حقیقتجو
در این اوضاع آشفته غزه، گروگانگیری، آوارگی، کشت و کشتار مردم عادی، اگر از واکنشهای احساسی بگذریم و با خونسردی آنرا بررسی کنیم باید دید چه کسانی بازنده و چه کسانی برنده درازمدت این وقایع هستند. دو روند متفاوت که این درگیری میتواند در پیش گیرد را میتوان پیشبینی و سود و زیان سیاسی کشورهای مخالف را در این دو روند ارزیابی کرد. روند اول تشدید درگیری و گسترش یافتن جنگ در منطقه است و روند دیگر کاهش تدریجی تنشها و بازگشتن ثبات نسبی به منطقه است.
در روند گسترش جنگ و ادامه بیثباتی و بحران سیاسی، جمهوری اسلامی و روسیه، به دلایل مختلف، تنها دولتهائی هستند که از آن سود میبرند. با اینکه نابودی اسرائیل هدفی غیرمحتمل است و لی ادامه این بحران میتواند ضربه جدی به اسرائیل وارد کند و در این صورت جمهوری اسلامی میتواند مدعی پیروزی در این جنگ شود. ادامه و گسترش کارزار نظامی از سوئی به تشدید انزوای اسرائیل در دنیای عرب و افکار عمومی منجر شده و عادی ساختن رابطه این کشور با دولتهای عربی را مختل و ثبات و امنیت آنرا خدشهدار کند.
از سوی دیگر در شرایط کنونی هیچ دولتی بجز جمهوری اسلامی نابودی اسرائیل را هدف خود ندانسته و در نتیجه منافعی در وخیم شدن این درگیری ندارد. بطور عام دولتهای مستقر و با ثبات منافع خود را در ثبات روابط بینالمللی ارزیابی میکنند و از بحرانهای سیاسی که روابط آنها را با دنیای خارج مختل کند و از روال عادی اقتصادی و اجتماعی آنها جلوگیری کند گریزانند. بطور ویژه کشورهای عربی که جنگ با اسرائیل و درگیری در مسئله فلسطین را طی سالیان دراز تجربه کردهاند، تشدید مناقشه و عدم پذیرش اسرائیل به عنوان یک دولت مستقل و نفی موجودیت آنرا را به سود خود ارزیابی نمیکنند. این دولتها پیشرفت اقتصادی و رفاه مردم کشور خود و همچنین کاهش تضادهای ایدئولوژیک و فرهنگی و گرایشهای سیاسی افراطی را مهمترین عوامل در ثبات خود میدانند. همانطور که گرایش عمده به سیاست عادیسازی رابطه با اسرائیل نشان میدهد، آنها به درستی تشخیص دادهاند که منافع آنها نه در تضاد دائمی بلکه در عادی ساختن رابطه با اسرائیل و اولویت ندادن به مسئله فلسطین در روابط خارجی است.
تنها دولتهای جمهوری اسلامی و روسیه که اوضاع بینالمللی را به سود خود نمیدانند در صدد ایجاد آشوب و بهم زدن ثبات موجود هستند. دولت اسلامی که به دلایل ساختاری ناتوان از پیشرفت اقتصادی و تامین رفاه و آسایش مردم و مشروعیت سیاسی و فرهنگی و همچنین فاقد ثبات و مشروعیت در روابط خارجی است مقابله با این بیثباتی داخلی و خارجی را میخواهد با ایجاد بیثباتی در خارج از مرزها جبران کند. تصور جمهوری اسلامی این است که با شعلهور کردن آتش جنگ علیه اسرائیل و با درگیر کردن کشورهای عربی در این جنگ به انزوای خود پایان داده و خواهد توانست برای خود مشروعیت بین این کشورها ایجاد کند. از جنبه داخلی هم جمهوری اسلامی با دمیدن به شیپور جنگ و تهییج احساسات ضد اسرائیلی که بیش از چهل سال برای آن سرمایهگذاری کرده به تصور خود خواهد توانست حداقل بین طرفداراناش مشروعیت سیاسی خود را تثبیت کند. رژیم ایران در گزینش این اهداف دچار اشتباهات استراتژیک جدی شده است. اگر بخواهیم سخنان خامنهای را تکرار کنیم باید گفت روی اسب بازنده نابودی اسرائیل شرطبندی کرده است. دستیابی به این هدف با توجه به تضاد آن با منافع اکثریت قاطع دولتها در سطح جهانی امکان ناچیزی دارد. شکست رژیم در این هدف سبب متزلزل کردن موقعیت و ثبات آن در داخل و خارج خواهد شد.
از نظر موقعیت داخلی تهییج و بسیج طرفداران رژیم بر مبنای تبلیغ علیه اسرائیل به عنوان دولتی «جنایتکار»، «ضد بشر» و عناوین مشابه نیست که در تظاهرات ضد اسرائیلی خارج از ایران میتوان دید. این تبلیغات را سالهاست جمهوری اسلامی انجام داده و تاثیر خود را در انگیختن احساسات فعال ضد اسرائیلی از دست داده است. از این گذشته سرکوب مردم معترض در ایران که با اتکا به انواع خشونتهای ضد انسانی نظیر تیراندازی به مردم غیرمسلح انجام گرفته این نوع خشونتها و جنایات را در انظار و احساس حتی طرفداران خودش هم «عادی» ساخته است. از این رو آنچه طرفداران رژیم را به هیجان آورده و به پشتیبانی از مداخله در این جنگ واداشته وعده نابودی اسرائیل در آینده نزدیک است. به این ترتیب رژیم درواقع اعتبار سیاسی داخلی خود را به وعدهای مشروط کرده که در دستیابی به آن شکست خواهد خورد. در صورت این شکست، رژیم باید پاسخگوی افرادی باشد که بر محور این وعده بسیج کرده است. نمونه این افراد کسی است که در رسانه جمهوری اسلامی نابودی «حیفا» و تل آویو را قطعی دانسته و مردم اسرائیل را به یاد گرفتن «شنا» برای فرار از مرگ دعوت کرده است. با روشن شدن توخالی بودن این وعده کسانی که هنوز به دلایل ایدئولوژیک از رژیم طرفداری میکنند دچار شک و تردید جدی شده و به نقش مخرب اولویت دادن به مسئله فلسطین برای سرنوشت مردم و کشور حساس خواهند شد.
از دیدگاه بینالمللی نیز تنها با تشدید وخامت و گسترش جنگ به منطقه است که جمهوری اسلامی میتواند به اهداف خود دست یابد. وگرنه، یعنی اگر اوضاع رو به آرامی و عادی شدن برود و راه حلی برای پایان این درگیری یافته شود بازندههای اصلی حماس و تا حدودی روسیه و از همه مهمتر جمهوری اسلامی خواهند بود. در اینصورت این واقعیت که رژیم اسلامی ایران جدیترین عامل بیثباتی و مهمترین خطر برای صلح منطقه و جهان است دیگر نمیتواند از طرف دولت آمریکا، اروپا و دولتهای منطقه نادیده گرفته شود.
شواهد نشان میدهد که عوامل بیشماری در کارند تا راه حلی برای گذار از این مخمصه و امتناع از گسترش درگیری پیدا شود. دولتهای آمریکا و اروپا و دولتهای عربی منطقه و همچنین دولت چین و بسیاری از دولتهای دیگر همه کوشش میکنند از دخالت گسترده نظامی اسرائیل و درواقع از تله ساخته جمهوری اسلامی جلوگیری کنند. جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع جنگی و بازگشت به اوضاع عادی اگر هم به نابودی حماس منجر نشود بطور قطع به موجودیت آن به عنوان یک نیروی سیاسی پایان خواهد داد. از سوی دیگر این شوک مردم اسرائیل را که تا کنون گرفتار خوشبینی و غرور بیش از حد بودهاند آمادهتر به پذیرش راه حلهای عقلانی و صلحآمیز برای مشکل فلسطین خواهد کرد. از این دیدگاه میتوان نتیجه گرفت که با شرطبندی روی حمله حماس به اسرائیل جمهوری اسلامی نه تنها موقعیت داخلی و بینالمللی خود بلکه حماس را نیز قربانی اهداف استراتژیک بازنده خود کرده است.
برگرفته از کیهان لندن