فیروزه نوردستروم
تقریبا دستکم هفتهای یکبار، خبرهایی از بازداشت حفاران غیرمجاز و کشف محمولههایی از اشیای تاریخی و عتیقه در پایانهها و شهرهای مرزی کشور و نقاط دیگر در رسانهها منتشر میشود. به دلیل بیتوجهی پرسشبرانگیز سازمان میراث فرهنگی و اجرای طرحهایی چون «حق کشف اشیای تاریخی» پس از توقف طرحی برای حراج اشیای تاریخی ایران، انگار هر کسی که توان دزدیدن دارد بیدرنگ به جمع غارتگران اموال تاریخی کشور میپیوندد.
همزمان به نظر میرسد غارت آثار گرانبهای تاریخی در چند ماه اخیر با شدت بیشتری ادامه پیدا کرده است. اما چه افراد یا گروههایی اقدام به تخلیه میراث باستانی کشور میکنند؟ آیا در پس سرقت آثار ارزشمند تاریخی، دستهایی از مافیای داخلی دخیلاند؟ کیهان لندن این پرسشها را با یک روزنامهنگار حوزه میراث فرهنگی و یک باستانشناس در میان گذاشته است.
با محمدرضا روزنامهنگار پیشکسوتی که در ایران با او دو سال در یک روزنامه همکار بودم صحبت کردم. او معتقد است: «ماجرای گنجیابی از زمانی شروع شد که اسفندیار رحیم مشایی سازمان میراث فرهنگی را در دست گرفت. در اولین اقدام آمدند گفتند موزه گنجینه اسناد فرهنگی را به شیراز منتقل کنند؛ این نقل و انتقال بدون انجام امور اداری رسمی انجام شد؛ میبایست اینطرف یک امین اموال همه این گنجینه را فهرستبندی میکرد و آنطرف نیز امین اموال در شیراز باید تایید میکرد؛ اما به هیچ عنوان اجازه ندادند این مراحل اداری طی شود، همه اشیا و اموال گنجینه اسناد فرهنگی را فلهای بردند. در آنجا بطور حتم توانستند دلهدزدی کنند. این روند از آن زمان شروع شد، یعنی از سال ۸۴-۸۵، پیش از آن زمان، تمام زیرخاکیها منتسب می شد به تیم یاسر هاشمی یعنی هر کس از این راه هرقدر درآمد داشته در نهایت می رسید به تیم یاسر هاشمی ولی از زمان احمدی نژاد به بعد، تعداد این باندهای گنجیابی بسیار زیاد شد؛ هر کدام از سردارهای سپاه در استان تحت نفوذ خودشان شروع به کار کشف اشیای عتیقه و به قول خودشان آثار زیرخاکی شدند.»
به گفته وی، «برای پیشبرد این اقدامات مسئلهای را لحاظ می کنند به نام «ایجاد امنیت» یعنی با پلیس امنیت آن منطقه هماهنگ میکنند و شرط آنها با گنجکَنها این است که مردم محلی نباید خبردار شوند؛ اگر کسی با ۱۱۰ تماس بگیرد، دیگر آن گزارش را نمیتوان کاری کرد اما در قالب دولتی به راحتی این کارها را انجام میدهند.»
وی در ادامه این نمونه را مطرح میکند که «در سال ۱۴۰۰ ابتدای خیابان شریعتی به سمت رودهن یک طلافروشی بود و کنارش یک قصابی که گویا زیر این دو بنا گنجی بوده، داشتند حفاری میکردند؛ زمین دچار فرونشست شد و همسایهها با آتشنشانی تماس گرفتند؛ ماموران آتشنشانی متوجه حفاری غیرمجاز برای یافتن گنج شدند؛ بعد پلیس و سپاه وارد موضوع شدند. هفت ماه اطراف آن محوطه را حصار بسیار بلندی کشیدند و تمام گنجینههای زیر زمین آنجا را تخلیه کردند، الان آن محوطه را کاملا صاف و آسفالت کردهاند و به یک ایستگاه پارکینگ و پایانه تبدیل شده است. در حالی که وقتی یک محوطه تاریخی و باستانی کشف میشود، داراییها و مسکوکات آن محوطه میبایست به خزانه موزه انتقال پیدا کند و خود آن محوطه را میتوانند در قالب یک موزه مثل شهر سوخته تبدیل کنند ولی متاسفانه در درجه اول برای آنها منافع مالی بسیار مهم است و از سوی دیگر تاریخ پیش از اسلام برای آنها به هیچ عنوان اهمیتی جز فروختن ندارد! آنها دائم با این بخش از تاریخ ایران در ستیز هستند و بسیار راحتتر محوطههای تاریخی پیش از اسلام را تخریب میکنند.»
این روزنامهنگار اضافه میکند: «کوچکترین ملاحظاتی را که میبایست در کاوش انجام داد انجام نمیدهند، با ماشینآلات سنگین میروند؛ با خودشان موتور برق و دستگاه شکافتن ساروج میبرند که معمولا خزانهها و فضاهای مالی با ساروج پوشیده میشده. با این ادوات و تجهیزات محوطههای تاریخی را تخلیه میکنند.»
محمدرضا به یک مورد دیگر حفاری غیرمجاز برای کشف اشیای تاریخی در فاز ۱۲ پردیس اشاره میکند: «در سال ۱۳۹۸ آمدند مطرح کردند میخواهند فاز ۱۲ پردیس را افتتاح کنند؛ حد فاصل فاز یک تا پشت روستای واصفجان در شمال شهر پردیس در چند هکتار. همان موقع من رفتم از شرکت عمران برای یکی از تعاونیها پرسیدم؛ میخواستم ببینم زمین هکتاری اختصاص میدهند یا نه؛ گفتند نه، به هیچ عنوان قصد فروش نداریم. بعد شروع کردند سه چهار سال روی این زمینها فعالیت و کارگاه تجهیز کردند. تعجب من از این بود که چرا از دورترین نقطه فاز ۱۲ در حال انجام عملیات تسطیح هستند در حالی که معمولا اول باید تسطیح را در مسیری انجام دهند که به شهر نزدیک است. درواقع از انتها به ابتدا شروع کرده بودند. با خودم گفتم شاید برای ایجاد ارزش افزوده این کار را انجام میدهند تا اینکه چند ماه پیش کاری برایم پیش آمد؛ رفتم به همان روستا و دیدم کارگاه و پروژه را تعطیل کردهاند!»
این روزنامهنگار ادامه میدهد: «در آنجا کوهی بالای روستا بود به نام گتهبند؛ دارای صخرههای بزرگ با سنگهایی که از افراد جویای گنج و دفینه شنیدم که میگفتند اینها سنگهای «نشان» است. روی آن سنگ ها طرح لاک پشت یا طرح صندلی وجود داشت، میگفتند اینجا مال سنگینی دفن هست. خلاصه اینکه، آمدند و به راحتی آن یک تکه را از کوه بریده و برداشته و رفته بودند! پروژهی ادعایی هم تعطیل شد! همچنین زمانی که در حال ساخت آزادراه پردیس بودند، در حول و حوش منطقه جاجرود هم یک وقفهای در عملیاتشان پیش آمد. بعدا مشخص شد یک محل گنج بوده؛ آمده بودند سکههای موجود را برداشته بودند و بقیه محوطه را هم تخریب کردند؛ به همین دلیل در آن زمان پروژه را تعطیل کرده بودند.»
وی معتقد است: «یکی از دلایلی که پروژه احداث آزادراه تهران- شمال حدود ۳۰ سال طول کشید، قرار گرفتن این پروژه در منطقه بین البرز و درواقع منطقه هیرکانی سکونتگاه تمدنی دیرینه بوده. در آن منطقه هم تعداد زیادی اشیا و آثار تاریخی را خارج کردند.»
مهرداد باستانشناس و مردمشناس در ارتباط با این موضوع میگوید: «در سال ۸۸ برای یک پروژه مردمشناسی به شهر ورزنه رفتم. شهری در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان؛ شهری که تالاب گاوخونی در آنجا قرار دارد و زایندهرود از آنجا عبور میکند؛ شهری که مردماش هنوز دارای فرهنگ زرتشتی هستند؛ زنان این شهر چادر سفید سر میکردند و زبان رایج بین آنها زبان پهلوی بود، مردمانی بسیار قدرشناس؛ رضا خلیلی در همان سال در دفاع از تالاب گاوخونی قهرمان ملی تالابها شناخته شد. آن سال با یک معلم زمینشناسی اهل همین شهر ارتباط گرفتم. تعریف میکرد اطراف ورزنه کویرهایی وجود دارد که بر اساس افسانههای محلی، شهر افسانهای ملکه صبا بوده و چون مردم ناشکری کردند توفان شن آمد و همه شهر را مدفون و به کویر تبدیل کرد.»
این پژوهشگر ادامه میدهد: «یک روز من همراه آن معلم زمینشناسی به گنجیابها گفتیم ما هم با شما میآییم؛ در آن محوطهای که گنجیابها دنبال گنج میگشتند چند سنگ جواهر تراشخورده پیدا کردم. من و دوست زمینشناسم آنها را به میراث فرهنگی اصفهان بردیم تا بگوییم در این شهر، چنین محوطهای وجود دارد تا از آن محافظت کنند. متاسفانه بخش حراست میراث فرهنگی با ما برخورد بسیار بدی کرد. ما را چند روز در بازداشتگاه نگه داشتند و تحت فشار شدید که بگوییم بقیه سنگها کجاست و آنها را از کجا آوردهایم! تا بالاخره از طریق یک سرباز توانستیم صحبتهایمان را به زندهیاد دکتر مسعود آذرنوش که آنموقع مسئول بخش میراث فرهنگی اداره میراث اصفهان بود برسانیم؛ بعد از رهایی از بازداشتگاه به اتفاق دکتر آذرنوش به منطقه رفتیم و شروع به کاوش کردیم بعد از یک ماه بررسی بر روی ورزنه، ۹۰ محوطه تاریخی کشف کردیم با ۱۰ میلیون تومان بودجه در آن زمان.»
مهرداد اضافه میکند: «دکتر آذرنوش توضیح داده بود که این جواهرات انگار با تکنولوژی لیزر امروز ژاپن تراش خورده باشند ولی در ۵ هزار سال پیش! بعد از کشف این ۹۰ محوطه، میراث فرهنگی اصفهان پرداخت بودجه را قطع کرد و گفت بودجه نداریم. یک جملهای ما باستانشناسها داریم میگوییم «خاک بهترین نگهبان است». دکتر آذرنوش دستور داد دوباره آن منطقه را با خاک پر کنند. ولی باز هم گنجیابها مدام به این مناطق میروند و از آنجا که امنیت حوزه اطراف شهرها در اختیار سپاه قرار دارد اگر کسی به سراغ گنج برود و بدون نیروهای سپاهی باشد، قطعا بلای بسیار بدی به سرش میآورند. به همین خاطر کسانی که در روستاها و محلات کوچک به دنبال گنج هستند به دنبال وصل شدن به یک سردار متنفذ میروند تا با خیال راحت بتواند حفاری کنند.»
به گفته این پژوهشگر باستانشناس، به دلیل نبود ساز و کار قانونی در حمایت از میراث فرهنگی و اجرای طرحهایی چون پرداخت «حق کشف اشیای تاریخی» بدون در نظر گرفتن پیامدهای وحشتناک آن، افراد را به طمع یافتن گنج روانه محوطه های تاریخی می کند، بهخصوص بعد از اینکه نام یک محوطه تازه کشف شده در رسانهها اعلام میشود. همه این اشیای تاریخی به لحاظ مالی میتواند پشتوانه کشور قرار بگیرد؛ این محوطهها میتوانند به فضاهای گردشگری یا آموزشی و پژوهشی برای باستانشناسان تبدیل شوند؛ ولی همگی از بین رفته و غارت میشوند.»
مهرداد ادامه میدهد؛ « گاه پیش میآید که محیطبانها و جنگلبانها در مناطق محیط زیستی، برخی محوطهها یا اشیای تاریخی را شناسایی می کنند مثل پارک ملی لار که میراث فرهنگی بسیار غنی دارد؛ این افراد نه قدرتی برای صیانت از این آثار دارند و نه جزو وظیفه و مأموریتشان است. در این شرایط، میراث فرهنگی به حیات خلوتی تبدیل شده برای جابجایی رانتها و انجام پولشوییها و تمام این آثار تاریخی که به این شکل شناسایی میشوند از طریق بازار سیاه به پایینترین قیمت فروخته میشوند؛ مثل آثار تمدن جیرفت که چنان غارتش کردند که اجازه ندادند بسیاری از این آثار شناسنامهدار شود! وقتی اثری شناسنامه ندارد میتواند از هر جای دنیا سر در بیاورد و آنجا برایش شناسنامه درست کنند.»
در ادامه محمدرضا روزنامهنگار میافزاید فردی را می شناسد که در سال ۹۹ یک و نیم میلیارد تومان هزینه تجهیزات کرد؛ به زنجان رفت و خانهای در نزدیکی گنبد سلطانیه رهن کرد. از آنجا با گروهی که داشت نقب زد و به زیر گنبد سلطانیه رفتند یعنی درست در محدوده حفاظتی یونسکو. این فرد حتی تا تابوت سلطان محمد خدابنده هم پیش رفته بود ولی جواهراتی با او نبود تا با خودشان بیرون بیاورند.
به گفته این روزنامهنگار، آثار تاریخی غارت شده اغلب با هدف خروج از کشور فروخته میشوند؛ معمولا سکههای طلا و نقره را آب و تبدیل به شمش میکنند و اشیای دیگر را هم به کلکسیونرهای داخلی و خارجی میفروشند.
برگرفته از کیهان لندن