ابوالفضل محققی
هیچ گلوله و بمبی مخرب تر، و ویران گر تر از تخریب تاریخ و فرهنگ یک ملت نیست ! از بین بردن نشانه های ملی وتاریخی که ذره ذره در روح وجسم یک ملت نفوذ کرده ورمز پایداری او در برابر حمله بیگانگان . هر مهاجم،داخلی و بیرونی است.
"بیگانه نفوذ کرده ای چون جمهوری اسلامی ".
هویت ملی نشانه ها وعناصر مختلفی هستند که طی قرن ها به مناسبت هائی شکل می گیرند!تکرار می شوند در ذهنیت فردی و اجتماعی ساکنان یک سرزمین شرطی می گردند وهویت ملی باشندگان آن مرز وبوم را تشکیل می دهند.
چه تلاش عظیمی برای شکل گیری و حفظ این هویت ملی در مسیر سنگین گذر تاریخ صورت گرفته است .
هر مهاجمی تلاش کرده این رمز پایداری یک ملت را حذف کرده! مهر و نشان خود را بر پبشانی این سرزمین بکوبد.
ازلشکر اسلام با شمشیر های سر کج خون ریزکه خون میریخت ،شهر ها ویران میکرد .کتاب خانه ها آتش میزد. زنان ومردان را به اسارت میکشید. نام عجم براو نهاده ، قرن ها سکوت و وحشت را که یاد آوری کنیتت جزای مرگ داشت را بر این سرزمین تحمیل میکرد.تا لشکر مغول که از کشته ها پشته می ساخت .
اما بضاعت ناچیز هر کدامشان در عرصه علم ،هنر ،نداشتن عناصر تاریخی ونماد های قدرتمند که قادر به هما وردی با غنای تاریخی این سرزمین باشد . آنها را نا گزیر از قبول هویت ملی سرزمینی کرد، که با چنگ ودندان ازگذشته خود ازتمدن و فرهنگ خود که در نماد های گوناگون متجلی بود دفاع می نمود!
تمدن و فرهنگی بمراتب غنی تر از فرهنگ کم بضاعت آن ها ! سرزمینی که پیامبرش از صلح و دوستی سخن می گفت .
صلح را در برابر جنگ می نهاد . شادی و فراوانی را در برابر اندوه و قحطی آورده شده توسط آن ها . پیامبری که بر پیشانی کتابش اوستا .پندار نیک ،گفتار نیک و کردار نیک نگاشته شده بود.
تمدنی پر افتخار در سیمای بنا های عظیم بجا مانده چون تخت جمشید ،ایوان مدائن ،دانشگاه جندی شاهپور و مهم تر از همه در بنای عظیمی که فردوسی براساس همین گذشته پر شکوه و قهرمانان اساطیری آن بنا نهاد.
"پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند."
بنائی که زیبا ترین چهره های انسانی با نام های دل انگیز به نگهبانی بر دروازه های آن ایستاده اند .
قهرمانانی با نام های افتخار آفرین بجا مانده از یک تمدن بزرگ .
از رستم تا گرد آفرید، ازآرش تاکاوه ،از ضحاک تا جمشید ،ازسیمرغ خردمند ، تاگذشتن از هفت خوان نهاده شده بر سر راه رستم "بخوان بر سر راه مردمان این سرزمین"
همه و همه در سایه نبردی بزرگ صورت گرفته است . نبردی که سلاح آن شادی بود و ایستادگی . "مرا"مارا" عهدیست با شادی که شادی آن من "ما" باشد."
وحدت ملی بود! در برابر تفرقه اندازی دشمنان مردم .
چرا که پی افکنان این تمدن و فرهنگ نیک می دانستند که هیچ سلاحی برنده تر و خطر ناک تر از هجوم لشکرغم واندوه بر باشندگان یک سرزمین نیست.
از این رو هر زمان که لشگر اجنبی "حال لشکر خودی کم بضاعت ومتحجر یورش آورده از درون کمر به نابودی ابن تمدن و فرهنگ بسته است."
در عهد ی چون اکنون که در میکده بسته ودرتزویر وریا گشوده اند.حرمیانی که خرقه شان مستوجب اتش است.لشکر غم انگیخته وکمر به نابودی هر آنچه که رنگ شادی و سرور دارد بسته اند.
محافظی چون حافظ پای در میدان نهاده وسروده است .
"اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم"
چرا که نیک می داند هیچ عنصری خطرناک تر از یاس واندوه نشسته بر جان یک ملت و تاراج فرهنگ وتمدن آن نیست .
انسان به اعتبار چشم انداز ها ، تصاویرروشن و شادی بخشی که می سازد میل به حرکت می یابد .هر میزان که این تصاویر روشن تر وامید بخش تر باشند باز تاب های فردی واجتماعی مثبت تر! میل به حرکت وشادی افزون تروجامعه پویا ترمی گردد.
برعکس به هر میزان که از دامنه وروشنی این چشم اندازها کاسته شود ونا امیدی در رسیدن به هدف بیشتر گردد و عناصر شادی وسرور از انسان دریغ گردیده و بجای آن نوحه وشیون جای گزین شود. مراسم عزا جای عید وشادی بگیرد . بازتاب های فردی واجتماعی منفی وکم رمق تر شده و میل به حرکت وپویائی اجتماعی کمتر و کمتر ترمی گردد .
سرنوشتی که امروز در دوزخ جمهوری اسلامی به آن گرفتار شده ایم.
گرفتار دربی شرمی حکومت اسلامی متکی بر عقاید مالیخولائی فردی که خود را مالک الرقاب ملت می داندو وامر بر حذف اعیاد و روزهای ملی که شادی آفرینند می دهد! تا قدر قدرتی خود را با قرار دادن تلخ ترین کلماتی چون امر به معروف و نهی از منکردر تقویم رسمی کشور که یاد آوربزرکترین جنایت رژیم اسلامی در حق آزادگان این سرزمین است !به رخ مردم بکشد.
تا حس زبونی وناتوانی یک ملت در برابرخود را بنمایش بگذارد .
عملی که نشان از خشم ونفرت خود شیفته ای است که بی اعتنائی بخش فرهیخته جامعه از استادان تا معلمان ،ازهنرمندان و ورزشکاران تا کارگران و کارمندان آگاه و نهایت نسل جوانی که حماسه مهسا را آفریده و تره برای او خرد نمی کنند! او را بمرز جنون کشانده است.
رهبری که مشروعیت مردمی از کف داده ! بگونه ای که دیوانه واربرهر آن چه که ملی ،مردمی و در ارتباط با تاریخ ،فرهنگ وادب این سرزمین است !هجوم آورده وکمر به نابودی آن ها بسته است.هجوم به هر آن چه که ارزش ملی است .خاک در چشم مردم بپاشد و یاد آوری کند که قدرتی فرا تر از من نیست.
آیا حداقل برای یک بار هم که شده در توان ما نیست که بدور از گروه گرائی و منیت های فردی ،در یک حرکت فرا گیر و جمعی به مقابله با این هجوم سازمان یافته !برخیزیم و یک صدا همبستگی خود را در دفاع از ارزشهای ملی مان نشان دهیم؟ ارزشهائی که متعلق به همه ماست .بدون نسبت دادن به این وآن !بدون اما واگر!
برگرفته از ایران گلوبال