهداری دو لشکر در بلوچستان
اذعان وزیر کشور به غلبه نگاه امنیتی در استان و مهمتر از آن بلعیدن بودجه های عمرانی استان توسط نهاد های نظامی و امنیتی، اعتراف به حقیقت تلخی است که فعالان سیاسی بلوچ در طی سالیان متمادی آن را جار می زدند. وزیر کشور معترف است هزینه نگهداری دو لشکر در بلوچستان دو برابر نیاز سرمایه گذاری برای توسعه استان است. وانگهی باید اضافه نمود که علاوه بر این دولشکر، هزینه حضور بخش وسیعی از سپاه، ارتش، نیروهای انتظامی، بسیج و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی گسترده در سطح استان سرسام آور است. همانگونه که وزیر کشور معترف است، اگر نیمی از این هزینه ها در طی فقط یک دهه گذشته صرف آبادانی و توسعه بلوچستان می شد، مشکل امنیتی و فقر در بلوچستان وجود نمی داشت. سرمایه گذاری دهها میلیارد دلار در پروژه های نظامی و امنیتی در استان برای مقابله با گروهی مثل جندالله یا جیش العدل یعنی در عمل چند جوان بلوچ با کفش کتانی و کلاشینکف، از هر نظر مقرون به صرفه نبوده و نیست. "نگاه امنیتی به استان باید تبدیل به نگاهی توسعهای شود"؛ این جمله پیشنهادی از نگارنده نیست، بلکه جمله استاندار سیستان و بلوچستان است. " نگاه امنیتی از این خطه باید هر چه زودتر پاک شود، چرا که سنگینی اش بسیاری از داشته های سیستان و بلوچستان را مغفول نگه داشته است" ؛ این نیز سخن استاندار سیستان و بلوچستان است. حسن روحانی در بند ٩ بیانیه انتخاباتی شماره ٣ (حقوق اقوام، ادیان و مذاهب) قول داده بود " تغییر نگاه امنیتی نسبت به اقوام و فرهنگهای ایرانی و تبدیل ساختار و روشهای سیاسی-امنیتی به نظام مدیریت علمی و کارآمد، بهمنظور استفاده بهینه از منابع بکر و سرشار مادی و انسانی این مناطق". اما اعتراف وزیر کشور او مبنی بر غلبه "نگاه امنیتی" در استانهای وابسته به اقوام مثل بلوچستان، دلیل محکمی بر نقض وعده های مکرر و بیشمار دولت روحانی است.
پروژه امحاء بلوچستان
خواننده این سطور به یقین سخنان خانم شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهوری ایران در امور زنان را که گفته بود "روستایی را در سیستان و بلوچستان داریم که تمامی مردان آن روستا اعدام شدهاند"، بیاد دارند و اینکه چگونه نهاد های امنیتی وی را مجبور به سکوت کردند. بیم آن می رود که این سخن وزیر کشور تداعی ذهنی دژاوو (آشناپنداری) همان سخنان فراموش شده معاون رئیس جمهوری ثابت شود، بشرطی که رسانه های برونمرزی اهمیت سیاسی و ثقل امنیتی سخنان وزیر کشور را درک و منعکس کنند. زیرا مشکل اساسی در "بودجه" یا جغرافیای منطقه یا وسعت استان یا دلیل دیگری نیست، بلکه در نگاه خصمانه ای است که نظام جمهوری اسلامی در عمل (و نه سخن) نسبت به مردم بلوچ دارد. این دشمنی دیرینه نه فقط در اعتراف وزیر کشور نهفته است بلکه در اعتراضات نمایندگان بلوچ مجلس و علما در طی هفته اخیر نیز نمایان است. آنها به حذف نام بلوچستان از کتابهای درسی و سربرگ ادارات اعتراض کرده اند. دویچه وله فارسی (خبرگزاری آلمان) تنها خبرگزاری فارسی زبان برونمرزی بود که به این موضوع پرداخت. علاوه بر پروژه حذف نام بلوچستان، نقشه محو بلوچستان و تقسیم آن به استانهای کوچکتر نیز در دستور کار قرار گرفته است. چند روز پیش حسینعلی شهریاری نماینده "ضدبلوچ" و اصولگرای مجلس در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از وزیر کشور پرسیده بود چرا طرح تقسیم استان عملی نشده است. در مصاحبه با دویچه وله فارسی این حقیقت را بیان کردم که در نامگذاری و تقسیمات کشوری استان فعلی بهمراه بخشهایی از مناطق بلوچ نشین در خراسان جنوبی، کرمان و هرمزگان همیشه به عنوان ایالت بلوچستان یا فرمانداری کل بلوچستان شناخته شده بود. در سال ۱۳۳۶ بنا به ملاحضات سیاسی واژه سیستان به آن اضافه شد و به استان "بلوچستان و سیستان" تغییر نام یافت. بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۸ واژه سیستان ارجحیت پیدا کرد و استان به "استان سیستان و بلوچستان" شناخته شد. در طی چند سال اخیر پروژه ای آشکار آغاز گشته تا اسم استان را با حذف کلمه بلوچستان به "استان سیستان" تغییر دهند. و در کنار آن پروژه تقسیم استان به استانهای کوچکتر در دست اجرا است؛ که از نظر مردم بلوچ هیچ معنی دیگری بجز دشمنی با هویت، موجودیت و تاریخ مردم بلوچ ندارد.
متاسفانه اینگونه بنظر می رسد که برخی از نیروهای افراطی و ضد بلوچ با علنی کردن نقشه های پنهانی خویش و در خدمت گرفتن عوامل بومی در صدد محو هویت و موجودیت تاریخی مردم بلوچ و بلوچستان هستند. شوربختانه سکوت خوش بینانه مردم بلوچ و امتناع رسانه های فارسی زبان برونمرزی تبانی کنندگان این پروژه ضد ملی و ضد ایرانی را تشویق به پیشبرد اهداف خود کرده است. اجبار کردن بلوچها در زندگی کردن با امکانات و شرایط ۱۰۰ سال قبل به زور سر نیزه بخش از این پروژه است. زیرا تقسیم بلوچستان تحت بهانه تسریع توسعه و پیشرفت و فقرزدایی توجیه پذیرتر است. تبدیل بلوچستان به یک پادگان بزرگ نظامی نیز علاوه بر تبلیغ و تشدید "ذهنیت امنیتی" برای روزی است که اگر مردم به امحاء نام و موجودیت بلوچستان اعتراض کردند، ابزار سرکوب از قبل آماده شده باشد. و اینگونه است که بلوچها باید با امکانات و شرایط ۱۰۰ سال قبل زندگی کنند تا توجیه پروژه های نیمه پنهان عملی و معقول تلقی گردد.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
آبان ۱۳۹۵
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید