qaraمهرداد خردمند پارسی

پیشگفتار
زمانی دین و باور پرانمون(پرادایم) چیره در حوزه اندیشه و دانش انسان شد و دینگرایان کوشش کردند که فلسفه را کنار بزنند و زندگانی شهرنشینی را زیر سلطه باور دینی خود برای منافع درآورند و این دشمنی با فلسفه و دشمنی ادیان با همدیگرهمچنان ادامه دارد. در همین راستایِ باور بود که تازیان چپاولگر پس از اسلام، غیرعرب را عجم می نامیدند و به کسی نسبت می‎دادند که نتواند فصيح عربی سخن بگويد و از دید تازیان آن شخص لال، زبان بسته، گنگ يا بي‌عقل بود! این نادانان نمی دانستند که روزگاری یک عجم ایرانی بنام سیبویه شیرازی دستور زبان عربی را به نگارش درآورد و «الکتاب» وی از مهمترین بن مایه و مراجع برای آموزش درست زبان عربی است.

بیگمان این مسلمانان بی خرد تازه به دوران رسیده با چنین باور لگام گسیخته ای نمی توانستند از این ملت ها و گنجینه دانشی آنها با خرد محوری چیزی بیآموزند و این عاملی در کتاب سوزی آنها بود. بد تر از همه برتری خواهی تازیان بر ملت های شکست خورده و تازه مسلمانان بود. «موالی» یا مسلمانان غیر عرب به عنوان اشخاص مسلمان جامعه اسلامی، همان حقوق و امتیازاتی را می‌خواستند که همکیشان عربشان از آن برخوردار بودند، ولی شمار آنها زیاد شده بود و تازیان نمی خواستند به آنها این حق را بدهند، چون از مقدار باژ(جزیه) برای فرمانروایان اسلامی کم می گشت. جرجی زیدان می گوید، اعراب با «موالی» درحقیقت بعنوان شهروندان درجه‌دویم در جامعه‎ی اسلامی آن روزگار رفتار می کردند. اگرچه تحقیر آنها و مردم غیرعرب از دوران پیش از بنی امیه آغاز شده بود، ولی در زمان حکومت آنان شدت یافت؛ زیرا تازیان خود را بالاتر از دیگران می‌پنداشتند و می‌گفتند: «ما نه تنها شما را از بردگی و اسارت آزاد ساختیم، بلکه از پلیدی و کفر و شرک نجات داده، مسلمان کردیم و همین کافی است که از شما برتر باشیم»(رایانه)! این فاجعه در گذر زمان بود که تازیان باور اسلامی را با خشونت جانشین خرد کردند و برای شخص باورمند برای اجرای دستورهای ستمگرانه مذهبی، وجدان انسانی و نوع دوستی و خردمندی را از او گرفتند و او را به یک عامل تولید باور ناروا و برتری خواهی با خشونت و کشتار دگرگون نمودند. این برعکس گفته آنها به اسارت کشیدن تن و روان انسان و نه آزادی بود. ای کاش که این رخداد صورت نمی گرفت و ما دین اجدادی و اخلاق خودمان را نگه می داشتیم و بیگمان دنیای امروز وضع بهتری داشت. همین برداشت غیر منطقی سپس بدست مسیحیان بر ضد غیر مسیحیان و بومیان "وحشی" با استعمار بکار برده شد. به روند ستم و برتری خواهی و مقاومت در برابر آن می پردازیم.
مقاومت فرهنگ ایرانی
برای هر کنشی، واکنشی هست و در مقابل برتری خواهی تازی، جنبش شعوبیه( واژه از سده 2-3 بکار برده شد) یا «اهل تسویه= برابری» و سپس «اهل تفضیل= برتری» در برخورد به پندار آنها به میدان آمدند ولی بیشتر اهل عافیت طلبی برای ماندگاری گشتند. به‌تدریج به همان عافیت طلبی و انطباق به شرایط نو، یعنی رضایت دادن به حاکمیت عربی و دین نو رو آوردند که در خود ایران شاهدش بودیم. نمونه دو خانواده بزرگ منطقه یعنی برمکیان بلخ و سامانیان بلخ و سمرقند در پیروی از حاکمان عرب و حمایت از شورش ابومسلم بر علیه امویان و به نفع عباسیان نمونه روشن این دوراندیشی و رفتار «عمل‌گرایانه» آنان است(ع. جوادی). این روش به پیروزی قطعی تا کنون نرسیده و این عافیت طلبی در کنار تقیه همچنان ادامه دارد. باری، بشار طخارستانی از پیشوایان « اهل تفضیل» بود و به ایرانی بودن افتخار می کرد و عجم را بر عرب برتری می داد. در عهد خلیفه مهدی عباسی، او را متهم به زندقه(بی دینی) کردند، بشار دستگیر و محکوم به تازیانه شد، و سپس او را در باتلاقی انداختند.
مهتران اسلامی و ایرانی
نخبگان و مسلمان اندیشمند در حوزه فقه و اندیشدن اسلامی، دو دبستان معتزله و اشاعره را تشکیل دادند که هر دو ضد فلسفه بودند و اشاعره کاربرد خرد(عقل) را برای امور الهی جایز نمی دانستند. برعکس آنها معتزله در تعارض حدیث با خرد، سوی خرد را می گرفتند. نخبگان ایرانی در آن فضای یاس و ناامیدی به این نتیجه رسیدند که مبارزه با باور بدون پرورش وجدان پاکیزه و خرد امکان پذیر نیست. در دبستان فرهنگ ایرانی کم کم در برابر اشاعره فرهیختگان، مهتران و سخنگویان وجدان ایرانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی ... در دوران نوزایی (سده 3-5) و پس از آن با خردمحوری و عشق و متاثر از فلسفه معتزله و جنبش شعوبیه پیشگام مبارزه فلسفی و روانی با این ستم و نادانی و بی خردی شدند(اسلامی ندوشن). نمونه ای از برخورد فرهیختگان ایرانی این گونه بود. سعدی از بینش گوهر انسانی و به زبان امروزی از دید فرگشتی می گوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند// که در آفرینش ز یک گوهرند و فردوسی که بگفته صفا، رافضی نامیده شدنش را نتیجه‎ی شعوبی بودنش می داند، فلسفه ای پیشکش خردمندان نمود که در آن کوشش برای آشتی دین با فلسفه مانند فارابی نبود. او خردگرایی را برای رستگاری با سنت معتزله توصیه می‎کرد، و می گوید: خرد رهنمای و خرد دلگشای// خرد دست گیرد به هر دو سرای. او خوب می دانست که اگر وجدان داشته باشی و خردمندانه به سرای دیگر بیندیشی، به نتیجه خیام خواهی رسید که می گوید، "اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من" یا، آنان که محیط فضل و آداب شدند// در جمع کمال شمع اصحاب شدند// ره زین شب تاریک نبردند برون// گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند. برای فردوسی فرهیخته افسانه پیامبران بیرون از این برداشت نبود. حافظ بر خلاف افتخار تازیان به داستان های سربریدن یهودیان مانند کاری که علی ابن ابی طالب با دستور محمد ابن عبدالله انجام داد، توصیه عشق نمود و می گوید، در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست// ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس// ما قصه‎ی سکندر و دارا نخوانده‌ایم// از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس. و مولانا برای گذشتن از سطح راضی کردن نیازهای غریزی برای زیست و تولید مثل در سطح جانوری که تازیان تشنه برای سیرکردن و کامجویی تن با تنفر دلخراش بودند، می گوید: بی عشق نشاط و طرب افزون نشود// بی عشق وجود، خوب و موزون نشود.
شوربختانه در فضای اسلامگرایی سخنان فرزانگان ایرانی شنیده نشد و ستیز باور با خرد و فلسفه در دنیای اسلامی تا به امروز ادامه دارد. غزالی در راستای اندیشه معتزلی میاندار مخالف سرسخت "عقل فلسفی" در مدرسه های اسلامی گشت! به گفته ناصرخسرو، غزالی، زکریای رازی که به نبوت باور نداشت را ملحد نامیده و فارابی و پورسینا را تکفیر نمود و در پایان عمر که شاید از کرده خود پشیمان شده باشد، از مدرسه فرار کرد و عارف شد(زرین کوب)!
با حمله مغول و تیمور و با کشتار و ویرانی های دلخراشی که به بار آوردند، مردم بی پشت و پناه با نسل کشی تنها به ماندگاری و تولید مثل فکر می کردند. توصیف این قتل و غارت مغول از زبان تاریخ جهانگشای اینگونه است :«...هر شهری و هر دیهی را چند نوبت کُشش و غارت کردند و سالها آن تشویش برداشت و هنوز تا رستخیز اگر توالد و تناسل باشد غلبه مردم به عشر آنچه بوده است نخواهد رسید و آن اخبار از آثار اطلال(ویرانی ها) و دمن(جایگاه خاکروبه) توان شناخت که روزگار عمل خود بر ایوان‌ها چگونه نگاشته است ». در چنین زمانی خردگرایی، فلسفه، انسان دوستی، عشق امکان بروز و رشد پیدا نمیکند. تا دوران نو در ایران صحنه در گزینش فرقه های دینی و تبارهای ترک با زد و خورد برای فرمانروایی بوئ و بیگانگان و استعمارگران از این واقعیت در جامعه ای که وجدان ناتوان و باور لجام گسیخته یکه تازی می‎کند، بیشترین استفاده را نموده اند. به گفته جوادی، «دین از پشت سر شمشیر آمده» یعنی جنگ راه سازش، تسلیم و بالاخره ایمان را باز کرده‌ است.
باری، دولتمردان کاردان ایرانی با بکارگرفتن فرهنگ ایرانی و تصوف که به باور شیمنیسم ترک، مغول و تاتار همخوانی داشت، توانستند خشونت آنها را نرم کنند و سبب شدند که ترکان از راه خدمت ارتشی از زندگانی بیابان گردی به یکجا نشینی همراه با فرهنگ ایرانی مسلمان شوند و «ترکمن» نام گرفتند و در دنیای اسلامی وارد گشتند(جوادی). ترکان در این مسیر پیشرفت زیادی نمودند و به حکومت و بنیاد سلسله های ترک تبار رسیدند و قدرت را از خلیفه ها با زور شمشیر گرفتند تا جائیکه امپراتوری عثمانی را پدید آوردند که یکی از بزرگترین و طولانی ترین امپراتوری های تاریخ انسانی شد. امپراتوری عثمانی در اوج قدرت خود (سده 16-17) سه قاره را در بر می گرفت و بخش هایی از جنوب شرقی اروپا، خاورمیانه و بیشتر شمال آفریقا را زیر کنترل درآورد و همآورد اروپا، روسیه و ایران گشت.
در ایران سلطان های ترک و مغول تباری مانند شاهرخ گورکانی و پسرش بایسنقر به فرمانروایی رسیدند که با آموزش شیفته فرهنگ ایرانی شدند و به علم، دانش و هنر خدمت شایانی نمودند. با گذر زمان همان آرمان و باور تورشمند اسلامی با دوری از فرهنگ ایرانی، فلسفه، خردگرایی و ایستادگی در برابر نوگرایی و روشنگری اروپایی پس از دوران نوزایی و با پا فشاری از دورن و بیرون با دستاویز اسلامی، سبب شدند که باور اسلام به پاشنه آشیل جهان اسلامی به ویژه با کمک انگلستان و اروپائیان دگرگون شود که همچنان زیان آن برای ما ادامه دارد و مسلمانان بیشتر از همه از آن رنج کشیده و زیان دیده اند. بسنده است که به خاورمیانه، هند، پاکستان و سوریه، اسرائیل، غزه ... و جنبش های بنیاد گرای اسلامی نگاهی بیندازیم. این تورش اسلامی بدون تورش مسیحی صورت نگرفت.
تورش مسیحی
تورش دینی ویژه اسلام نبود و مسیحیت و یهودیت نیز در آن سهم بسزایی داشته اند. پیش از هنری هشتم، مسیحیان و دستگاه پوپی با کشتار دینی با جنگ صلیبی اتش بیار خشونت مذهبی بودند. آنها در جنگ با عثمانی و رشد استعمار و سرزمین ربایی و بدرفتاری با مردم غیر مسیحیِ مستعمره ها به یک آرمان و دستاویز یا "فرمان" مذهبی نیاز داشتند و آن را پوپ برایشان صادر کرد. میلر و دیگران سیاست اکتشاف سرزمین های دیگر را به "فرمان موقت"(Dum Diversas) پاپ نیکلاس پنجم در سال 1452 می رسانند که به قدرت‌های گوناگون اروپایی پروانه ‌داد تا سرزمین‌های غیر مسیحی را تسخیر کنند. او به آفونسو پنجم پادشاه پرتغال پروانه داد تا "ساراسین ها و مشرکان و سایر کافران و دشمنان مسیح را مطیع کند و مردم آنها را به جایگاه بردگی همیشگی تقلیل دهد و اموال و زمین آنها را به مالکیت برای استفاده خود و جانشینان خود و پادشاهان پرتغال درآورد. در سال 1455، پاپ نیکلاس پنجم، فرمان رومی(Romanus Pontifex)، صادر کرد، که قدرت پرتغال را برای تسخیر سرزمین های کافران و مشرکان برای مسیحی کردن و "رستگاری آنها" به منظور "آمرزش ... روحشان" بعنوان خویشکاری هر مسیحی، توصیه کرد! همچنین به پرتغال حق ویژه برای فتح در غرب آفریقا و بازرگانی با ساراسین ها و کافران در مناطق تعیین شده، اعطا کرد. یک سال پس از کشف قاره تازه در سال 1493 پاپ الکساندر ششم فرمان پاپی به نام " Inter Caetera" صادر کرد که در آن به اسپانیا و پرتغال اجازه داد تا قاره آمریکا و مردم بومی آن را به عنوان رعیت استعمار کنند. این فرمان حقوق اسپانیا و پرتغال برای استعمار، تغییر مذهب و بردگی را تأیید کرد(صدای مردم بومی). در این رفتار جایی از خرد و وجدان انسانی آشکار نیست و آنچه هست، پتیارگی نژاد پرستانه همراه با مسیحیت "روحانی" است.
سخن پایانی
در دوران استعمار و رشد امپراتوری عثمانی درگیری های منطقه ای و گاه اتحاد بین حکومت های محلی ترابزون، سلسله آق‌قویونلو(گوسفند سفید)، سلسله قراقویونلو(گوسفند سیاه)، و دورتر با ونیز و اروپا برای منافع همراه با آرمان مسیحیت، سنی، شیعه و تصوف و بکاربردن توپخانه برای جنگ، منطقه را بیشتر با بحران روبرو کرد. در چنین زمانی حکومت صفویه حاصل این درگیری ها و کاروکردارها بود و بنیاد حکومت شیعه صفوی در ایران با نیروی قزلباش آناتولی پدید آمد و نتیجه آن یکپارچه شدن ایران پس از دوران ساسانیان با دین شیعه گشت که این با برنامه و خواست ملی و ایرانگرایی مستقیم صوفیان صفوی نبود. اندیشه قزلباش ها مخلوطی از شیمنیسم و تصوف بر بستر جهاد اسلامی قرار داشت. عرفان، یک مکتب فکری و فلسفی متعالی برای شناخت «حقایق امور» از طریق اشراق و کشف و شهود است، شیمنیسم که سعی بر ارتباط با عالم مینوی یا ارواح و شناخت آن عوالم به واسطه‎ی خلسه و شهود دارد می‎تواند بهترین نمونه‎ی یک مکتب تصوف باشد(رایانه). این نزدیکی بینش سبب شد که یک فرد شمن باور که به روش مرید و مردادی خو گرفته مانند یک فرد جهادی رفتار کند و «نه تنها از کیفر آخرت از کشتن انسان ها در زمان حیات خود نمی ترسد، بلکه تصور می کند که او در این دنیا هر قدر انسان های بیشتری کشته باشد، در زندگی پس از مرگ وضع بهتری خواهد داشت»(ع. جوادی). فساد اخلاقی با زور مانند لواط گری شرآبخواری بین قزلباش ها رواج داشت.
باری نیرو گرفتن دودمان صفوی نتیجه حدود ۲۰۰ سال تبلیغات فرهنگ شمنیسم- صوفیانه ترک منطقه بود. اگر به این نکته دقت شود که شاه اسماعیل در زمان تاجگذاری در تبریز تنها ۱۴ سال داشت، نقش و اهمیت این گذشته بیشتر نمایان می گردد. و این زمان برای جا افتادن فرقه تازه به ویژه با خشونت و کشتار معمولی است. باور قزلباشان به این نوع از تصوف تا پیش از پادشاهی شاه عباس مهم‌ترین عامل نیرومندی صفویه بود. قزلباشان تا پیش از جنگ چالدران نیروی خدا گونه برای شاه اسماعیل یکم قایل بودند، باوری که با شکست در این جنگ رو به سستی نهاد. با شاه عباس صوفی گری قزلباشی جای خود را به دستگاه روحانیت شیعه و ارتش بدست سپاه شاهسوند افتاد و پیروی از آخوندهای شیعه جایگزین پیران قزلباش گردیدند و قدرت دینی بدست شیخ الاسلام ها افتاد. این شرایط از دید انگلستان نه تنها پنهان نماند، بلکه در بوجود آوردن آن نقش بزرگی داشتند تا در خاور عثمانی حریف قابل چالشی به صحنه بیاید. برای این هدف دستگاه جاسوسی در کنار دستگاه ارتشی کوشا شدند. به آن بیشتر می پردازیم.

trabuzan

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید