مسعود وظیفه
روشنفکران چپگرا هرگز برای ایران نجنگیدند بلکه برای منافع شخصی و مطالبات خود دست به هر کاری زدند بدون در نظر گرفتن ایران و ایرانی، از سال ۱۳۴۱ که شورشها و مخالفتهای تودهگرایانه اوج بیشتری در ایران گرفت مدعیان روشنفکری به خاطر به قدرت رسیدن با جماعتی که صاحب قدم در خیانت و مزدوری بودند همگام شدند اما به دلیل منفعتطلبی بیش از حد و نداشتن آلترناتیو پرچمی برافراشته در باد را به دست گرفتند تا هر سو که منافع برایشان سود بیشتری داشت لنگر بیندازند.
پس از سال ۵۷ که طالبان ایران موفق به دست گرفتن قدرت شدند از تمامی تفکرها فاصله گرفته حتا به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند و برای پیشبرد اهداف خود و رژیم حاکم در دانشگاهها و رسانهها مشغول به فعالیت شدند. این گروه عرصه هنر را در سلطه خود گرفتند و رسانههای داخلی و خارجی را برای روز مبادا مصادره کردند. اکنون سالهاست که منافع ایران در خطر است و اسلامگرایان جمهوری با تفکر اصلاحات عرصه را بر چپگرایان تنگ کردند و جا پای آنان نهادند تا هیولای دوسر حیلهگر ۵۷ را به دست گیرند که شاید بتوانند سوار بر اسب تروای کمونیسم حرکت کرده و پا جای حکومت فعلی گذارند اما لنینپرستان سکوت نکرده و به مخالفت با ابزارتراشی حکومت برای آینده ایران دست زدند.
تفکرشان را بنگرید! همگی طرفدار روسیه در جنگ علیه ایران بودند. همگی از مصدق دفاع میکنند و او را یک مبارز میپندارند. چگونه میتوان مخالف حکومت بود بعد در راهی قدم برداشت که حکومت قدم بر میدارد. در یادبود مصدق جمهوری اسلامی و چپگرایان و مجاهدین حضور دارند. جالبتر اینکه ما در زندان نیز با این افراد زندگی کردهایم و دیدیم حکومت به آنها بهای بیشتری میدهد مثلاً وکیل بند یا مجاهد است یا چپگرا. نیروی کمکی و دیگر نیروهایشان همگی تفکرات لنینیستی دارند، در یک اتاق جمع میشوند و جلسات مخفیانه تشکیل میدهند. مایحتاج را به صورت کلی از فروشگاه زندان خریداری میکنند، در زیر تختهایشان دپو میکنند و در زمان کمبود به بهای گزاف میفروشند،
همین جماعت بجای تبلیغ و تقدیر و تشکر از اسطورههای ملی ایران از استالین و لنین دفاع میکنند و در خدشهدار کردن نام اسطورههای ایرانی کوتاهی نمیکنند.
اکثریت آنان در دانشگاه و مراکز علمی نفوذ کرده و جوانان را به سوی کمونیسم هدایت میکنند. آنها افتخارات ملی ایران، کوروش و بابک و دیگر قهرمانان تاریخ ایران بزرگ باستان را انکار میکنند و اسطورههای بیگانه را ستایش میکنند، حال که جنگ بین اسرائیل و حزبالله شکل گرفته سکوت کرده و حتا شادمان و پایکوبان از شروعکننده حمایت هم میکنند. جایزههای آنچنانی هم میگیرند و برای خود سرمایه میکنند. در حالی که اگر فکرشان آزادی ایران و ایرانی میبود، اندکی از آن را خرج درمان زندانیان سیاسی میکردند.
من یک پادشاهیخواه هستم با تفکرات ملّیگرایی و ایراندوستی. ملّت ایران برای من اولویت دارند و از جنگ و کشتار متنفرم، چه در داخل چه در خارج. ختم کلام اینکه ایران بار دیگر به دست ایرانفروشان نخواهد افتاد. ما ملّت ایران خود برای آینده و سرنوشت کشور تصمیم میگیریم. بدون ترس از هیچ تفکری آرزو میکنم دنیا در صلح و آرامش باشد و دیکتاتورها هرگز به مقاصدشان نرسند. منافع هر کشوری از آن همان ملت است و دارایی یک کشور، تمامیت ارضی و ملی آن است فارغ از هرگونه دین، مذهب و زبان و…
برگرفته از کیهان لندن