ویکتوریا آزاد
بعد از اعطای جایزه صلح نوبل حملات به خانم نرگس محمدی بسیار افزایش پیدا کرد و این جایزه با استقبال مردم و سیاسیون در وجه کلی مواجه نشد. بسیارانی این جایزه را سیاسی تعبیر میکنند و دید بسیار منفی نسبت به اهدای این جایزه به نرگس دارند. اینجانب اهدای این جایزه را به بانو محمدی تبریک گفتم هرچند که از رویکردهای گذشته ایشان استقبال نکرده ام.
اینجانب نرگس محمدی را یک فعال مدنی در چهارچوب قوانین و حکومت جمهوری اسلامی میدانستم تا اینکه اخیرا از داخل زندان خواست گذار مردم از جمهوری اسلامی را مطرح کرد . او در طول سالهای گذشته همواره میخواست در چهارچوب قانون اساسی ایران زندگی و فعالیت کند. نرگس محمدی عمر خود را برای آزادی حجاب در زندان سپری نکرد مسئله حجاب اخیرا به سبد مطالبات نرگس گرامی اضافه شده، آنهم به دلیل جنبش زنان ایران که در این راستا از جان خود هزینه کرده و میکند.
سالهای مدید در مقالاتم و مصاحبه های عدیده نوشتم و گفتم «خواست آزادی پوشش » یک خواست و مطالبه جدی در ایران است که کنشگرهای معروف زن در ایران از آن غافلند. بگذریم و اما معمای نرگس محمدی و عدم استقبال براندازان از وی که سالها عمر خود را در زندان اوین گذرانده. به برخی از کنشهای او می پردازم؛
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ ، هشت ماه قبل از سرکوب شدید جنبش دیماه ۹۶، نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی، عضو شورای عالی سیاستگذاری سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی؟، نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر (شیرین عبادی) و رئیس هیئت اجرایی شورای صلح؟، در بند نسوان زندان اوین رای خود را در دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری به نفع حسن روحانی به صندوق انداخت و انگشت بنفش خود را در یک عکس تاریخی به نمایش گذاشت.
نرگس محمدی دو ماه بعد از آنکه به حسن روحانی رای داد در نامه ای به او چنین نوشت؛
“بهعنوان یک فعال مدنی که اصرار بر تحقق جامعه مدنی داشته و به همین موجب، توسط وزارت اطلاعات دولت حضرتعالی متهم به اتهاماتی شدم که قوه قضاییه طی حکمی ناعادلانه و غیر قانونی و غیر انسانی به ۱۶سال حبس که ده سال آن اجرا میشود، محکومم نمود، آگاهانه به همراه میلیونها ایرانی پای صندوق رأی رفته و مسیر مطالبهگری را با ابزار مدنی و مسالمتآمیز امتداد بخشیدیم. مطالبه تغییر نکرده است، نه عقبنشینی نه افراط گری. اگر نیاز به پرداخت هزینه بیشتر هم باشد، خواهیم پرداخت، اما بر همین مدار پیش خواهیم رفت. جامعه مدنی لازمه دموکراسی و حقوق بشر است. تا زمانیکه مردم به طور واقعی در امور جاری جامعه خویش مشارکت فعالانه و تأثیر گذار نداشته باشند، دموکراسی و حقوق بشر در معرض تهدید و در پایینترین سطح مشارکت یعنی انتخابات، مردم در معرض تحقیر و خرید قرار خواهند گرفت.
حکومتگران باید بپذیرند که شعاع مشارکت مردم، به حضور در پای صندوق رأی حد نمی خورد. حق و حد ما فراتر است. ما حق داریم نهاد داشته باشیم، رسانه داشته باشیم، تجمعات قانونی داشته باشیم و وارد عرصه مشارکت فعالانه، مستقل و غیر وابسته به حکومت شویم بی آنکه متهم به اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی شویم، میخواهیم درهای به ناحق پلمپ شده نهادهای مدنی با هر گرایش فکری- سیاسی به روی فعالان مدنی باز شود. آیا این پذیرفتنی است که در جامعهای چون ایران، انجمن صنفی روزنامه نگاران یعنی مأمن و خانه قلم به دستان پلمپ باشد؟ آیا در جامعهای که قلم به دستان محروم از حیات مدنی باشند بروز و ظهور تفنگ به دستان مایه تعجب خواهد بود؟ آیا در جامعهای که آموزگار فعال در نهاد مدنی، کنج زنداننشین باشد، میدان داری تروریستها مایه شگفتی است؟
همگان میدانند که نهادهای امنیتی اعم از سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات قوه قضاییه و …. نه تنها اصالتی برای رفتارها و رویکرد مدنی ندارند، بلکه نهادهای مدنی و فعالان این عرصه را به چشم دشمن (از نوع نرم) مینگرند. به واقع نهادهای امنیتی به عاملان سرکوب جامعه مدنی و نهادهای حکومتی به عاملان تحدید آن تبدیل شدهاند.
حکومتگران و بهویژه دولت حضرتعالی باید عنایت داشته باشند که شهروندان ایرانی فقط صفسازان چند کیلومتری رأیدهندگان پای صنوق رأی نیستند. ما شهروندان با شعور و آگاه و صاحب صلاحیت این سرزمینیم که نه فقط حق و صلاحیت رأی دادن بلکه حق مشارکت فعال در امور جامعهمان داریم.
من باب تذکر به خود یادآور میشوم که ملت همیشه این فرصت را فراهم نخواهند ساخت و من بهعنوان فردی که به شما رأی دادهام میبایست بیش از دیگران در عرصه مطالبهگری سختسازه باشم، پس طلبم را میطلبم. من بهعنوان یک فعال مدنی زندانی از شما طلب دارم، اما طلبم آزادی از زندان نیست، طلبم، نهاد مدنی من است. طلب من تحقق جامعه مدنی است.”
نرگس محمدی
زندان اوین
خرداد ۱۳۹۶
همانطور که در نامه اومشاهده میکنید نرگس محمدی یک فعال مدنی- سیاسی بوده و هست. اما او متعلق به رویکرد ما براندازان نبوده بلکه وی کنشگری مطالبه محور در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی بوده و احتمالا هنوز هم در برخی ابعاد هست. اعتراض او اصولا به اصل نظام نبود بلکه به رفتار نظام بود! نرگس محمدی هرگز حکومت آلترناتیوی غیر از جمهوری اسلامی را به مردم ایران معرفی نکرد بلکه او طرفدار مدنی شدن همین حکومت بود و بر طبلی میکوبید که نتیجه اش همین سازی است که امروز میشنوید و مشاهده میکنید و ما سالها هشدارش را داده بودیم و پیش بینی کرده بودیم. رویکرد او متعلق به علاقه مندان انقلاب اسلامی ۵۷ است که فلسطین قبله گاهشان است و نگاه آنتی صهیونیستی دارند اما رویکرد ما تغییر حکومت و تلاش برای سازماندهی اپوزیسیون و مردم و تدوین قانون اساسی نوین بوده و کماکان هست، ما حکومت اسراییل را به رسمیت میشناسیم و دوستی با اسراییل برای ما یک انتخاب استراتژیک است، آرمان فلسطین دغدغه ما نیست ، شورش ۵۷ افتخار نیست ننگ تاریخ است. رویکرد نرگس محمدی و تقی رحمانی و رضا علیجانی و … مطالبه محوری از رژیم، اجرای قانون اساسی و به رسمیت شناختن اصلاح طلبان در لایه های فوقانی حکومت و احترام به حق شهروندی بود و لذا عملا با این رویکرد چرخ انقلاب و تحول در ایران را کند کردند چون این طیف به پول و رسانه دسترسی وسیع داشت و دارد و لذا حجم بزرگی از فضای سیاسی را با تحلیگران کیلویی خود اشغال کردند و نظرات ما نیروهای خواهان تغییر کامل رژیم محلی از اعراب نیافت و از امکانات لازم برای رساندن صدای خود به مردم برخوردار نشدیم و هنوز هم برخوردار نیستیم. رویکرد مطالبه محوران عملا به نفع رژیم شد و یک مبارزه منفی فرسایشی و ناامید کننده را به جامعه معرفی کرد که نتیجه اش شد « اخته و ژله ای کردن خیزشهای اجتماعی» !
رویکرد نرگس محمدی ها آگاهانه یا ناآگاهانه به مردم آدرس غلط داد تا بحران بی اعتمادی به حکومت را کنترل کند. آنها مردم را به «گدایان آزادی» تبدیل میکردند نه «خلاقان آزادی» . آنها خود مطالبه گر و منتقد بودند و لذامردم را هم به مطالبه گری و انتقاد دعوت میکردند نه سازماندهی و بسترسازی برای ریشه کن کردن بنیاد استبداد یعنی همانا حکومت اسلامی در ایران. آنها خواسته های مردم را تا حد مطالبه خواهی محدود و توجیه میکردند و به این ترتیب علت اصلی این فجایع را در مدیریت بد برخی از کارگزاران تفسیر میکردند نه حکومت بد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی!
آنها با اینکار مردم را به مفعولیت تشویق میکردند و نه فاعلیت.
و همه این رویکردها در حالی اتفاق می افتاد که نرگس محمدی برای سه اتهام به ۱۶ سال زندان محکوم شده بود. پنج سال برای "اجتماع و تبانی علیه نظام"، یک سال برای "اقدام علیه امنیت ملّی" و ده سال برای "همکاری با انجمن لگام"- انجمنی برای لغو مجازات اعدام.
بله اینها نمونه ای از «سیندرم استکهلم» است.سندرم استکهلم (به سوئدی: Stockholmssyndromet ) پدیدهای روانی است که در آن گروگان نسبت به گروگانگیر حس همدلی، همدردی و وفاداری پیدا میکند و در مواقعی این حس وفاداری تا جایی است که از کسی که جان، مال و آزادیاش را تهدید کرده، دفاع و با اختیار و علاقه خودش را تسلیم او میکند.خوشبختانه خانم محمدی با تاخیر در نامه ای خطاب به پارلمان اروپا از زندان اوین، ۱۶ مهر ۱۴۰۲ گذار از نظام را خواست مردم ایران ذکر کرد. دیرکرد در تشخیص این مسئله هزینه بزرگی است که دو فرزند محروم شده از دامان مادر یعنی فرزندان نرگس پرداخت کردند.
با مهر و احترام
ویکتوریا آزاد
۱۱ آذر ۱۴۰۲