هومن خلیلی
انقلابها رویدادهای مهمی در تاریخ هستند که میتوانند منجر به تغییرات گسترده در جامعه شوند. جنبشهای انقلابی اغلب زمانی شکل میگیرند که مردم احساس میکنند که از سوی حکومت خود نمایندگی نمیشوند و حقوق آنها نقض میشود.
در این مقاله، نقش همبستگی و مرجعیت سیاسی را در پیروزی جنبشهای انقلابی بررسی میکنیم. ما استدلال میکنیم که این دو عامل کلیدی هستند که میتوانند به جنبشها در پیروزی کمک کنند. همچنین به نقش رسانهها در ایجاد همبستگی و تقویت مرجعیت سیاسی اشاره میکنیم.
با بررسی تجربه جنبش ۵۷ ایران و انقلاب سرخ روسیه شروع میکنیم. در هر دو مورد، جنبشها با استفاده از ایدههای مشترک و رهبری یک مرجعیت سیاسی قدرتمند، توانستند احساس همبستگی ایجاد کنند. این احساس همبستگی به جنبشها در بسیج مردم و پیروزی کمک کرد.
در پایان مقاله، ما به این نکته اشاره میکنیم که مرجعیت سیاسی یک ابزار و استراتژی است که میتواند برای موفقیت یک جنبش انقلابی استفاده شود. با این حال، مهم است که به یاد داشته باشید که موفقیت یا عدم موفقیت دولت جدید پس از پیروزی جنبش به خاستگاه ان مرجعیت سیاسی بستگی دارد.
همبستگی و مرجعیت سیاسی
همبستگی به محور مرجعیتهای سیاسی نقش بسیار مهمی در تشکیل جنبشهای انقلابی دارد. برای مثال، در تجربه جنبش ۵۷ ایران، مرجعیت سیاسی آیتالله خمینی با ارتباط مستقیم با مفاهیم دینی و ایدهآلهای اسلامی، توانست جنبشهای مختلف ایران را تحت پرچم همبستگی امتی یکپارچهسازی کند و با جلب حمایت اجتماعی، به عبور از حکومت شاهنشاهی پهلوی رسید.
نقش رسانهها در ایجاد مرجعیت سیاسی
رسانههای خارجی در جنبش ۵۷ ایران نقش مهمی در ترویج مرجعیت سیاسی آیتالله خمینی ایفا کردند. این رسانهها با منتشر کردن اطلاعات و پیامهای مرتبط با مرجعیت سیاسی و پرداختن به یک شخص با توجه به وجود جریانهای سیاسی دیگر تأثیر قابل توجهی بر جمعآوری حمایتهای اجتماعی و ایجاد همبستگی امتی داشتند. به عنوان مثال، رادیو بیبیسی از جمله رسانههایی بود که در جنبش ۵۷ به تبلیغ ارزشها و ایدهآلهای مذهبی انقلابی و مرجعیت سیاسی کمک کرد.
در جنبش ۵۷ ایران، نقش مرجعیت سیاسی آیتالله خمینی به عنوان نمایندهی همبستگی امتی و تأثیر رسانههای خارجی در تبدیل او به مرجعیت سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. همبستگی به محور مرجعیت سیاسی با تأکید بر ارزشها و ایدهآلهای مشترک، نقش کلیدی در پیروزی جنبشهای انقلابی داشته است.
همبستگی حول یک مرجعیت سیاسی یا همان رهبر و نقش ارزشها و ایدهآلها در ایجاد انسجام اجتماعی، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در پیروزی جنبشهای انقلابی تلقی میشود.
پیروزی جنبشهای انقلابی به نقش بسیار مهم همبستگی حول محور مرجعیتهای سیاسی و ارتباط آن با ارزشها و ایدهآلها بر میگردد. به عنوان نمونه دیگری، میتوان به انقلاب سرخ در روسیه (۱۹۱۷) اشاره کرد. در این انقلاب، جنبشهای اجتماعی و کمونیستی با تمرکز بر ایدهآلهای کمونیستی و ارتباط مرجعیت سیاسی که همان ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) رهبر جنبش بود به شکل انحصاری با حزب بلشویکها توانستند حمایتهای گستردهای از طبقات مختلف جامعه را جلب کنند و حکومت تزار رومانوف را برکنار کنند.
بر همین اساس میتوان پرسشهایی را مطرح ساخت:
آیا مرجعیت سیاسی لازم است؟
آیا تا حال احساس کردهاید که نماینده شما در حکومت نیست؟
آیا تا حال احساس کردهاید که حقوق شما نقض میشود؟
آیا تا حال احساس کردهاید که تغییری برای بهتر شدن در جامعه شما لازم است؟
آیا تا حال احساس کردهاید به کسی نیاز دارید که به شما کمک کند تا با حکومت مبارزه کنید؟
آیا تا حال احساس کردهاید به کسی نیاز دارید که به شما امید بدهد؟
چگونه همگرایی بین مردم و مرجعیت سیاسی میتواند به همبستگی ملی کمک کند؟
چگونه مرجعیت سیاسی میتواند به مردم کمک کند تا احساس کنند که نماینده آنهاست و حقوق آنها نقض نمیشود؟
چگونه مرجعیت سیاسی میتواند مردم را بسیج کند تا برای تغییر اجتماعی مبارزه کنند؟
مناسبات همگرایانه
این دیدگاه اشاره به این دارد که از مطالعهی رفتار اجتماعی و روانشناسی، نقش همبستگی حول محور مرجعیتهای سیاسی را در شکلگیری جنبشهای انقلابی میشود بررسی کرد. این نگرش باور دارد که احساس همگرایی و ارتباط با یک مرجعیت سیاسی فعال و قدرتمند بر سر اهداف مشترک، انرژی و انگیزهی لازم برای مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری را در بین مردم و رهبر تقویت میکند و به پیروزی انقلابیها کمک میکند.
چگونه ایدهها و ارزشهای مشترک میتوانند به همبستگی کمک کنند؟
چگونه ایدهها و ارزشهای مشترک میتوانند به مردم در مبارزه برای تغییر اجتماعی انگیزه دهند؟
چگونه ایدهها و ارزشهای مشترک میتوانند به مردم کمک کنند تا در برابر حکومتهای دیکتاتوری مقاومت کنند؟
ایدئولوژیک و انگیزشی
این دیدگاه تصور دارد که ارتباط مردم با یک مرجعیت سیاسی ایدئولوژیک و دارای انگیزههای قوی، همبستگی و یکپارچگی اجتماعی را ایجاد میکند. این انگیزهها میتواند بر اساس ایدهآلهای دموکراتیک، اجتماعی، یا مذهبی باشد و باعث متحد شدن جنبشها و انقلابها در جهت هدف مشترک پیروزی و تغییرات سیاسی میشود.
چگونه نابرابری اجتماعی و اقتصادی میتواند منجر به ناآرامیهای اجتماعی و انقلاب شود؟
چگونه فقر و بیکاری میتواند منجر به ناامیدی و خشم شود؟
چگونه نابرابری اجتماعی و اقتصادی میتواند به بیثباتی سیاسی و حکومتهای دیکتاتوری کمک کند؟
اجتماعی و اقتصادی
این نگرش بر تأثیرات اقتصادی و اجتماعی همبستگی و وعدههای مرجعیتهای سیاسی تمرکز دارد. این دیدگاه بر مبنای مطالعهی اقتصادی و نقش توزیع منابع، توجیه میکند که وجود اقتصادی آزاد و عادلانه و اجتماعی برابر، همبستگی و همدلی مردم را تشویق میکند و باعث تشکیل جنبشهای انقلابی به منظور بهبود وضعیت جامعه میشود.
همبستگی حول مرجعیتهای سیاسی نقش اساسی در جذب حمایتهای اجتماعی و ایجاد انسجام در جنبشهای انقلابی دارد. با بررسی موارد تاریخی و پژوهشهای کمککننده، تأییدی بر اهمیت همبستگی و ارتباط آن با مرجعیتهای سیاسی ارائه میدهند.
در نهایت، این مقاله نشان میدهد که همبستگی حول محور مرجعیتهای سیاسی نقش بسیار مؤثری در پیروزی جنبشهای انقلابی و تغییرات سیاسی دارد. ارتباط مرجعیتهای سیاسی با ارزشها و ایدهآلهای جامعه، به تشکیل همبستگی و جذب حمایتهای مختلف میانجامد و این به ویژه در تجربه جنبش ۵۷ ایران و انقلاب سرخ روسیه برجسته است. بنابراین، همبستگی حول محور مرجعیتهای سیاسی، باید بهعنوان یکی از اصولیترین عوامل مؤثر در پیروزی جنبشهای انقلابی مورد توجه قرار گیرد؛ در نتیجه، جامعه و رسانه باید از مرجعیت سیاسی حمایت کنند. مرجعیت سیاسی میتواند به مردم کمک کند تا احساس کنند که نماینده آنها هستند، حقوق آنها نقض نمیشود، تغییری برای بهتر شدن در جامعه آنها لازم است و به کسی نیاز دارند که به آنها کمک کند تا با حکومت مبارزه کنند. جامعه و رسانه میتوانند با اطلاعرسانی در مورد مرجعیت سیاسی و ترویج ایدههای مشترک به حمایت از مرجعیت سیاسی کمک کنند. جامعه و رسانه همچنین میتوانند با انتقاد از حکومتهای دیکتاتوری و حمایت از جنبشهای انقلابی به حمایت از مرجعیت سیاسی کمک کنند و نه با تلاش برای رهبرسازی.
با توجه به پیروزی جنبشهای ۵۷ و انقلاب روسیه که با یک همبستگی حول محوریت یک مرجعیت سیاسی با رعایت کردن مناسبات همگرا و انگیزشی و رسم جامعه موفق اقتصادی در آینده، توسط مرجعیتهای سیاسی این دو جنبش رخ داد. نمیشود از این عامل همبستگی و مرجعیت صرف نظر کرد. از این رو جامعه میتواند از این پتانسیل استفاده کند که بتواند به هدف خود برسد.
چگونه میشود از این پتانسیل استفاده کرد؟
مردم را در مورد مرجعیت سیاسی و نقش آن در جامعه آگاه کنیم.
ایدههای مشترک را ترویج کنیم که میتواند به همبستگی کمک کند.
از حکومتهای دیکتاتوری انتقاد کنیم و از جنبشهای انقلابی حمایت کنیم.
مرجعیت سیاسی را تشویق کنیم تا مردم را نمایندگی کند و به حقوق آنها احترام بگذارد.
با حمایت از مرجعیت سیاسی، جامعه و رسانه میتوانند به ایجاد جامعهای عادلانهتر و دموکراتیکتر کمک کنند.
با توجه به بررسی فاکتورهای مختلف و لازم بودن این فاکتورها برای تقویت شدن یک مرجعیت سیاسی در تاریخ جنبش های گذشته، امروزه در قرن ۲۱ که اکثر جوامع مدرن برای رسیدن به آزادی فردی شهروندان تلاش میکنند و رهبران جنبشها خاستگاه متفاوت با جنبشهای گذشته دارند، لازم است هدف مشترکی وجود داشته باشد تا بتوانند به خواستهای خود برسند. از این رو جنبش ملی ایران دارای یک هدف مشترک به اسم ایران است که همین هدف و وجود ایدهآل میتواند برای ایجاد یک همبستگی ملی، و جایگزینی یک هدف مشترک بجای همبستگی امتی یا یک همبستگی لنینی.
با بهروزرسانی خاستگاه مرجعیت سیاسی نسبت به تاریخ جنبشهای گذشته که همان رسیدن به یک حکومت دمکراتیک است میتوان گفت شاهزاده رضا پهلوی با داشتن تمامی فاکتورهای مورد نیاز به عنوان یک مرجعیت سیاسی، به عنوان یک پیشرو و نماد انقلابی جهت عبور از حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران میتواند نقش حیاتی ایفا کند.
وی توانایی جذب همبستگی ملی را با تأکید بر ارتباط مؤثر با ارزشها و ایدهآلهای اجتماعی، دموکراتیک و آزادانه دارد.
از نظر تفاهم و همگرایی، شاهزاده رضا پهلوی با مطرح کردن ایدهها و اهداف مشترک مردم ایران، احساس همبستگی ملی و ارتباط با او به عنوان مرجعیت سیاسی، انرژی و انگیزهی لازم برای مبارزه با حکومت دیکتاتوری را تقویت میکند.
در نگرش ایدئولوژیک و انگیزشی، شاهزاده رضا پهلوی با ارائهی ایدهآلها و احترام به ارزشهای مذهبی و دموکراتیک به جامعه، همبستگی ملی و یکپارچگی اجتماعی را ایجاد میکند و افکار و انگیزههای مردم را به سوی تغییرات سیاسی معطوف میسازد.
از نظر دیدگاه اجتماعی و اقتصادی، شاهزاده رضا پهلوی با توجه به برنامهها و طرحهای اقتصادی و اجتماعی در آینده، همبستگی ملی و تشکیل جنبشهای انقلابی به منظور بهبود وضعیت جامعه را تشویق میکند.
اگرچه شاهزاده رضا پهلوی تمامی فاکتورهای یک مرجعیت سیاسی را دارد، اما رسانههای درونی و خارجی با ترویج دیدگاههای منفی و ایجاد اختلال در فرآیند انتقال قدرت و ایجاد همبستگی ملی، ممکن است مانع موفقیت این پیشروی در عبور از حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی شوند. این اختلالات میتوانند باعث کاهش انگیزهها و انشقاق در جامعه شوند که نیاز به استفاده از راهبردهای مؤثر ارتباطی و تبلیغاتی برای مقابله با آنها را ضروری میکند.
در نتیجه، همبستگی ملی حول محور شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یک مرجعیت سیاسی، با تأکید بر ارتباط مؤثر با مردم و ارائه ایدهآلهای قوی و آزادیمحور، برای عبور از حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی بسیار اساسی و مهم است. برای موفقیت در این مسیر، نیاز به تقویت همبستگی ملی و ایجاد ارتباط مستقیم با مردم به عنوان پشتوانه اصلی جنبشهای انقلابی و تغییرات سیاسی احساس میشود.
از جمله چالشهایی که شاهزاده رضا پهلوی در این راه با آنها مواجه است، تأثیر رسانههای داخلی و خارجی است. رسانهها امروزه با قدرت انتشار و تأثیر آنلاین، میتوانند نقش مؤثری در ایجاد اختلالات در ارتباط همبستگی ملی با مردم ایفا کنند. این رسانهها ممکن است نقد و انتقادهای بیپایانی را در مورد شاهزاده رضا پهلوی و اهداف او ارائه دهند و از ارتباط موثر او با مردم بازدارند.
به همین دلیل، شاهزاده رضا پهلوی نیازمند به استفاده از راهبردهای تبلیغاتی و ارتباطی قوی و همچنین حمایت از سوی رسانهها و فعالان سیاسی و چهرههای پرمخاطب است. ارتباط مستمر با مردم از طریق رسانههای اجتماعی و وسایل ارتباطی دیگر، میتواند نقش اساسی در ایجاد همبستگی ملی و ارتقای انگیزههای مردم برای حمایت از جنبش انقلابی داشته باشد.
نتیجهگیری
به عنوان یک مرجعیت سیاسی، شاهزاده رضا پهلوی توانسته انسجام و انگیزههای درونی در جنبش انقلابی ایران ایجاد کند و توانسته تمایلات افراد را به سمت هدف مشترک هدایت کند و از تکروی خودداری کند.
در نهایت، شاهزاده رضا پهلوی با بهرهگیری از قوت همبستگی ملی و ارتباط مردمی قوی به عنوان مرجعیت سیاسی، میتواند برای عبور از حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی و تحقق آرمانهای دموکراتیک و آزادیمحور خود، اقدامات اساسی و موثری انجام دهد. همچنین، نقد و انتقاد سازماندهی شده از جانب او برای مدیریت مناسب تحولات اجتماعی و سیاسی در جنبش، میتواند به کارآمدی و پیروزی این جنبشها کمک کند.
و در انتها نیاز است اشارهای داشته باشم که استفاده از مرجعیت سیاسی یک ابزار و استراتژی است برای موفقیت یک جنبش و انقلاب. در مطالعات تاریخی میبینیم که شورش ۵۷ و انقلاب روسیه ۱۹۱۷ نتیجه مطلوب را پس از پیروزی جنبش نداشت که این مبحث برمیگردد به خاستگاه آن مرجعیتهای سیاسی در زمان وقوع؛ خمینی به دنبال جامعه اسلامی بود و دیگری به دنبال حکومت کمونیستی. ولی مرجعیت سیاسی جنبش ملی ایران خاستگاهی متفاوت و بهروز دارد که همان آزادی فردی و بازگشت به قانون است.
این مقاله بر اساس:
«درآمدی بر جنبشهای اجتماعی» نوشته جیمز اس. کولمن
«تئوری جنبشهای اجتماعی» نوشته دنیل بل
«جنبشهای اجتماعی: یک رویکرد بینرشتهای» از جیمز اس. کولمن
مقاله «جنبشهای اجتماعی: یک مرور کلی» نوشته جیمز اس. کولمن
مقاله «نظریههای جنبشهای اجتماعی» نوشته دنیل بل
تهیه شده است. این منابع نظریههای مختلفی را در مورد جنبشهای اجتماعی ارائه میدهند، اما همه بر نقش همبستگی ملی و مرجعیت سیاسی در موفقیت جنبشها تاکید دارند. به عنوان مثال، کولمن استدلال میکند که جنبشهایی که قادر به ایجاد احساس همبستگی ملی و کسب مرجعیت سیاسی هستند، بیشتر از آنهایی که این کار را نمیکنند، احتمال موفقیت دارند. بل نیز استدلال میکند که مرجعیت سیاسی یک عامل مهم در موفقیت جنبشها است. کولمن در کتاب خود استدلال میکند که همبستگی ملی و مرجعیت سیاسی دو عامل کلیدی هستند که میتوانند به جنبشها در پیروزی بر حکومتهای دیکتاتوری کمک کنند.
برگرفته از کیهان لندن