احمد پورمندی
اندک زمانی پس از تهاجم شبهنظامیان حماس به خاک اسرائیل و گشودن آتش به روی شهروندان بیدفاع و ناباور برخی از مناطق مرزی این کشور، مقامات دولتهای آمریکا و اسرائیل اعلام کردند که هیچ شاهدی دال بر دست داشتن جمهوری اسلامی در این حمله وجود ندارد و آنها متقاعد شدهاند که تهران در این ماجرا دخیل نبوده است. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که اثبات عدم شرکت جمهوری اسلامی، به مراتب دشوارتر از باور به دست داشتن خامنهای در این حمله نسبتا گسترده بوده است!
اگر در آمریکا و اسرائیل ارادهای برای به میان کشیدن پای جمهوری اسلامی وجود میداشت، بیش از یک دوجین سند «رسانهپسند» روی میز کار بایدن و نتانیاهو قرار داشت و متقاعد کردن افکار عمومی جهانی به دست داشتن فقها در این جنایت، کار دشواری نبود. این همه بر این فرضیه دلالت دارد که حذف هماهنگ و با عجلهی نام جمهوری اسلامی از لیست متهمان، اقدامی سیاسی و هدفمند بوده است که با هشدار بسیار جدی بایدن به ج.ا. و اعزام رزمناوهای آمریکایی به آبهای منطقه تکمیل شده است.
خط زدن اسم جمهوری اسلامی و هشدار بایدن، حاوی این پیام به ج.ا. بود که حاضریم همه آنچه را تا امروز در ستیز با اسرائیل و تقویت حزبالله، حماس و جهاد اسلامی انجام دادهاید، تا اطلاع ثانوی، نادیده بگیریم، اما از امروز دست از پا خطا نکنید!
پیام بایدن در تهران به خوبی شنیده شد و خامنهای به فاصله اندکی اعلام داشت که اگرچه شانه و بازوی تروریستهای حماس و جهاد را میبوسد، اما او در این ماجرا نقشی نداشته است.
در ادامه جنگ و تکرار جنایتهای وسیع جنگی از سوی ارتش اسرائیل، خون مسلمانان و اعراب به جوش آمد و در سراسر جهان، صدها هزار نفر در مخالفت با بمبارانهای بیامان غیر نظامیان غزه بوسیله جنگندههای اسرائیلی، به خیابانها آمدند. روشن است که موضع جمهوری اسلامی نمیتوانست به یک اعلام برائت ساده محدود شود و از این جا به بعد، آشکار شد که خامنهای در تلهای گرفتار شده است و هیچ راهی برای خلاصی از آن ندارد.
یک ضلع این تله، در گسست کامل حکومت با مردم ایران به وجود أمده بود. گسستی که در آن مردم هر نوع موضعگیری، در هر زمینهای را عملا منوط به مخالفت با موضع حکومت کردهاند و در خشم از سالها لگدمال کردن پرچمهای آمریکا و اسرائیل، نه تنها در حمایت از فلسطین به خیابان نمیآیند، بلکه از حواله کردن پرچم فلسطین به ناکجای حکومت هم ابایی ندارند.
ضلع دیگر تله را بایدن و نتانیاهو با برخورد حساب شده اخیر به وجود أوردهاند. خامنهای که صدها میلیارد دلار از ثروتهای ایران را خرج تغذیه هلال شیعه، ایجاد «عمق استراتژیک» در خاک همسایگان مسلمان و سازماندهی ارتشهای نیابتی کرده بود، حالا در مقابل یک تصمیم بزرگ قرار گرفته است:
اگر از ترس مردم ایران، بایدن و نتانیاهو، در مقابل فاجعه غزه فقط تماشاچی بماند، چه پاسخی به ایرانیان، حزباللهیهای داخل، نیابتیها و افکار عمومی مردم کشورهای اسلامی خواهد داشت و اگر به رغم همه مخاطرات و آمادگی نسبی افکار عمومی در غرب برای «زدن سر مار»، پیام بایدن را نشنیده بگیرد، آیا حکومتش را درگیر جنگی ویرانگر نخواهد کرد؟ جنگی که از سوی ملت ایران هرگز پشتیبانی نخواهد شد، اما در سوی مقابل از پشتیبانی و مشروعیت وسیع در افکار عمومی برخوردار است، چه سرنوشتی را برای امالقرا اسلام رقم خواهد زد؟
اگر پراگماتیسم سنتی روحانیت شیعه به داد خامنهای نرسد و او باور نکند که بازی را باخته است و کمترین بهای رهایی از تله مرگ، سبک کردن کشتی نظام و به دریا ریختن «عمق استراتژیک» و همه مخلفات آن است، آنگاه ایران در معرض خطر بزرگ ناشی از آخرین جنون دیکتاتور قرار خواهد گرفت.
به نظر میرسد اتاقهای فکری که این بازی بزرگ را طراحی کرده و آن را مدیریت میکنند، خامنهای را گام به گام به سمت اتخاذ تصمیم سخت پیش میرانند. تا اینجای کار، عملیات ایذایی کماثر علیه تاسیسات آمریکایی و برگزاری شوهای مسخره از نوع سفر عاشقان فلسطین با پراید به مرز خسروی، تنها استیصال دیکتاتور را به نمایش میگذارند.
اگر این فرضیه هر روز تقویتشونده را نادیده بگیریم که حمله حماس به خاک اسرایئل چندان غافلگیر کننده هم نبود و در کنار سطوح پیدا، لایههای ناپیدایی هم در شکل دادن به فاجعه نقش داشتهاند، اما نمیتوانیم تهدیدات نتانیاهو در مورد تصمیم به ایجاد خاورمیانه جدید و هشدارهای پادشاه اردن در مورد خطراتی که تمام منطقه را تهدید میکنند را نشنیده بگیریم و تصور کنیم که به خامنهای اجازه داده خواهد شد بدون پرداخت بهای سنگین، از مخمصه خود ساخته، رها شود.
چه خامنهای برای ورود سنگین به درگیری تصمیم بگیرد و چه کشتی نظام را سبک کند، اوضاع کشور ما پایدار نخواهد ماند. مستقل از هر تصمیمی که سایر بازیگران بزرگ جهانی بگیرند، به نظر میرسد که فضا برای مردم ایران مساعدتر خواهد شد تا یک بار دیگر شانس خود را برای به دست گرفتن حاکمیت بر سر نوشت خویش امتحان کنند.
این شب سیاه آبستن طوفان است و شاید بازی بزرگ هنوز شروع نشده باشد.
برگرفته از ایران امروز