محسن کردی
قیام 28 مرداد بر علیه یک یاغی
به جزئیات وارد نمیشوم همه میدانیم. نظراتم را مینویسم:
مساله قانون به کنار، برفرض که حکم عزل مصدق غیر قانونی باشد، این چه کاری بود که این پیرمرد کرد و کشور را به سوی بحران برد؟ چه میشد اگر حکم عزل را می پذیرفت و به خانه میرفت؟ اگر او حکم عزل را می پذیرفت کاری غیر قانونی کرده بود؟ اگر حکم عزل را می پذیرفت شما امروز او را شماتت میکردید که چرا حکم عزل را پذیرفته؟ اگر حکم عزل را می پذیرفت آسمان به زمین می آمد؟ اگر حکم عزل را میپذیرفت به ایران خیانت کرده بود؟ اگر مصدق نفت را ملی نمیکرد تا ابد نفت ملی نمیشد؟ اگر مصدق به خانه اش نمیرفت دیگر ما در ایران آدم نداشتیم که به جای این پیرمرد لجوج قانون شکن و خودکامه و ماجراجو بگذاریم که عقلش برسد که مثل نوجوانان احساساتی نشود و روی پشت بام خانه اش تفنگ به دست نگیرد؟
چرا.. همه اینها میشد اگر دکتر مصدق اینقدر فریفته عوام نبود. دکتر مصدق که کارش به آخر رسیده بود میخواست امام حسین وار شهید تاریخ شود و برایش سینه بزنند. همه شما که جانب مصدق را میگیرید و صلاح کشور را در نظر نمیگیرید دارید عزای امام شهید مصدق را میگیرید را مصدق مچل کرده و دست انداخته. شماها بازیچه مصدق شده اید. اگر من جای مصدق بودم اگر شما جای مصدق بودید آیا اشکالی داشت اگر مثل سایر نخست وزیران پیشین موقرانه با قامتی راسخ استعفای تان را تقدیم ذات ملوکانه میکردید و تشکری از شما میشد و به جای شما یک ایرانی دیگر می آمد. بجای شما که غشو بودید، مریض بودید، تمارض هم میکردید، از روی تخت مریضی کشور را اداره میکردید؟.. یعنی آدم سالم در این مملکت نداشتیم که جای این پیرمرد مریض غشو بنشیند؟
یکی از تکیه کلام های مصدق این بود: «آقا من حالم بهم خورد!!!». حالم بهم خورد میدانید یعنی چی؟ این روزها نظیرش را نمی بینید. اما من که بچه بودم یادم هست خیلی ها حالشان بهم میخورد. اصلا رسم بود که حال فلانی بهم خورده. امروزه بنام سکته قلبی می شناسند ولی قدیم ها دکان بود. یکی از شوید بدش می آمد میگفت نگو شوید. آن یکی از چغندر و بیش از همه عده ای از شلغم بدشان می آمد و یکی از مقابل مغازه ای میگذشت و میگفت شلغم صاحب مغازه که ظاهرا از شلغم حالش بهم میخورد با سنگ کیلو دنبال طرف میگذاشت و جمعیت در خیابان به این وضع غش غش میخندیدند. دکان بود. مصدق چنین آدمی بود. دکان باز کرده بود و هرکجا کم می آورد یا میخواست جلب ترحم کند حالش بهم میخورد. یک جا حتا در دربار هم که شاه جلوی رفتنش را گرفت حالش بهم خورد. امروز عمرا بتوانید چنین آدمی را به نسل زد غالب کنید. نسل واپسمانده و رهبر پرست دیروز بود که مصدق را علم کرد و هنوز هم برایش سینه میزند. عقبمانده ها برای مصدق سینه میزنند و دل میسوزانند. امام حسین رفت جایش مصدق آمد.
بی قانونی های مصدق:
-در هیچ کجای قانون حرفی از رفراندم زده نشده بود. نخست وزیر حق چنین کاری را نداشت.
-مصدق حق داشتن اختیارات فوق العاده شش ماهه نداشت و مجلس حق نداشت این اختیارات را به او بدهد هردو برخلاف قانون عمل کردند.
- مصدق حق تبعید خانواده سلطنت را نداشت. او این کار را با دستور شخصی و بدون حکم دادگاه انجام داد. حتا علی خامنه ای هم چنین دستوری نمیدهد و در جمهوری حسینقلی خانی و بی در و پیکر جمهوری اسلامی هم اگر کسی را بخواهند بازداشت یا تبعید کنند از قاضی حکم میگیرند.
- دکتر سنجابی در مصاحبه با لاجوردی در یوتوب موجود است میگوید پس از خروج شاه از کشور مصدق فرمان داد مجسمه های شاه و پدرش را هوادارانش پایین بکشند. سنجابی میگوید کار ما درست نبود. سنجابی رویش نمیشود بگوید کار ما غیر قانونی بود. رژیم مشروطه پادشاهی برقرار است، مصدق نخست وزیر کشورپادشاهی ایران است و دستور پایین کشیدن مجسمه ها را میدهد. بر اساس کدام اختیارات؟ برای روشن شدن ذهن متعصب تان مثال دیگری بیاورم: اگر مصدق دستور میداد مدارس تهران را خراب کنند شما با آن مشکلی نداشتید؟ پایین کشیدن مجسمه ها همانقدر غیر قانونی و غیر قابل درک بود که خراب کردن مدارس تهران یا کندن اسفالت خیابان یا آتش زدن اتوبوس ها به فرمان نخست وزیر!
فاطمی، وزیر خارجه و سخنگوی دولت مصدّق، در سرمقالهء باختر امروز ٢۵ مرداد ٣٢ به شدّت به شاه حمله کرد و محمد رضا شاه را قبله گاهِ ھر چه دزد، ھر چه بی ناموس، ھر چه واخوردهء اجتماع...خواند
ر روز ٢۵ امرداد، پیرو عزیمت شاه به اتقاق ملکه ثریا به بغداد دکتر حسین فاطمی به سفرا و کارداران کشور ھای بیگانه اعلام می کند که شاه از سلطنت مخلوع شده است. حسین فاطمی در روزنانه باختر امروز شدیدترین توھین ھا را به شاه و خانواده سلطنتی می نویسد.
فاطمی در سرمقاله باختر امروز مورخ ٢۶ مرداد ماه ١٣٣٢ خواستار محاکمه و اعدام شاه می گردد "برو ای خائن که تو را آن قدر اجانب نیز پست و حقیر شناخته اند که دیگر برای این جنایت ھولناک... مزدی به تو نخواھند داد...ملت ایران تشنه انتقام است و می خواھد تو را... بر چوبه دارببیند...
و مصدق مشکلی با این برخورد وزیر خارجه اش ندارد! هنوز مجلس موسسانی تشکیل نشده، نظام پادشاهی برقرار است وزیر خارجه نظام مشروطه پادشاهی:
آخه ….. تو ناسلامتی درس حقوق خوانده ای وزیر این کشور شاهنشاهی هستی بر چه اساسی حکم اعدام میدهی؟ یک کاره و یک تنه کار بازجو، دادستان و قاضی و هیات منصفه را بر چه اساسی بدست میگیری و حکم صادر میکنی؟ و آن بیشعورهایی که سالهای سال برای این ابله یاغی نادان مویه و گریه کرده اند را بگو چقدر پرت هستند.
کدام کودتاست؟ عمل مصدق و فاطمی یا عزل مصدق؟
اینها همه به کنار، مشکل غربی ها قدرت گرفتن حزب توده و کادر افسری اش بود. من بعنوان یک ضد کمونیست برایم مهم نیست که عزل مصدق قانونی بود یا غیر قانونی. ادامه حکومت مصدق به کودتای کمونیستی در ایران منجر میشد. حزب توده برای دکور کادر افسری تشکیل نداده بود. اگر در ماشین زمان به سال 32 میرفتم حتما در قیام ارتش ایران بر علیه مصدق شرکت میکردم و دست و پای این پیر مرد لجوج و آن وزیر خارجه لوس و ننرش دکتر فاطمی را میبستم میانداختم در هلفدانی. این مملکت مردان کاردان که بتوانند کشور را و شاه را باهم بگردانند بسیار داشت مثل منصور و هویدا.
برگرفته از ایران گلوبال