اصغر نصرتی (چهره)
مقدمه
آری میدانم که شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» را تغییر دادهام. اما مگر در جهان امروز همه چیز وارونه نشده است؟ حال که هرکس حرف دلش را به بهانهی عدالتخواهی، ایران گرایی و آزادیطلبی میزند، بگذارید من هم حرف دلم را اینگونه و شایدم وارونه بزنم.
خیزش «زن، زندگی، آزادی» که امید بسیار بردل و جان و زبان تحولخواهان ایرانی بخشیده بود، به دلایل مختلف چون آتشی به زیرخاکستر رفت. شاید روزی دوباره شعله ور گردد و بساط این رژیم را از ریشه برکند. اما چرا این خیزش نتوانست به تحولی بنیادی منجر شود؟
با نگاه خُرد می توانیم این و آن را محکوم کنیم. رضا پهلوی را به محاکمه بکشیم، حامد اسماعیلون را به دار و مسیح علی نژاد را به تبعید بفرستیم. و چه بسا بسیاری را از عرصهی سیاست اخراج کنیم. می توانیم عَلم «ایران گرایی» را روزی صدبار بر سر «پنجاههفتی ها» بکوبیم تا شب سر به آسودگی بر بالش گذاریم و خواب خوش برپایی بارگاه سلطنت را ببینیم. میتوانیم هرجا که چپ دیدم به او «چپ» بنگریم. میتوانیم سلطنت و رضا پهلوی را روغن ریخته بر زمین دانسته و شایستهی نذر جنبش بدانیم و دیگر هیچ. اما اینها همه خُردگرایی یا خرده خرده دیدن «ماست»! میتوانیم آنقدر پیرامون خویش را رنده کنیم تا خودمان هم به ذرهای بدل شویم. اما با این کنش و واکنش ها هم هنوز نگاهی خُرد به ماجرای کلان سیاست است. اینگونه فیل درشت اندام ِجهان سیاست را فقط در تاریکی لمس کرده ایم و به غفلت از اندام یک کلییت سخن گفته ایم؛
خاورمیانه که ایران ما هم در آن قرار دارد، سخت حلقهی به هم پیوسته ای است. از همین روی سرنوشت مشترکی هم خواهد داشت. صلح یا جنگ، فقر یا ثروت، دموکراسی یا دیکتاتوری شاخصهایی هستند که در این منطقه همواره در جنگ ناگزیر با هم هستند. این وضع تنها حاصل بیتدبیری مردمان و سیاستورزان این منطقه نیست. حتی به خاطر دین اسلام هم نیست. بخش بزرگی از آن حاصل آرزو و تصمیم کشورهای ثروتمند جهان است. کشورهای ثروتمند از چین تا روسیه از آلمان تا امریکا و انگلیس … هرگز تمایلی به برپایی صلح و دموکراسی و ثروت در این منطقه ندارند. اگر چنین تمایلی میبود، نباید پیش از این با تبر به جان جوانه های دموکراسی یا چشماندازه های امیدبخش در خاورمیانه میافتادند. اینها فقط و فقط دنبال منافع آنی و دراز مدت خویش هستند. غرب اگر میخواست خاورمیانه از وضع فعلی بیرون بیاید طرحی بسان «مارشال» را هم نثار این منطقه میکرد. تا فقر و ناامیدی سبب انقلاب های بیانتها و مهاجرت های بزرگ و سرکوبهای مکرر در خاورمیانه نشود. یک لحظه با خود بیندیشیم اگر خاورمیانه و آفریقا و آسیای دور و نزدیک همگی میتوانستند از منافع خود به اندازهی غرب دفاع کنند، چگونه غرب میتوانست در ثروتاندوزی اینهمه موفق باشد؟ یک لحظه فرض کنیم که اگر اینهمه تسلیحات همین آلمان که من در آن زندگی میکنم، به خاورمیانه سرازیر نمیشد، اینهمه جنگ و آدم کشی چگونه میسر میشد. حال غرب چه نفعی دارد که دنبال «زن زندگی آزادی» ما باشد؟ برای همین سرنوشت زن زندگی و آزادی هم در گروه همین نگاه وسیع به شطرنج بزگ جهانی است.
جنگ روسیه با اوکراین
حملهی روسیه توانست غرب را با همه قوا به جانبداری از اوکراین بکشاند و آنچه پیش از این در خفا میکرد حال علنی کند. پس آتش جنگ شعله ورتر شد و توجه غرب بیشتر متوجه روسیه گشت و جنبش ما در سایه بیشتری قرار گرفت. از دیگر سو نیرو های ما ایرانی ها هم بیشتر متوجه این جنگ شد. به طوری که بسیاری از نیروهای راست وطنی تجمع غرب برای سرکوب روسیه را مساوی با سرنگونی زودرس رژیم خمینی دانستند. طولانی شدن جنگ این خُردنگری را به سخره گرفت/ گرچه غرب هزینه بسیار کرد و روسیه در باتلاق جنگ بیشتر فرو رفت، اما رژیم خمینی سرنگون نشد. تازه هدف سرنگونی برای ما هم در سایه ماند.
چرا که اگر حمله روسیه به اوکراین احمقانه بود، باور به سرکوب روسیه آنهم به این زودیها احمقانه تر است. بماند که حتی اگر روسیه در باتلاق این جنگ درمانده شود و کاملن از پای درآید، باز هزینهی این سوی جنگ برای غرب هم سرسام آور خواهد بود. یک نگاهی گذرا به همین مدت از جنگ بیندازیم تا از فاجعه در راه باخبر شویم. وضع اقتصاد آلمان و گرانی و بالا رفتن فقر در این کشور تازه سر کوه یخی ست که در پی فردا جنگ از کُل کوه یخ رونمایی خواهد کرد. استرس، اضطراب، نگرانی و ناامیدی در همین کشور قدرتمند و ثروتمند موج میزند. دیر یا زود لبخند ملیح هواداران جنگ جای خود را به غمی عمیق خواهد داد. تازه فراموش نکنیم که در امریکا هم که از دور دستی بر آتش دارد، وضع بهتر نیست. اگر چه بیشتر هزینهی جنگ با روسیه را از سفرهی اروپا خرج میکند.
اما از همه این ها که بگذریم مهمترین فتنهی جنگ روسیه با اوکراین نصیب ما ایرانی ها شد. از یک سو آنقدر هیاهوی دخالت ایران در جنگ اوکراین را بالا بردیم تا توهم جنگ غرب با حکومت ایران را جدی بگیریم. تا اساسا از جنبش درون کشور و نیروی خودمان غافل بشویم. اینگونه بود که جنگ حیدری- نعمتی میان خودمان از جنگ روسیه با اوکراین عمیقتر شد. برخی چنان بر سر دفاع مشروع غرب از اوکراین پیش رفتند که حمله غرب به ایران را واجب کفایی دانستند: ”غرب باید به جمهوری اسلامی نشان دهد که „یک من ماست چقدر کره دارد”! غافل از اینکه در این „نشان دادن غرب” آتشی نهفته است که دامن مردم را بیشتر از سران حکومت خواهد سوزاند. غرب اما زیرکتر از آن بود که پیرو خُردنگری ما باشد. برای همین صورتحساب همراهی حکومت ایران با روسیه و چندتا بدهی عقب افتاده ی دیگر رزیم را یکجا تسویه کرد. باز هم سر مردم بی کلاه ماند و جنبش رهایی بخش مردم ایران در هوا معلق و خیزش „زن زندگی آزاری” فروکش چشمگیری کرد.
جنگ اسرائیل با حماس
من هنوز نمیدانم حماس بر اساس کدام منطق جنگی حمله به اسرائیل را انجام داده و شماری را کشته و شماری را هم به گروگان گرفته است. این را از این روی میگویم که چنین عملی از پیش، با توجه به موقعیت حماس و اسرئیل و نوار غزه، روشن بود و چه بسا از حمله روسیه به اوکراین احمقانه تر. چراکه انگیزه و علت و فلسفهی اقدام هرچه باشد، باید سرانجام عمل نیز پیشاپیش محاسبه شود وگرنه احمقانه است. بیشک در این نگاه من جنبهی اخلاقی و واژه هایی چون تجاوز و ترور لحاظ نشده است. چون میدانم این واژه ها در سیاست مدتهاست که توسط رهبران جهان دستمالی و بیارزش شدهاند. غرب هر وقت دلش خواسته گروهی را تروریست و تجاوزکار دانسته و به موقع هم این لکهی ننگ را از دامن همان گروه زدوده است! داستان مجاهدین وطنی و مجاهدین افغانستانی جلوی چشمان ماست و نیاز به فکر کردن هم ندارد. اگر دلتان خواست کمی وسیعتر بنگرید به سرنوشت پ کا کا ی کردستان ترکیه و رهبرش اوجلان بیندیشید. باز اگر واقعن میخواهید تاریخ را تورق کنید به چگونگی ترورهایی که در فلسطین دیروز رخ داد تا سبب شود نامش اسرئیل امروز گردد، بنگرید! حالا از فتنه گریهای انگلیس و تحریک گروه های دیروز و حاکمان امروز عربستان به ترور در امپراطوری عثمان میگذریم.
به هر صورت حماس با این کار خود جنگی را به مردم فلسطین و به خصوص نوار غزه تحمیل کرد که عواقب آن به مراتب از ظلم و ستم پیشین اسرائیل به مردم فلسطین مهیبتر خواهد بود. با توجه به این که دولت فعلی اسرائیل دست راستیتر را از هر وقت دیگر است. افراطیون یهودی چنان به وسعت اسرئیل بزرگ میاندیشند که اگر فرصت و قدرت بیشتری میداشتند، عربهای منطقه که هیچ، حتی سرزمین سرخپوستهای دیروز آمریکا را هم بخشی از کاشانهی اجدادی خود میدانستند. چرا که آنها ابریشم یهودی را متفاوت تر از همه نخ های دنیا میدانند. به همین خاطر هم اسرائیل خود را بدهکار معیار هیچ „کارخانهی ریسندگی” جهانی نمیداند. حال میخواهد این کارخانه سازمان ملل باشد یا اتحادیه اعراب، نهادهای حقوق بشری باشد یا حتی امریکای هم پیمان دیرینهاش. معنای بشر در نزد بسیاری از حاکمان اسرائیل همانا فقط خودشان هستند و باقی تخلفات خلقت! باز فراموش نکنیم که اسرائیل همواره از „تنگی جای زندگی” برای یهودیان کشورش „رنج” برده است. جمعیت اسرائیل توسط مهاجرین هر ساله افزایش مییابد و این کشور باید به نحوی توسعه زیست یهودی های کشور را با آسایش بیشتری همراه کند. به هر حال بازگشت «قوم یهود به سرزمین اجدای” نمیتواند متوقف شود و از آسایش لازم برخوردار نباشد. باید به لشگر یهودیهای از بلوک شرق سابق سرازیر شده به کشور اسرائیل، چاره ای اندیشید. شوربختانه به این ایده و نظر یهودی ها سالهاست چنان جنبه ایدئولوژیک بخشیده اند و با هزار سند بوده و جعل شده برج سرزمین اجدادی یهود را استوار کرده اند که حالا بدان یک صورت „آثار باستانی” مقدس داده اند و مو لای درزش هم نمیرود. تازه اگر هم برود برخی از دوستان ایرانی این سوی آبها به هر بهانه هم شده، درز این نوع تفکرات را با فلسفهی «ایرانگرایی» پُر میکنند. به هر صورت خوبیت هم ندارد، وقتی کوروش بزرگ یکبار قوم یهود را نجات داده حالا نوادگان خلفش آن را دوباره تکرار نکنند.
اما اینها همه چه ربطی به خیزش «زن زندگی آزادی» ما دارد؟ این جنگ هم سبب شد باز جنبش درون کشور دچار پریشانی شود و حکومت بسان دوران جنگ با عراق همه را وادار به عقبنشینی کند و مدام فریاد وا مصیبتا بزند و از یک سو لشکر حمله به اسرئیل را تبلیغ کند و از دیگر سو مخالفین را جاسوس اسرئیل بداند. برای همین هم کشته شدن دختران ایرانی توسط نیروهای „خودسر” و „بی سر” (احمق) به بهانه حجاب در مترو و خیابان زیر آوار غزه و ظلم به فلسیطنیها مدفون میشود.
زیرا باز جنگ حیدری - نعمتی میان ما مخالفین رژیم سرباز میکند و وظیفهی دفاع از این سوی یا آن سوی جنگ را به عهده میگیریم. جنگ آنها میشود مشغلهی ما و باز غفلت از داخل کشور. انگار جنگ فقط برای خمینی یک نعمت نبود! برای ما هم آرام آرام به یک نعمت پنهان تبدیل شده تا به جان هم بیفتیم. به طوری که واکنش شماری از مخالفین رژیم نسبت به این جنگ چنان پرحرارت بود که کارشان به آدرسیابی „سر مار” کشیده شد! آنگار نه انگار که اسرائیل پیش از اینها آدرس را به حافظه سپرده است!
بازگشت به موضوع
در یکی از برنامههای شبکه-سایت ایران گلوبال آقای کیانوش توکلی جنگ اسرائیل و حماس را توطئهی روسیه دانست تا توجه غرب از جنگ خود با اوکرائین را منحرف کند! حتی دیشب دوستی انفجار هواپیمای اوکرائین توسط رژیم را به منظور توقف احتمالی جنگ میان ایران و امریکا دانست. راستش من مدرکی برای قضاوت نهایی در این رابطه ندارم. اما اگر این „توطئه”ها پنج درصد هم درست باشد، همه ما در این میانه با جنگ حیدری - نعمتی میان خودمان غافل از اصل ماجرا شده ایم و باز خشت این و آن را لگد کرده ایم! (؟)
اما اصل موضوع مهم همان است که در بالا بدان اشاره کردم؛ خاورمیانه حلقهی طلسمشده پیوستهای است. بدون نسخهی منطقه شمول هرگز این منطقه روی صلح و آبادی و آزادی را نخواهد دید.
آیا ایران بدون طرح بزرگ خاورمیانه میتواند به صلح و آزادی و دموکراسی برسد. پاسخ دل من منفی ست، اما در این ناامیدی یک زنهار جدی هم نهفته است: نیروی خودمان را با جنگهای میان خودمان هدر ندهیم تا اگر فرصتی پیش آمد، توان برپایی بنای آزادی را داشته باشیم و آنقدر با خود نجنگیم تا مبادا جنگ ستیزی بخشی ازخُلق و خوی ما گردد.
اگر «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» شعاری ست که حکومت را به چالش میکشد، باید «نه اوکراین نه اسرائیل»، «نه روسیه و نه فلسطین» هم ما را به چالش بکشد. نباید خودمان هم مشغول روغنکاری چرخدندههای جنگ اوکراين و اسرائیل باشیم. از این هواداریها جان جنبش سیاسی ما گرمتر نمیشود. و کمکی هم به صلح نکرده ایم. تازه حکومتها همواره به موقع و هوشمندانهتر از ما „عقب نشینی قهرمانانه” می کنند. آنوقت باز سر ما بی کلاه می ماند!
فراموش نکنیم جنگ میان اسرائیل و فلسطین پیش از برپایی حکومت نکنبت اسلامی بوده است. همانطور که جنگ میان غرب با روسیه/شوروی هم ربطی به کاربرد پهبادهای ایرانی در این جنگ ندارد. پس برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی امید بر زرادخانهی غرب بستن نه صلحی برای کشور ما و نه برای منطقه میآورد.
رژیم ایران قانون دغلکاری سیاست جهانی را به خوبی آموخته و آن را هم رعایت میکند، پس باید برای سرنگونی آن قانون بازی را برهم زد. منافع ما نه در هواداری از غرب نهفته است و نه دشمنی با شرق! این بازی برندهای ندارد. منافع ما تنها و تنها از راه اتحاد نیروی مردمی تامین میشود و سرنگونی این رژیم را ممکن میسازد و تنها در پی این اتحاد و پیروزی است که غرب و شرق را مجبور به پذیرش وضعیت جدید آینده میکند.
برگرفته از ایران گلوبال