jazayerآرش عزیزی

این روزها حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه خلیج فارس بار دیگر به موضوع روز بدل شده است. گسترش روابط روسیه با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس باعث شد مسکو دست به کاری بزند که قبلا پکن هم آن‌ را امتحان کرده بود: حمایت از موضع امارات متحده عربی در مورد این جزایر و اینکه آن‌ها را موضوعی قابل مذاکره و ارجاع به دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه بداند. در حالی که موضع تهران از دیرباز این بوده است که این جزایر جزئی جداناشدنی از خاک ایران‌اند. این اقدام با واکنشی قوی‌تر از واکنش پیشین به پکن روبرو شد، چرا که ظاهرا وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی هم فهمیده است که مردم ایران کوتاه آمدن در مورد تمامیت ارضی کشور را نمی‌پذیرند.

حتی پس از اینکه مسکو توضیحاتی داد، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، روز دوشنبه در نشست خبری مشترک با همتای عمانی‌اش گفت که ایران توضیحات را کافی نمی‌داند و تاکید کرد: «در مسیر استقلال و تمامیت ارضی ایران با هیچ طرفی تعارف نداریم».

وقتی پای دفاع از موضع ایران در زمینه جزایر سه‌گانه می‌رسد، تهران از پشتوانه‌ای قوی برخوردار است که در ملت ایران و سابقه طولانی آن ریشه دارد، نه در این دولت و آن دولت. البته اینکه کنترل این جزایر امروز در دست ایران است، بیش از هرچیز در عملکرد نیروی دریای شاهنشاهی ایران در عملیات تاریخی روز نهم آذر ۱۳۵۰ ریشه دارد.

این جزایر در سال‌های ضعف دولت مرکزی ایران (اواخر قرن نوزدهم) به دست بریتانیایی‌ها افتاد که قدرت بزرگ منطقه بود. اما در طول سال‌ها، ایران قدرتش را بازیافت و بریتانیا در عوض از بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان به کشوری بدل شد که بیشتر نگران اوضاع داخلی خود بود. در همین راستا بود که لندن تصمیم گرفت تا سال ۱۹۷۱ تمام نیروهای خود را از شرق کانال سوئز عقب بکشد و انتظار داشت تکلیف مالکیت و حاکمیت بر سواحل جنوبی و جزایر خلیج فارس نیز بین ایران و شیخ‌نشین‌های عربی حل شود.

حاصل این روند به استقلال رسیدن بحرین با تایید ایران و تشکیل «امارات متحده عربی» از طریق به هم پیوستن ابوظبی، دبی، شارجه، راس‌الخیمه و چند امارت دیگر بود. اما تکلیف سه جزیره ابوموسی (گپ سبزو) و تنب کوچک و بزرگ در عملیات نظامی ۹ آذر تعیین شد. درست یک روز پیش از خروج نیروی دریایی بریتانیا از خلیج فارس و دو روز پیش از تشکیل امارات که نیروهای شاهنشاهی به نبرد راس‌الخیمه و شارجه رفتند. اولی مدعی حاکمیت بر دو تنب بود و دومی مدعی ابوموسی. البته هر دو این امارت‌ها در سیطره خاندان القواسم بودند که از اوایل قرن نوزدهم بخش‌هایی از سواحل جزیره‌العرب را در اختیار خود داشتند.

القواسم دو روز پیش از تشکیل کشور تازه‌تاسیس امارات، با حمله نیروهای ایران مواجه شدند. آنان با تنها شش نیروی پلیس به دفاع از این جزایر پرداختند و در مقابل دو هزار سرباز ایرانی به فرماندهی ناخدا فرید خزعل وارد عمل شدند. شهریار شفیق، خواهرزاده شاه، از دیگر فرماندهان عملیات بود. در روایت ایران، سه سرباز ایرانی و چهار نیرو از شش نیروی طرف مقابل در راه فتح سیادت بر این جزایر کشته شدند، اما امارات تنها کشته شدن یک نیروی خود را به رسمیت می‌شناسد. سرانجام نیروهای ایرانی موفق شدند پرچم ایران را در این جزایر بالا ببرند. علیرضا طاهری، معاون سردبیر وقت روزنامه اطلاعات، از معدود گزارشگرانی بود که نیروهای ایرانی را همراهی می‌کرد و مشاهدات خود از درگیری‌های این نبرد را ثبت کرده است.

با این حال نظامیان تنها پاسداران خاک ایران و دعاوی تاریخی آن در خلیج فارس نیستند. این روزها که موضوع سه جزیره مطرح شده، بیش از هر کس جای مردی خالی است که عمرش را وقف نگاشتن تاریخ خلیج فارس و ایرانی بودن آن کرد: دکتر احمد اقتداری.

تاریخدانان و پژوهشگرانی مثل او معمولا عمری را صرف می‌کنند و آثار کارشان در طول تاریخ مشخص می‌شود. اقتداری را «پدر مطالعات خلیج فارس» می‌دانند، چون یک‌تنه آثار متعددی درباره خلیج فارس و سواحل آن منتشر کرد. با اینکه تحصیلات رسمی‌ او ربطی به تاریخ نداشت، اقدام‌هایش چنان ارزنده بود که از دانشگاه تهرای دکترای افتخاری تاریخ گرفت و در دانشگاه‌های مختلف تدریس می‌کرد.

اهل محل

اقتداری قریب به یک قرن زیست و چند سال پیش در فروردین ۱۳۹۸، در سن ۹۳ سالگی در بیمارستان آسیای تهران درگذشت. در این قرن طولانی او، چند ماه حکومت قاجار، تمام حکومت پهلوی از اول تا آخر و چند دهه حکومت جمهوری اسلامی را زیسته بود اما نکته ثابت زندگی او تعهدش به ایران و ایران‌زمین بود.

احمد اقتداری که بین دوستانش به احمدخان معروف بود، در شهر لار در شهرستان لارستان در جنوب شرقی استان فارس به دنیا آمد که از مهم‌ترین شهرهای حوزه خلیج فارس محسوب می‌شود. امروز هم تبار بسیاری از شهروندان کشورهای عرب جنوب خلیج فارس به لارستان می‌رسد. لار از شهرهای متنوع ایران است که جمعیتش نیمی شیعه و نیمی سنی‌اند و اقلیت‌های یهودی، زرتشتی و بهائی هم در آن حضور دارند. زبان مردم این شهر لاری یا اچمی است که ریشه ایرانی دارد.

خانواده احمد ده‌ها سال در لارستان و بندرهای خلیج فارس زندگی کرده بودند و این‌ چنین بود که او تاریخ ایرانی منطقه را از خانواده خود می‌شناخت. نسبش به شهر گراش در همان نزدیکی بازمی‌گشت که مردم آن هم اچمی صحبت می‌کنند. پدربزرگ مادری‌اش، شیدای گراشی ملقب به مقتدرالممالک، شاعر برجسته‌ای بود که رباعیاتش امروز نیز به یاد آورده می‌شوند.

او در گفت‌وگویی خود را از طرف مادر از نوادگان الله‌وردی خان و پسرش، امام‌قلی خان، می‌داند؛ سرداران گرجی که در زمان صفوی فرمانروای ایالت فارس بودند. امام‌قلی خان بود که با فتح هرمز به بیش از یک قرن سلطه پرتغالی‌ها بر خلیج فارس خاتمه داد و سالگرد آن پیروزی، ۱۰ اردیبهشت، همچنان به عنوان روز ملی خلیج فارس بزرگ داشته می‌شود.

احمد کودکی و نوجوانی‌اش را در دوران رضا شاه گذراند و در دوران پهلوی دوم به دانشکده افسری رفت و سرباز رسته توپخانه شد. پس از اتمام سربازی، یک سال و نیم رئیس اداره فرهنگ لارستان بود. او در سال‌های کوتاه برقراری حکومت پارلمانی در ایران جزو چهره‌های روشنفکری بود که با بخش‌های مختلف تماس داشت و هدفش بیش از هرچیز اعتلای لارستان و ایران بود. هم با عبدالرحمن فرامرزی، موسس کیهان و نماینده مجلس از لار، آشنایی داشت و هم با چهره‌های حزب توده ایران. فریدون توللی و رسول پرویزی، دو ادیب عضو حزب توده در شیراز که می‌خواستند شعبه حزب در لار را افتتاح کنند، به خانه اقتداری آمدند و به همین دلیل او از سمت دولتی‌اش برکنار شد.

در همین دوران بود که شهرداری‌های مدرن در ایران برپا می‌شدند و اقتداری در اردیبهشت ۱۳۳۲ به عنوان دومین شهردار زادگاهش، لار، انتخاب شد. چند ماه بعد، کودتای ۲۸ مرداد درگرفت و او نیز شهرداری را کنار گذاشت. اما ۱۰ سال بعد، از حوزه لارستان برای نمایندگی در بیست‌و‌یکمین دوره مجلس نامزد شد که استقبال گسترده مردم را به همراه داشت. اما مقام‌های محلی و دربار به او اجازه ندادند وارد مجلس شود.

ایران‌پژوهی

اقتداری به جای عالم سیاست از عالم پژوهش و تاریخ سر درآورد. او درس حقوق خوانده بود و وکیل پایه یک دادگستری بود و چندین دهه وکالت کرد. در عین حال در دبیرستان‌های تهران تاریخ و زبان فرانسه درس می‌داد. اما پژوهش‌هایش در زمینه خلیج فارس چنان چشمگیر بود که از سال ۱۳۴۵، برای تدریس به دانشگاه تهران دعوت شد.

او از وزارت آموزش و پرورش بازنشسته شد و از سال ۱۳۴۹ در یکی از کلاس‌های آشنای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس درس می‌داد: «مسائل خلیج فارس». می‌گویند حمید عنایت، استاد شهیر دانشگاه تهران، پای او را به دانشگاه باز کرد و قرار بود در دانشکده ادبیات و علوم انسانی هم «تاریخ تمدن در خلیج فارس» را برای مقطع دکترا تدریس کند که هرگز عملی نشد.

اولین کتاب اقتداری را انتشارات «فرهنگ ایران‌زمین» در سال ۱۳۳۴ با عنوان «فرهنگ لارستانی» منتشر کرد؛ کتابی که با گذشت ده‌ها سال هنوز هم مرجع و مورداستفاده است. او برای نوشتن این کتاب به انواع منابع ایرانی و خارجی مراجعه کرد: از سفرنامه ابن بطوطه گرفته تا «نزهه‌القلوب» حمدالله مستوفی و آثار ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس شهیر روس.

در همین سال کتاب دیگری با نام «لارستان کهن» را هم منتشر کرد که این دو کتاب اکنون با هم ادغام شده‌اند و از مهم‌ترین منابع به حساب می‌آیند. او سپس در سال ۱۳۴۵ کتاب «خلیج فارس» را از طریق انتشارات فرانکلین منتشر کرد و همان شد که پایش را به دانشگاه تهران باز کرد.

کتاب بعدی‌ او «آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان» است که به جزایر جنوبی مختلف ایران و تمام سواحل جنوبی از خوزستان تا بلوچستان می‌پردازد. فردای روزی که جدایی بحرین از ایران اعلام شد، او به دفتر وزیر خارجه وقت، اردشیر زاهدی، رفت تا نسخه‌ای از این کتاب را به دست آقای وزیر برساند اما زاهدی حاضر نشد با او دیدار کند و در عوض همان روز به مجلس شورا رفت تا خبر دردناک جدایی بحرین از ایران را اعلام کند.( نسرین مختاری، مرکز پژوهشهای ایرانی، اسلامی ۴ اردیبشه ۱۳۹۸)

احمد اقتداری از آن چهره‌هایی بود که ایران و منافعش را در اولویت قرار می‌داد. در جریان جدایی بحرین از ایران، به‌شدت به شاه اعتراض کرد و همه‌پرسی را که در آن کشور برگزار شد، «رفراندوم ساختگی و کاملا صوری» دانست و پذیرش آن از سوی تهران را «گناه نابخشودنی شاه و دولت ایران» نامید. او می‌گفت اکثریت عظیم مردم بحرین ایرانی و شیعه‌اند و تبارشان به لارستان و هرمزگان برمی‌گردد. چطور ممکن بود به جدایی از ایران رای بدهند؟ (گفتگو با مریم صفایی، نشریه «مطالعات خلیج فارس»، شماره ۸، زمستان ۱۳۹۵ و بهار ۱۳۹۶)

در عین حال اما در راستای منافع ملی ابایی از همکاری با نهادهای حکومتی هم نداشت. چنان‌که در کتاب خاطراتش، «در کاروان عمر»، نوشته است، در دولت حسنعلی منصور به کویت اعزام شد تا با وزیر خارجه کویت درباره اختلاف‌های دو کشور و مسائلی مثل اصالت نام «خلیج فارس» گفت‌وگو کند. در ضمن در سال ۱۳۵۰ با افتخار در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی شرکت کرد و تا سال‌های آخر عمر همیشه از جمهوری اسلامی انتقاد می‌کرد که چرا دستاوردهای آن جشن‌ها را پایمال می‌کند و آن را «بزم شیطان» می‌نامد. تاریخدانان ایران‌شناسی همچون رابرت استیل در سال‌های اخیر دیدگاه سنتی در مورد جشن‌ها را زیر سوال برده‌اند و از دستاوردهای علمی آن‌ها گفته‌اند.

نزدیک‌ترین دوستان و همراهان احمدخان اقتداری همه از اهل علم بودند، به‌خصوص ایرج افشار، ایران‌شناس بی‌مانند و منوچهر ستوده، استاد دانشگاه تهران و جغرافیدان تاریخی. جلال آل‌احمد به آن‌ها «سه تفنگدار» می‌گفت.

البته اقتداری دانش را تنها از پشت میز دنبال نمی‌کرد و سفرهای متعددی به منطقه داشت و قریه و شهری در سواحل جنوبی ایران نبود که اقتداری به آن سر نزده باشد و با مردم محل گفت‌وگو نکرده باشد. در دهه ۱۳۴۰ که «سازمان جلب سیاحان» تشکیل شد تا گردشگران به ایران جذب شوند، اقتداری از اعضای مهم آن بود و از طرف این سازمان به بسیاری کشورهای عرب منطقه و البته اسرائیل سفر کرد. این سازمان مستقیم زیر نظر نخست‌وزیر بود و امیرعباس هویدا توجه ویژه‌ای به آن داشت. اما در سال ۱۳۴۸ در پی مشاجره‌ای با رئیس وقت سازمان، قاسم رضایی (یکی از چهار برادر رضایی قدرتمند و ثروتمند اواخر دوران پهلوی)‌ از آن کنار رفت.

اقتداری در سال‌های طولانی جمهوری اسلامی نیز در ایران ماند و هر جا توانست به ایران، مستقل از حکومت، کمک رساند. شاید خوش‌اقبال بود که تدریسش در دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۶ به پایان رسید و در سال‌های پس از انقلاب بر فعالیت‌های علمی متمرکز بود.

اولین کتابش بعد از انقلاب «خوزستان و کهگیلویه و ممسنی: جغرافیای تاریخی و آثار باستانی» بود که در سال ۱۳۵۹ منتشر شد و هنوز نیز مرجع است. در سال ۱۳۷۲ کتاب خاطراتش را منتشر کرد. در سال ۱۳۸۷ کل کتابخانه‌اش را به دایره‌المعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد و در همان مجموعه رئیس دفتر مطالعات خلیج فارس شد. در سال ۱۳۹۳، مستند «به ایران جاودانی‌ام» درباره او ساخته شد که بارها از تلویزیون پخش شد و او را به نسل جدید معرفی کرد.

«پدر مطالعات خلیج فارس» دکتر احمد اقتداری، ‌تا پایان عمر به پژوهش ادامه می‌داد و در سال ۱۳۹۲ بود که بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار آخرین کتاب او، «دولت عشق: اسرار عشق و عرفان در تخت جمشید ایران»، را منتشر کرد. البته مجموعه دایره‌المعارف بزرگ اسلامی پس از مرگ احمد اقتداری، از مجموع نوشته‌هایش درباره بحرین کتابی تحت عنوان «رفراندوم دروغین» هم منتشر کرد.

اقتداری پای ثابت نشست‌هایی بود که با موضوع ایران و خلیج فارس برگزار می‌شد. برای نمونه احد اقتداری در سال ۱۳۹۱ در همایش بین‌المللی روز ملی خلیج فارس در بوشهر حضور پیدا کرد و یادآور شد که شش سند مکتوب تاریخی به زبان عربی راجع به ایرانی بودن جزایر سه‌گانه وجود دارد؛ اسنادی که بین احمدخان سدیدالدوله بندرعباسی و حاکم وقت شارجه مبادله شدند و در کتابی که فرزند احمدخان منتشر کرده است، ثبت شده‌اند. اصل این اسناد در بایگانی وزارت خارجه ایران‌اند. او در آثار خود بارها به این اسناد اشاره کرده است اما تکرارشان در نشست‌هایی مثل همایش خلیج فارس باعث شد تیتر روزنامه‌ها شوند و توجه‌ بیشتری به آن‌ها جلب شود. خلاصه اینکه اقتداری «تاریخدان زنده» بود.

امروز کمتر نوشته‌ای در مورد تاریخ ایرانی خلیج فارس منتشر می‌شود که نام اقتداری در آن نباشد و کتاب‌ها و مقالات متعددش همچنان راهنمای کارند. در روزهای اخیر، بخش‌هایی از مقاله‌ای که سال ۱۳۵۶ با عنوان «سرگذشت تاریخی چهار جزیره در خلیج فارس» در مجله «یغما» نوشت در رسانه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود که از تداوم نفوذ او در عصر این رسانه‌ها خبر می‌دهد.

اقتداری در این مقاله یادآوری می‌کند که تنب کوچک و بزرگ در لهجه‌های جنوب ایران به ترتیب «تمب مار» و «تمب گپ» نام دارند. «تمب» در گویش‌های جنوب ایران در واقع به معنی تپه یا تل است. مارهای بسیار تنب کوچک نیز از معروف‌ترین جلوه‌های آن‌اند. اقتداری سپس به تاریخ حضور انگلیسی‌ها در خلیج فارس در قرن نوزدهم می‌پردازد و با ارائه شواهد تاکید می‌کند: «حکومت انگلستان… این جزایر را در محدوده آب‌های ایران می‌شناخت و در روی نقشه تایید کرده است و مالکیت ایران بر این جزایر را بر اساس اصول علمی و سیاسی و تاریخی پذیرفته‌اند و مالکیت ایران را تایید نموده‌اند.»

بدین‌سان اقتداری دقیقا به همان علتی به یاد ماند که عمری برایش زحمت کشید: دفاع از تاریخ‌ ایران‌زمین.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید